تحولات منطقه

قدسیه صالحی مجری تلویزیون است که این روزها او را در قاب شبکه ۵ سیما و برنامه صبحگاهی سلام تهران می بینیم.

مجری تلویزیون در گفت و گو با قدس: زیارت امام رضا (ع) نیاز روح ماست
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

صدیقه رضوانی نیا- قدسیه صالحی مجری توانمند تلویزیون است که این روزها او را در قاب شبکه ۵ سیما و برنامه صبحگاهی سلام تهران می بینیم.  در یک صبح از اخرین روزهای بهار با قدسیه درباره سفرهایش به مشهد حرف زدیم و او از اعتقادش به طلبیده شدن برای زیارت امام رضا(ع) گفت.  گفت و گوی ما با قدسیه صالحی  را در ادامه می خوانید.

زیارت امام رضا(ع) و سفر به مشهد در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟

حرم امام رضا(ع) از کودگی برایم جایی بوده که هر وقت نیاز به حاجتی یا حال خوبی داشته ام به مشهد آمده ام.

زیاد پیش آمده که صحن اسماعیل طلا روبروی گنبد طلا بنشینم و ساعتها با امام رضا(ع) حرف بزنم من زیاد عادت ندارم داخل حرم بنشینم معتقدم همه جای حرم بخصوص روبروی گنبد طلا ادم می تواند با امام ارتباط برقرار کند و همان جا هم انگار ضریح است لزوما نباید دست ادم به ضریح برسد.

یادم هست آخرین بار اسفندماه پارسال مشهد آمدم که از ساعت ۱۰ شب تا دو، سه صبح روی سکویی می نشستم  و خیلی راحت باحضرت حرف می زدم مثل ادمی که تلفنی با دوستش هی حرف  می زند و هی حرف می زند و خسته نمیشود از این حرف زدن من هم ساعتها با ایشان حرف می زدم.معتقدم چه حاحت ادم در حرم  براورده نشود چه نشود حس ارامش و اتصالی که آنجا اتفاق می افتد نیاز روح ماست و حال آدم را خوب می کند.

هر چند وقت یکبار زائر مشهد می شوید؟

من هر وقت دلم خیلی تنگ است و خیلی روزگار خیلی بهم فشار می اورد تنها جایی که خیلی خیلی هوس می کنم بروم حرم امام رضا(ع) است.

مزار شهدا  و کربلا را هم خیلی دوست دارم و حس خوبی به من می دهند.

با این که ظاهرا  آن آدم ها رفته اند و نیستند ولی انگار حضور دارند بخصوص درباره ائمه که خیلی اینطور است حتی وقتی عزیزی فوت می کند بعد چند وقت خیلی حس زنده بودن نسبت به او نداریم ولی ائمه اینطور نیستند.

هنوز هم که هنوز است و قرن ها از شهادت ائمه می گذرد ولی آدم در بارگاه آنها  با تمام وجود حس می کند که هستند حس خیلی عجیب و غریبی که قابل توضیح نیست.

اخرین باری که مشهد آمدید؟

اسفندماه یعنی درست چندماه قبل.

از خاطره انگیزترین سفر مشهدتان برایمان بگویید...

مشهد امدن همیشه برایم خاص و دوست داشتنی بوده ولی سفرهای بچگی شیرینی خاصی داشت. ان دوران سفر مشهد خیلی مهم و گنده بود مثل الان پرواز که نبود با ماشین شخصی یا اتوبوس یک شبانه روز راه بود تا به مشهد می رسیدی بخاطر همین سفر خیلی مهمی به حساب می آمد. مثلا بابا میگفت امسال می برمتان مشهد ما کل سال خوشحال بودیم که عه امسال می رویم مشهد.

یادم می آید پدرم قطار می گرفت  و ما چه عشقی می کردیم که قرار است که با قطار مشهد برویم.

دوره راهنمایی و دبیرستان هر وقت می امدیم سوغات خریدن ها را خوب یادم مانده نمی  دانم چه اصراری بود آن همه سوغات بخریم(خنده) لباس و زعفران و زرشک و ...سوغات میاوردیم.الان مردم کربلا و مکه هم می روند آن قدر مثل ما سوغات نمی خرند ولی ما برای همه سوغات می اوردیم. الان که به آن سفرها فکر میکنم حس خوبی پیدا می کنم. ان سفرها در عالم بچگی خیلی اتفاق خاصی بود شیرینی خاصی داشت.

به طلبیده شدن در این مدل سفرها اعتقاد دارید؟

خیلی.خیلی زیاد.

گاهی ممکن است آدم وقت و پول و همه امکانات سفر مشهد را داشته باشد ولی این سفر جور نشود. به طلبیده شدن در این سفرها خیلی اعتقاد دادم.

من تا ۵ ماه پیش اصلا کربلا نرفته بودم سر  اتفاق خیلی عجیبی طلبیده شدم و رفتم و با تمام وجودم اعتقاد دارم من طلبیده شدم.

سخت معتقدم در صحن سرا و بارگاهامام رضا بودن طلبیده شدن می خواهد.

از اخرین سفرمن به مشهد ۴ سال می گذرد خیلی وقت ها پیش می آمد میگفتم بروم مشهد و هی نمیشد ظاهرا الان سفر راحت شده  و ظاهرا من هم مشکلی بابت سفر نداشتم ولی نمی شد چون طلبیده نشده بودم.

وقتی حرم هستید آن لحظه ها بین شما و امام رضا(ع) چه می گذرد چه حرف هایی را رد و بدل می کنید؟

می نشینم گنبد طلا را نگاه می کنم و  خیلی راحت و نزدیک با امام حرف می زنم.

اصولا خیلی خواسته دنیایی ندارم. اگر شعاری نباشد باید بگویم برای این دنیا خیلی چیزی نمی خواهم. ولی نگرانم که وقتی می خواهم از این دنیا بروم خدا مرا نبخشیده باشد.

خیلی به دنیای آن طرف معتقدم و چون همیشه در معرض اتفاقات خیلی عجیب و غریبی بودم این نگه داشتن نفس و اینکه گناه و خطایی نکنم همیشه در من هست و به ائمه و بخصوص امام رضا(ع) متوسل میشوم که دعا کنند برای من و من را رها نکنند.

 من به رحمت خدا و لطف ائمه امیدوارم و همیشه به امام رضا(ع) می گویم:« نکنه روزی برسه که منو رها کنین ولم کنین و بگین خب دیگه قدسیه از دست رفته و کاری بش نداریم».

روایات زیادی داریم که می گوید خدا گاهی ادم را  در خوشی ها و دلبستگی های خودش رها می کند و من نمی خواهم در ان وضعیت قرار بگیرم .

در حالی که کیلومترها از امام رضا(ع) فاصله دارید به او چه می گویید؟

با تمام جودم میگویم: امام رضا جان یک وقت مارو رها نکنی.

حتی اگر کورسوی امیدی در ما احساس میکنی که نشان می دهد محبت شما در دل ماست همان کور سوی امید را شما به لطفتت در ما پررنگ ببین و رهایمان نکن.

منبع: روزنامه قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.