سید محمود افندی آلوسی بغدادی، متوفای ۱۲۷۰هجری قمری؛ از مفسران بزرگ و به نام اهل سنت و صاحب تفسیر روح المعانی از بزرگترین تفاسیر علمای اهل سنت بر قرآن کریم است. تفسیر ایشان بیش از همه از تفسیر فخر رازی متأثر است و خود ایشان هم از علمای متعصب اهل سنت بشمار میآید. وی در روح المعانی اعتراف میکند که در بسیاری از کتب اهل سنت ماجرای غدیر بعنوان شأن نزول آیه اکمال ذکر شده است اما ضمن ضعیف دانستن همه آن اخبار، به دلالت آن خبر پرداخته و بزرگترین نقص استدلال شیعه به این نقلها را در معنا کردن «مولی» به «اولی» دانسته است زیرا هیچ جا در زبان عرب صیغه «مفعل» به معنای «افعل» بکار نرفته است. اشکال بعدی ایشان این است که بر فرض مولی به معنای اولی باشد باز به معنای اولی بالتصرف نیست بلکه ممکن است به معنای اولی به محبت یا اولی به تعظیم و امثال آن باشد. آلوسی سپس میگوید بر فرض معنای روایت غدیر اولی بالتصرف هم باشد باز مربوط به دوران خلافت علی است و این را ما هم میپذیریم و چنانچه گفته شود این اختصاص به علی ندارد پس چرا فقط او را ذکر نموده پاسخ ما این است که چون پیامبر(ص) به واسطه وحی خبر دار شده که در زمان علی(ع) فساد و بغی رخ خواهد داد، بر ذکر مطلب در خصوص علی(ع) تأکید کردهاند.
این نوشتار در چهار قسمت، پاسخهایی است مستدل به ادعاهای سهگانه جناب آلوسی در مورد دلالت حدیث غدیر.
همزمان با عید بزرگ غدیر، توضیحات پایانی آن را در زیر میخوانید:
قول «اولی به تصرف» ثابتکننده خلافت بلافصل امام علی(ع)
اما این که آلوسی گفت بر فرض، روایت به معنای اولی به تصرف باشد مربوط به زمان حکومت حضرت است نه مطلقاً، پاسخ این است که پس از پذیرش این امر چارهای ندارند از این که این نکته را هم بپذیرند که روایت، خلافت بلافصل حضرت علی را میگوید چنانکه اگر پادشاهی برای خود جانشین یا ولی عهد تعیین کند همه از آن خلافت بلافصل را میفهمند و امکان ندارد کسی از این جمله این گونه بفهمد که این شخص مدتها بعد از من به خلافت میرسد و پس از این که چند نفر دیگر خلافت نمودند تازه نوبت بهایشان برسد. معقول نیست پیامبر(ص) در یک اجتماع عظیم با آن خصوصیات اعلام کند که هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست و مرادش این باشد که بیست و پنج سال دیگر علی مولای او خواهد شد. ثانیاً کلام پیامبر(ص) در ابتدای خطبه غدیریه مبنی بر این که به زودی باید دعوت الهی رحلت از دنیا را اجابت کنم اگر نگوییم صریح، حداقل ظاهر در این است که پیامبر(ص) همه چیز را برای پس از وفات خود و بلافاصله پس از آن آماده میکند. جناب آلوسی هم این ظهور را انکار نکرده و صرفاً به این بسنده کرده که جمله پیامبر(ص) نص در خلافت بلافصل نیست. ثالثاً اگر نظر آلوسی درست باشد دیگر چه معنا دارد که عمر با عبارت «هنیئا یابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولا کل مؤمن و مؤمنة» گوارای تو بادای پسر ابوطالب! صبح و شام مولای هر مؤمن و مؤمنهای گردیدی یا «بَخْ بَخْ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسْلِم» مبارک بادای پسر ابوطالب تو مولای من و مولای هر مسلمانی گردیدی به حضرت تبریک بگوید و خبر از فعلیت ولایت حضرت علی(ع) بر خود و دیگر مسلمانان بدهد؟ بنابراین، ولایت حضرت علی(ع) حتماً باید قبل از خلفای سهگانه باشد تا کلام عمر یعنی «اصبحت مولای و مولی کل مسلم» درست باشد و ۲۵ سال دیگر خلیفه اول و دوم و سوم اساساً در قید حیات نیستند تا حضرتامیر مولای آنها باشد. فرض آلوسی این بود که ولایت حضرت مربوط به بیست و پنج سال بعد است و اکنون آن حضرت نه بر عمر ولایت دارد نه بر غیر او.
رابعاً قبلاً گذشت که پیامبر در همان محفل مردم را امر کردند که به علی با عنوان امیرمؤمنان سلام دهند. و این جز فعلیت ولایت و امامت را نمیرساند. خامساً اگر حضرت برای دیگران هم نصیبی از خلافت قائل بود علیالقاعده باید بیان میکردند و تأخیر بیان از وقت حاجت در چنین مسئله مهمی در مورد پیامبر(ص) نادرست و ناممکن است. حضرت به جانشینی کسی که قرار است ۲۵ سال بعد به خلافت برسد تصریح میکنند اما جانشینان قبل از او را مسکوت گذاشتهاند؟
تفاوت به این که پیامبر(ص) میدانسته که زمان حضرت علی(ع) زمان فتنهها بوده و لذا به جانشینی او تصریح کرده پاسخی کافی نیست زیرا همانند فتنههایی که در زمان حضرت علی(ع) رخ داده در زمان عثمان بن عفان که قبل از حضرت علی(ع) به خلافت رسید، هم رخ داده به نحوی که شورش و آشوب مملکت اسلامی را فراگرفته بود... لذا با توجه به سبق زمانی، اعلان خلافت عثمان توسط پیامبر(ص) نسبت به اعلان خلافت حضرت علی(ع) خالی از اولویت نبوده است. اینها همه نشانه آن است که مراد پیامبر(ص) در روز غدیر نصب حضرت امیر(ع) به خلافت بلافصل پس از خود بوده است.
نظر شما