به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، در روزهای اخیر نیجر به دنبال سرنگونی محمد بازوم، رئیسجمهور این کشور کودتا و تظاهرات مردمی گستردهای را تجربه کرده است. محمد بازوم متحد کلیدی غرب بود و مبارزه با گروههای اسلامگرای افراطی را به یکی از اصلیترین اولویتهای دولت خود تبدیل کرده بود.
در راستای مبارزه با این گروهها، بازوم همچنین از حمایت آمریکا و فرانسه برخوردار بود، چندی پیش آمریکا یک پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین در نیجر افتتاح کرد، فرانسه نیز بیش از ۱۵۰۰ سرباز در پایگاههای نظامی خود در نیجر مستقر کرده است.
بااینحال حمایت نظامی از دولت نیجر تنها ظاهر مطلوبی است که کشورهای غربی برای سرپوشگذاشتن بر اعمال استعمارگرانه خود برگزیدهاند. نیجر منابع عظیم اورانیوم و همچنین معادن طلا در اختیار دارد و دلیل اصلی حضور کشورهای غربی در این کشور در واقع دسترسی به این منابع است.
کودتا در نیجر در حالی رخداده است که بسیاری از مردم و نیز فرماندهان نظامی این کشور مخالف حضور نیروهای خارجی در کشور خود و منتقد ضعف ارگانهای داخلی هستند. مردم معتقدند اگر دلیل حضور نیروهای خارجی مبارزه با گروههای تروریستی است، ارتش نیجریه بهخوبی قادر به انجام این عمل خواهد بود.
لذا گروهی از فرماندهان نظامی تحت عنوان شورای ملی حفاظت از میهن و با حمایت ستاد مشترک ارتش دست به کودتا زدند، در همان روزهای نخست نیز تظاهرات مردمی در حمایت از کودتا شکل گرفت که شعار غالب در آنها مرگ بر فرانسه بود.
نیجر از سال ۱۹۶۰ استقلال خود را به دست آورده، بااینحال، شیوههای نوین استعمار توسط فرانسه همچنان در حال اجرا است. دو رویداد در سالهای اخیر سبب خشم مردم و در نهایت منجر به وقوع چند کودتای نافرجام و موفق شد؛ نخست آنکه فعالان اقتصادی در نیجر متوجه شدند سود شرکتهای خارجی بیش از درآمد آنها است و دوم آنکه میزان مشارکت مردم در فعالیتهای سیاسی بهشدت محدود بود تا دولتهای دستنشانده بدون مزاحمت قادر به حکمرانی باشند. در نهایت این عوامل سبب شد تا جنبشهای ضد استعماری هم در نیجر و هم در دیگر کشورهای آفریقایی شکل بگیرد، جنبشهایی که به نظر میرسد تا زمان پیروزی تداوم خواهند یافت.
استعمار نوین در آفریقا
پس از جنگ جهانی دوم کشورهای استعمارگر هم به دلیل افت توان نظامی و هم بهخاطر مطرحشدن برخی موضوعات حقوق بشری و نیز شکلگیری جنبشهای آزادیبخش در کشورهای مستعمره، به حضور مستقیم خود در کشورهایی که تحت سلطه داشتند پایان بخشیدند، این مسئله اما منجر به استقلال کشورهای تحت استعمار نشد؛ در سالهای پس از استعمار مجموعه اقداماتی توسط قدرتهای بزرگ سبب شد تا این کشورها در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی همچنان وابسته بمانند، اقداماتی که از آنها تحت عنوان استعمار نوین یاد میشود.
در این شیوه، حاکم کشورهای مستعمره از بین مردم همان کشور و در برخی موارد در روندی بهظاهر دموکراتیک انتخاب میشود، نشانههای ظاهری استقلال تماماً وجود دارد و کشور مستعمره دارای مرز مشخص، پرچم مشخص، قانون اساسی و انتخابات است. بااینحال کشور توسط برنامهها و سیاستهای عوامل استعمار اداره میشود، هدف از این امر جلوگیری از رشد کشورهای درحالتوسعه، دسترسی به مواد خام و نیروی کار ارزانقیمت این کشورها است.
استعمار نو بیش از هر کجای جهان، در کشورهای آفریقایی قابلمشاهده است، این کشورها وابستگی شدیدی به کمکهای خارجی دارند. فعالیتهای کلان اقتصادی در این کشورها توسط شرکتهای چندملیتی انجام میشود که در بلندمدت علاوه بر استثمار اقتصادی، سلطه فرهنگی را نیز رقم میزند.
میلیاردها دلار از ثروت طبیعی آفریقا توسط کشورهای غربی غارت میشود درحالیکه همین کشورها با ژستهای حمایت از حقوق بشر و از طریق کمپینها کمک ناچیزی به مردم آفریقایی میکنند. کمکهایی که در برابر ثروت این قاره بسیار ناچیز است.
جهانیشدن نیز با تحمیل یک فرهنگ و نظام ارزشی خاص بر سایر ملل باهدف استثمار، به منزله موتور محرکه اشاعه استعمار نو و امپریالیسم جدید در خاک آفریقا ایفای نقش میکند. علاوه بر وابستگیهای اقتصادی و در معرض خطر قرارداشتن فرهنگ بومی کشورهای آفریقایی، مردم این کشور نیز از یک سو به دلیل فقر ناشی از استعمار و از سوی دیگر به علت آنکه بهعنوان نیروی کار تحت شرایط سخت فعالیت در معادن و نیز در معرض آلودگیهای ناشی از اورانیوم قرار دارند وضعیتی بحرانی را تجربه میکنند.
مجموعه عوامل مذکور در سالهای اخیر سبب شده تا مردم و سیاستمداران مستقل کشورهای آفریقایی با تمام توان سعی در مبارزه علیه استعمار و بیرونراندن عوامل خارجی داشته باشند، تلاشهایی که در قالب تظاهرات، جنگهای داخلی و نیز کودتا در این کشورها قابل رؤیت است. کودتا در نیجر نخستین رویداد علیه استعمار نوین نبوده و آخرین آنها نیز نخواهد بود.
چند نمونه مشابه
تقریباً تمام کشورهای آفریقایی در سالهای پس از استقلال خود در حال مبارزه برای بیرونراندن عوامل خارجی از کشورهایشان بودهاند؛ در سودان بریتانیا پیش از ترک این کشور دو قسمت شمالی و جنوبی سودان را ادغام کرد و همین امر سبب بروز دورههای طولانی از منازعات داخلی در این کشور شد، درحالیکه سودان درگیر اختلافات داخلی بود کمپانی بلک واتر آمریکا طلا و نفت این کشور را غارت میکرد. جنبشهای آزادیخواهانه در سودان تا کنون باعث ۱۴ کودتای موفق و نافرجام شده است.
در مالی، فرانسه از سال ۲۰۱۳ مجدداً حضور خود در این کشور را توسعه داد، توجیه فرانسه برای افرایش حضور مستقیم نظامی در مالی، جلوگیری از ورود اسلامگرایان افراطی به این کشور بود. جنبشهای ضد استعماری در مالی نیز دو کودتای متوالی را رقم زد و در نهایت مقامات سیاسی این کشور خواستار خروج فرانسه شدند.
در الجزایر که روند دردناکی را برای دستیابی به استقلال طی کرد و در این راه با سرکوب و قتلعام مردم توسط فرانسه مواجه شد، در سالهای پس از استقلال جنبشهایی توسط مردم شکل گرفت که اصلیترین دلایل آن استثمار اقتصادی و نیز ازبینرفتن فرهنگ و هویت بومی توسط عوامل استعمار بود.
لیبی نیز یکی از آشکارترین نمونهها از کشورهایی است که قصد دارند از نظم نواستعماری عبور کرده و مستقل شوند. این کشور پس از سرنگونی قذافی همچنان بیش از یک دهه است که با جنگ داخلی دستوپنجه نرم میکند.
منابع غنی نفت، نزدیکی به مرزهای اروپا و دسترسی به آبهای مدیترانه لیبی را به مستعمره محبوبی برای کشورهای اروپایی و آمریکا بدل ساخته است. طی سالهای اخیر تقریباً تمامی زیرساختهای لیبی نابود شد و گروههای ملیگرا در این کشور همچنان در حال مبارزه با نظامیانی هستند که از جانب غرب حمایت میشوند.
فرانسه، بازیگر بدنام آفریقا
در میان استعمارگران قاره سیاه میتوان فرانسه را بدنامترین دانست؛ بی جا نیست اگر ادعا کنیم اقتصاد فرانسه بیش از هر چیز بهوسیله استعمار و استثمار کشورهای آفریقایی توسعهیافته است. پاریس بیشترین حضور نظامی را در آفریقا دارد، حضوری که به بهانه مقابله با گروههای تروریستی و در جهت تأمین امنیت کشورهای آفریقایی توجیه میکند؛ اما در واقع ابزاری برای سرکوب جنبشهای آزادیخواهانه بهحساب میآید.
فرانسه منابع طبیعی، ذخایر معدنی، مخابرات، بنادر، راهآهن و سیستم تجارت بیشتر کشورهای آفریقایی را در اختیار دارد و بهوسیلة دولتهای دستنشانده و قراردادهای تجاری یکطرفه در حال محافظت از میراث خود در این قاره است.
بااینحال وقوع جنبشها، تظاهرات و کودتاهای گسترده در آفریقا طی سالهای اخیر به نظر میرسد به منزله زنگ خطری برای چندین دهه پدرسالاری فرانسه باشد.
روسیه، متحد تازه
بسیاری از رسانهها کودتا در نیجر را به عوامل مسکو نسبت دادند چرا که برخی از تظاهرکنندگان پرچم روسیه را در دست داشتند.
مسکو در سالهای اخیر در حال گسترش نفوذ خود در آفریقا و ایجاد اتحاد با رهبران کشورهای آفریقایی است. این امر از یک سو به دلیل وجود منابع غنی در قاره آفریقا و از سوی دیگر بهاینعلت دنبال میشود که روسیه بهویژه پس از جنگ اوکراین نشان دهد که در انزوا قرار نگرفته و قادر به برقراری ارتباط با متحدان جدید است. روسیه همچنین قادر است شکافی که بهوسیله نارضایتی مردم از فرانسه و کاهش حضور این کشور در آفریقا ایجاد میشود را جبران نماید. مقامات مسکو این هدف را بهوسیلة اقدامات رسانهای در راستای ایجاد یک تصویر ضد استعماری از مسکو دنبال میکنند.
علاوه بر حضور رسمی دولت روسیه، پیمانکاران نظامی خصوصی واگنر روسیه نیز در بسیاری از کشورهای آفریقایی و در حمایت از ارتش این کشورها در حال نقشآفرینی هستند. بر خلاف دیگر نیروهای نظامی خارجی، مردم در کشورهای آفریقایی مخالفتی با حضور نظامیان واگنر ندارند و بسیاری از موارد اقدامات آنها را در مبارزه با گروههای تروریستی کارآمد میدانند.
بااینحال مسئلة مهم، پایبندی کشورهای آفریقایی به عدم تعهد است؛ اکنون که این کشورها علیه استعمار غرب در حال مبارزه هستند باید به این موضوع توجه داشته باشند که زمینه را برای سلطه روسیه فراهم نکرده از تبدیل روابط دوجانبه به استعمار جلوگیری کنند.
فرجام سخن
کودتای نیجر یکی دیگر از مصادیق جنبشهای ضد استعماری در آفریقا بهحساب میآید. مردم این کشورها علیه رهبران آفریقایی طرفدار غرب و استفادههای شخصی از خزانههای دولتی در حال مبارزه هستند. در بسیاری از کشورها مبارزات آزادیخواهانه مثمر بوده و منجر به خروج عوامل سلطه شده است، بااینحال روند استعمارزدایی بهویژه باتوجهبه قدرت نظامی و اقتصادی کشورهای غربی روندی بیدردسر نخواهد بود.
در وضعیت کنونی نیجر که به علت بیکفایتی حکام گذشته و تاریخچه استعماری آن ۴۰ درصد بودجه عمومی این کشور از طریق کمکهای خارجی تأمین میشود، با وقوع کودتا شاهد قطعشدن کمکهای اقتصادی و مالی کشورهای غربی به نیجر هستیم.
قطع بودجه حمایتی ۵۰۳ میلیون یورویی اتحادیه اروپا، قطع وام حمایتی ۷۰ میلیون یورویی اتحادیه اروپا به نیروهای انتظامی و مسلح نیجر، قطع بودجه حمایتی ۲۳۳ میلیوندلاری امریکا، قطع ارسال بستههای کمکی و غذایی آلمان به نیجر به ارزش ۱۲۰ میلیون یورو، قطع ارسال بستههای کمکی و غذایی فرانسه به نیجر به ارزش ۱۳۱٫۶ میلیون یورو و قطع برق صادراتی نیجریه به نیجر تحتفشار امریکا (۷۰ درصد برق نیجر از این طریق تأمین میشود) تنها گوشهای از مشکلات استعمارزدایی توسط مردم و نیروهای سیاسی و نظامی نیجر است.
نظر شما