امروز به روایتی سالروز شهادت حسن بن علی(ع)، نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) و اولین نوه پیامبر(ص) است. او که امام حُسن و خوبی و مهر و صفا و بخشندگی بود در هفتم صفر سال ۵۰هجری و در سن ۴۷سالگی به دستور معاویه بن ابیسفیان و به دست جعده، دختر اشعث بن قیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
در سالروز شهادت دومین گوهر ولایت، کریم اهلبیت(ع)، در گفتوگویی با آیتالله کاظم صدیقی، فرازهایی از زندگی سیاسی امام حسن(ع) را مورد واکاوی قرار دادیم که در ادامه میخوانید.
برای شروع بفرمایید امام حسن مجتبی(ع) در چه شرایطی عهدهدار ولایت مسلمین شدند؟
امام حسن مجتبی(ع) مدت ۳۰سال از امامت حضرت علی(ع) را درک کرد. شیخ کلینی نقل کرده: مسلم بن قبیس روایت میکند در زمان وصیت کردن، مولای متقیان حضرت علی(ع) امام حسن(ع) را وصی خود قرار داد و فرزندان دیگرش ازجمله امام حسین(ع) و اهل بیت خود و اعیان شیعیان را بر آن وصیت گواه قرار داد. آنگاه نامهها و شمشیر پیامبر اکرم(ص) را به امام حسن(ع) داد و فرمود: «ای فرزند عزیزم! رسول خدا(ص) به من دستور داده تو را وصی و جانشین خود کنم و سلاح خود را به تو بسپارم. همانطور که پیامبر(ص) من را وصی خود قرار داد و کتاب و سلاح خویش را به من تسلیم کرد، من را مأمور کرده به تو دستور دهم در زمان وفات خود، این امانتها را به برادرت امام حسین(ع) بسپاری و او را خلیفه مسلمین معرفی کنی». پس از شهادت امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر رفت و خطبهای خواند که حاوی معارف حق و ربانی بود. مردم در آن شب با امام حسن مجتبی(ع) بیعت کردند و در بیعت با ایشان از یکدیگر سبقت میگرفتند. امام(ع) با مردم شرط کرد: «با هر که صلح میکنم شما هم صلح کنید و با هر که من جنگ میکنم شما هم بجنگید». در آن زمان ۳۷سال از عمر شریف امام حسن(ع) میگذشت.
اما چطور شد که معاویه عزم جنگ با امام حسن مجتبی(ع) کرد؟
شیخ مفید نقل کرده: وقتی خبر شهادت حضرت علی(ع) و بیعت کردن مردم با امام حسن مجتبی(ع) به گوش معاویه رسید، دو نفر را به سوی بصره و کوفه فرستاد تا آنچه واقع شده را برای او بنویسند و علیه امام حسن مجتبی(ع) اقدام کنند. امام حسن مجتبی(ع) وقتی از ماجرا اطلاع پیدا کرد جاسوس معاویه را احضار و گردن زد و نامهای هم به بصره نوشت. پس از آن، نامهای به معاویه نوشت که مضمون آن چنین بود: «جاسوس میفرستی؟ عجب مکر و حیلههایی! به نظر میرسد سر جنگ داری! اگر اینطور باشد من هم برای جنگ آمادهام». وقتی نامه امام(ع) به معاویه رسید جوابهای ناملایمی برای حضرت فرستاد و پس از این ماجرا بود که مدام بین امام حسن(ع) و معاویه نامههایی رد و بدل میشد تا اینکه معاویه با لشکر فراوان راهی عراق شد. او جاسوسهای متعددی به سوی کوفه فرستاد تا حضرت را به شهادت برسانند و به همین دلیل امام حسن(ع) زرهی در زیر لباسهای خویش بر تن میکرد و به نماز حاضر میشد. اما همین که خبر حرکت معاویه به طرف عراق به گوش حضرت رسید، آن بزرگوار بر فراز منبر رفت و پس از حمد خدا، مردم را به جنگ با معاویه دعوت کرد ولی هیچکس جوابی به آن بزرگوار نداد.
عدی بن حاتم از پای منبر بلند شد و گفت: امام، شما را برای جهاد دعوت میکند و شما جواب نمیدهید؟ کجاست شجاعت و غیرت شما؟ در این هنگام عدهای برخاستند و اعلام موافقت کردند. امام حسن مجتبی(ع) فرمود: هر که راست میگوید به جانب لشکرگاه من حرکت کند، اما میدانم شما به وعده خود عمل نمیکنید. امام(ع) پس از ایراد این سخنان، راهی نخیله شد و آنها که اعلام همراهی کرده بودند، نیامدند و امام با لشکر خود مقابل معاویه ایستاد.
در جریان زندگی امام حسن مجتبی(ع) از صلح ایشان در مقابل معاویه بسیار یاد شده است؛ در این مورد توضیحی بفرمایید.
وقتی امام حسن مجتبی(ع) از اصحاب خود مأیوس شد تصمیم گرفت با چند شرط با معاویه صلح کند. هر چند میدانست معاویه به آن شروط عمل نخواهد کرد. حضرت(ع) در این صلحنامه موارد زیر را مطرح کرد؛ اینکه ابتدا متعرض امام حسن مجتبی(ع) نشود. در میان مردم براساس کتاب خدا و سنت رسول و خلفای شایسته عمل کند و پس از خود کسی را خلیفه و جانشین نکند. دیگر اینکه مردم در هر کجای عالم باشند از قبیل شام، عراق، حجاز، یمن و... از شر او ایمن باشند، همینطور اصحاب علی بن ابیطالب(ع) و شیعیان او در جان، مال، زن و فرزند خود از شر معاویه ایمن باشند. نسبت به امام حسنمجتبی(ع)، امام حسین(ع) و سایر اهلبیت(ع) و خویشان پیامبر(ص) حیلهورزی نکند و به امیرالمؤمنین(ع) دشنام و ناسزا ندهد. همین که صلحنامه نوشته شد و توسط شاهدان به امضا رسید، معاویه آن را تحویل گرفت و پس از چندی سخنرانی کرد و گفت تمام شروطی را که با امام حسن مجتبی(ع) کردهام پایمال کرده و به هیچکدام عمل نخواهم کرد و اینگونه بود که مقابل امام حسن مجتبی(ع) ایستاد و خلافت را حق خود و خاندانش عنوان کرد.
با این شرایط چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد؟
امام حسن(ع) به جز اینکه با معاویه صلح کند، چارهای نداشت، زیرا چنانچه صلح نمیکرد، شکست میخورد و به قیمت ریختن خون شیعیان تمام میشد. ضمن اینکه رسول اکرم(ص) از این قبیل صلح و سازشها به منظور مصالح مسلمین با دشمنان خود انجام میداد. امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه به رسول خدا(ص) اقتدا کرد.
در جریان شهادت حضرت چه مواردی نقل شده است؟
زمانی که امام حسن مجتبی(ع) با معاویه صلح کرد، راهی مدینه شد و کظم غیظ اختیار کرد. ۱۰سال از حکومت معاویه گذشت و معاویه تصمیم گرفت برای یزید، فرزندش از مردم بیعت بگیرد. از طرفی در صلحنامه امام حسن مجتبی(ع) این مسئله آمده بود که معاویه حق ندارد فرزندش را برای جانشینی و خلافت معرفی کند. معاویه به علاقه مردم به حسن بن علی(ع) واقف بود، بنابراین نمیتوانست با لشکرکشی و خونریزی نیت پلید خود را عملی کند. بر این اساس زهری را از طریق پادشاهی روم تهیه کرد و آن را مخفیانه توسط شخصی برای جعده، همسر امام حسن مجتبی(ع) فرستاد و پیام داد اگر این زهر را به امام حسن مجتبی(ع) بدهی و مسموم شود، مبلغ ۱۰۰هزار درهم به تو خواهم داد و مزرعههایی از کوفه و سورا به تو واگذار میکنم. بالاخره جعده مورد تطمیع معاویه قرار گرفت و شب هنگام که حضرت میخواست افطار کند، جعده از آن زهر در یک ظرف شیر ریخت تا آن حضرت را به وسیله آن مسموم کند. امام حسن مجتبی(ع) وقتی آن شیر را میل فرمود احساس مسمومیت کرد و فرمود: خدا را برای نعمت ملاقات جدم رسول خدا(ص) که بزرگ انبیا(ع) به شمار میرود، پدرم که بزرگ اوصیاست، مادرم که بزرگ زنان عالم است، عمویم جعفر که در بهشت است و حمزه که سیدالشهداست، سپاسگزارم. آنگاه حضرت(ع) متوجه جعده شد و فرمود: ای دشمن خدا، مرا کشتی؟ خدا تو را بکشد. به خدا قسم که کسی را مانند من نخواهی یافت. معاویه تو را فریب داد و مسخره کرد. خدا تو و او را رسوا خواهد کرد، تو از معاویه خیری نخواهی دید که به گواه تاریخ همینگونه نیز شد.
نظر شما