کتاب انسان 250ساله نگاه متفاوتی به معصومین(ع) داشته و حرکت همه آنها را یک حرکت تفسیر میکند. در شرایط منحصر بهفردی که زمانه هر معصومی داشت، نوع رفتار آنها شامل راهبرد خاصی بود و در موقعیتهای مختلف بنا به اقتضائات و موانعی که پیش میآمد شاهد رویکردهایی به ظاهر متفاوتی هستیم، در صورتی که حقیقت همه آنها یکی است. کارکرد اصلی در سیره معصومین(ع) نفی حکومت باطل و ایجاد حاکمیت الهی بود که از آن به ولایت حقه اهلبیت(ع) تعبیر میکنیم.
در دوره ائمه(ع) پس از امام رضا(ع) تشکیلات و ارتباطات مسلمین تقویت و گسترده شد، مانند دوره وکلا، نواب و... اما دوره امام حسن عسکری(ع) اوج این دوران به حساب میآید. این امام(ع) تشکیلات وسیع را ساماندهی و مدیریت کرده و مردم جامعه خود را برای روز غیبت آماده و شرایط را از دوران ظهور به دوران غیبت منتقل کردند.
امام عسکری(ع) مانند سایر ائمه(ع) از همه نظر، ظاهری، باطنی، اخلاقی و رفتاری الگو هستند. سن امام عسکری(ع)، سن خاصی بود و در آن زمان درگیر مسائلی بودند که جوانانه به حساب میآمد. بخشی از مسائل حضرت روابط و ارتباطاتی بود که مربوط به ولادت فرزندشان میشد.
پیرامون زندگی امام عسکری(ع) را خائنان، جاسوسان و دستگاه امنیتی احاطه کرده بود و بهطور مداوم تحت نظارت بود تا فرزندی از او متولد نشود. اما به اذن خدای متعال، امام عصر(عج) در حجرهای متولد شد که جاسوسان در آن دائم رفتوآمد و تردد داشتند. جاسوسانی در لباس خادم و دوست که پس از به شهادت رسیدن امام(ع)، تمام اموال و وسایل او را غارت کردند؛ امری که حکایت میکند تمام آنها نیروهای امنیتی و افراد پلیدی بودند.
امام حسن عسکری(ع) که در متن چنین مبارزاتی بود، تلاش کرد دشمن هیچ بهرهای از نظارتهای خود نبرد و با روح قدسی، ذکاوت و بصیرتی که داشت، اجازه نداد آنها به مقصود خود برسند.
راهکاری که الگویی برای جوانان در تمامی عرصههای زندگی است. آنها نباید از هدفی که دارند، خسته شده و توکل و ابتکار عمل خود را از دست دهند یا ناامید شده و همه چیز را تیره و تار ببینند، بلکه با برنامهریزی و جدیت میتوانند به هدف نهایی موردنظر خود برسند و مانند امام یازدهم ایستادگی کرده و یک تنه مسیر تاریخ را عوض کنند. جوانان باید ابتکار عمل را از دست نداده و زمین را طراحی و مدیریت کنند و بدانند دشمن خدا دوامی ندارد و آنچه پایدار است منطق حق و جریان حقیقت است.
در بخشی از کتاب انسان 250ساله آمده نه فقط ما که حتی دشمنان و مخالفان و آنها که به امامت اعتقاد نداشتند نیز به فضیلت، مکرمت و عظمت این امام(ع) اعتراف کرده و دوست و دشمن، این شخصیت را تحسین میکنند. باید در نظر داشته باشیم تحسین دشمن دو نوع است؛ ممکن است تحسین دشمن برای این باشد که برای او زمینهسازی و راههای رسیدن او به اهدافش را تسهیل میکنیم. دیگر اینکه مورد تحسین دشمن قرار میگیریم زیرا با تمام فشارها دست از هدف خود برنمیداریم و در نهایت دشمن غافلگیر شده و به زانو درمیآید.
منظور از تحسین دشمنان حضرت، نوع دوم و به زانو درآمدن و شکست دشمن است. تحسینی که برای سایر ائمه(ع) نیز انجام شده بود. معاویه نیز امیرالمؤمنین(ع) را تحسین میکرد و همیشه در چشم او بزرگ بود. رهبر معم انقلاب نیز در این زمینه فرمودند: اگر عناصر خواص ما به وظیفهای که دارند عمل کنند، دوست و دشمن، آنها را بزرگ دانسته و برای آنها احترام قائل هستند. دوست به دلیل اینکه همدل و هم مسیر اوست، او را بزرگ میداند و دشمن هم چون او را بزرگ و جدی میپندارد برای او وقت صرف کرده و برنامهریزی میکند. امام عسکری(ع) در چشم دشمنان بزرگ بود زیرا همیشه با قدرت، صلابت، علم، تدبیر و حکمت حرکت میکرد.
یکی از دغدغههای جدی و کلان برنامههای اجرایی امام عسکری(ع)، فرهنگسازی بر نمادهای هویتی شیعیان بوده است. شاید مشهورترین روایت در این زمینه، روایتی است که پنج علامت مؤمن را معرفی میفرماید که یکی از آنها، زیارت اربعین است. بیشک فرهنگ و تمدنی ماندگار خواهد بود که بستری جاری داشته باشد و بتواند بستر خود را از بستر جریانهای رقیب و مزاحم جدا و دائم با شاخصهها و تمایزها خودش را معرفی کند و زنده نگه دارد. این مسئله بدون داشتن نمادهای روشن و بارز میسر نخواهد شد.
به همین دلیل امام عسکری(ع) به شیعیان خود سفارش و بلکه اصرار میکرد در هر فضایی که به سر میبرند و اگر خفقانی که زمینهساز تقیه باشد تهدیدشان نمیکند، نمادهای هویتبخش خود را جلو دیدگان بیاورند. در این صورت دشمن، دائم با رزمایشی نماد محور روبهرو است و از آمادگی دائمی مؤمنان به هراس میافتد و وادار به واکنشهای ذلتآمیز میشود.
نظر شما