تحولات منطقه

رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: در دوران اسارت به دلیل  ضرب و شتم بسیار از ناحیه دست و فک دچار مصدومیت‌های شدید شدم. همچنین شوک الکتریکی که به من وصل ‌کردند سبب شد از درون بدنم دچار آسیب شود و اکنون جانباز ۶۰درصد هستم. 

شکنجه‌های دوران اسارت جانبازم کرد
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس خراسان، خودش را محمد غلامی اهل روستای رود معجن تربت‌حیدریه معرفی می‌کند که در سن ۱۵ سالگی موفق می‌شود به جبهه‌های جنگ راه یابد.

هر چند در آن زمان نوجوانان با دست‌بردن در شناسنامه و یا بلند نشان ‌دادن قدشان سعی در متقاعد کردن فرماندهان برای اعزام به جبهه‌ها را داشتند اما او می‌گوید خواندن مقاله‌اش در مقام شهادت و جهاد و همچنین قرائت مداحی معروف حاج‌صادق آهنگران در مسجد جامع شهرشان در مراسم اعزام رزمندگان به مناطق جنگی، فتح بابی شد برای اعزامش به جبهه‌های حق علیه باطل. 

به مناسبت هفته دفاع مقدس در تحریریه قدس خراسان با این رزمنده و آزاده سرافراز کشورمان به گفت‌وگو می‌نشینم. 

وی نحوه حضورش در جبهه را این گونه شرح می‌دهد: برای اعزام به مناطق عملیاتی نیاز به یک دوره آموزش نظامی بود که این دوره را در پادگان شهید آیت‌الله مدنی کاشمر پشت سر گذراندم و ۱۷ دی سال ۱۳۶۲ به مناطق عملیاتی اعزام شدم. ابتدا به ایلام اعزام شدیم و از آنجا به گردان‌های مختلف تقسیم شدیم که من برای حضور در گردان ادوات واحد خمپاره انتخاب شدم. در آنجا هم دو ماه به ما آموزش دادند.

غلامی ادامه می‌دهد: نخستین تجربه حضورم در عملیات نظامی در مناطق جنگی مربوط به عملیات آبی خاکی خیبر در منطقه هور هویزه در اسفندماه همان سال می‌شود. طبق این عملیات که کار اطلاعاتی آن یک سال زمان برده بود، با هدف متجاوز شناخته شدن رژیم بعث عراق به مجامع بین‌المللی، باید به عمق ۴۰ کیلومتری خاک دشمن نفوذ می‌کردیم. شب عملیات فرمانده لشکر با رزمنده‌ها گفت‌وگو کرد و از شرایط سخت این عملیات گفت و اعلام کرد هر کسی بخواهد می‌تواند در این عملیات حاضر نشود. رزمنده‌ها نیز با یادآوری شب عاشورا و سخنانی که امام حسین(ع) به یاران خود فرمودند، به تأسی از یاران باوفای ایشان میدان نبرد را ترک نکرده و در عملیات حاضر شدند. 

وی با اشاره به اینکه دشمن پس از به اسارت درآمدن هزار نیروی خود و برای جلوگیری از شکستش، عقبه نیروهای ما را بمباران شیمیایی کرد و با این اقدام عملاً ارتباط ما را با پشت خط مقدم قطع کرد و از  ۳۰۰ نفر حاضر در عملیات تنها ۷۰ نفر زنده ماندیم و همگی نیز به اسارت رژیم بعث درآمدیم، می‌افزاید: من در این عملیات مجروح یا شیمیایی نشدم اما در دوران اسارت به دلیل  ضرب و شتم بسیار از ناحیه دست و فک دچار مصدومیت‌های شدید شدم. همچنین شوک الکتریکی که به من وصل ‌کردند سبب شد از درون بدنم دچار آسیب شود و اکنون جانباز ۶۰درصد هستم. 

تضعیف روحیه دشمن حتی در بند دشمن 

دشمن بعثی در بسیاری از مواقع پس از به اسارت گرفتن رزمندگان، ما را به فجیع‌ترین شیوه‌ها و زنده زنده سوزاندن شهید می‌کرد اما پس از به اسارت گرفتن ما به دلیل حضور خبرنگاران و فیلمبرداران ما را زنده نگه ‌داشتند. این را غلامی می‌گوید و درباره لحظه اسارتش توضیح می‌دهد: در سنگرهای بعثی‌ها دیدم حجم تسلیحات نظامی‌شان چند برابر تسلیحات ما بود برای مثال ما فقط  ۶-۵ قبضه خمپاره داشتیم و آن‌ها صدها قبضه داشتند. 

این رزمنده دوران دفاع مقدس می‌گوید: چند روز پس از اسارت، ما را به استخبارات بغداد بردند و به ما گفتند مقابل دوربین بگویید آتش توپخانه عراق سنگین است و هر کسی به جبهه بیاید کشته می‌شود. ما هم می‌گفتیم ما سنگینی آتش ندیدیم و معتقدیم هر کسی در جنگ جان خود را از دست بدهد شهید است؛ چرا که از کشور، انقلاب و ناموسش دفاع کرده است. من در این مصاحبه پس از معرفی خودم گفتم ما در بغداد به اسارت نیروهای بعث درآمدیم یعنی تا بغداد پیشروی کردیم و این قبیل عبارت‌ها به نوعی تضعیف روحیه دشمن بود. 

شوک الکتریکی در سلول انفرادی 
وی از انتقالش به همراه حدود ۴۶۰ نفر دیگر که سن و سال نسبتاً کمی داشتند به اردوگاهی در استان الانبار عراق می‌گوید و خاطراتش از این اردوگاه را این گونه شرح می‌دهد: در ورودی این اردوگاه نوشته شده بود «اردوگاه اسرای اطفال ایرانی» و برای شست‌وشوی مغزی و اینکه بگویند ما را به زور به جبهه آورده‌اند، بعضی از رزمنده‌های کم سن و سال را به این اردوگاه منتقل کرده بودند. حدود یک ماه در این اردوگاه به خوبی از ما پذیرایی کردند تا روز مصاحبه فرارسید. خبرنگار از من پرسید حکومت ایران می‌گوید عراق کافر است، به نظر شما آیا عراق کافر است؟ گفتم ما اینجا اسیر هستیم و برای اظهارنظر از خودمان اختیاری نداریم. اینکه شما می‌گویید ایران چنین ادعایی داشته ما نشنیدیم. در واقع خوب یا بد بودن را نمی‌توان به کل تعمیم داد؛ چرا که ملت عراق از ادیان و مذاهب مختلف شکل گرفته اما می‌توان صفات را به اشخاص نسبت داد. در واقع غیرمستقیم گفتم ایران نمی‌گوید مردم عراق کافرند بلکه تنها حزب بعث را کافر می‌داند. فرمانده بعثی که منظور حرفم را متوجه شد دستور داد من را به سلول انفرادی برده و شوک الکتریکی شدیدی به من وصل کنند. 

از این آزاده سرافراز درباره رمز صبر و استقامت خود و دیگر رزمندگان در جبهه‌های جنگ و دوران اسارتش می‌پرسم که توضیح می‌دهد: در دوران تحصیل معلمانی داشتیم که من را با بینش و نگرش اسلامی به خوبی آشنا کرده بودند. از طرف دیگر آیاتی در باب جهاد، شهادت، صبر بر مصائب و... را به خاطر داشتم. مطالعه کتاب‌های شهید مطهری و شهید بهشتی نیز در این راه بسیار کمکم کرد. در واقع کسی که مقصد و مقصود مشخصی داشته باشد و به اعتقادات و اخلاقیات پایبند باشد می‌تواند به هدفش دست یابد. ما هم که مسلمانیم و راه و مقصودمان مشخص است. خداوند در قرآن فرموده: اگر آیین خدا را یاری کنید خدا نیز شما را یاری می‌کند. علاوه بر این با یادآوری حادثه اسارت آل‌الله و با تأسی به حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) رزمندگان ما توانستند دوران دفاع مقدس و اسارت را به خوبی پشت سر بگذارند. 

شکنجه‌های روحی بدترین لحظه‌های اسارت 

وی که هفت سال از بهترین روزهای عمرش را در زندان‌های رژیم بعث گذرانده درباره بهترین و بدترین لحظات دوران اسارتش می‌گوید: بهترین لحظات و خاطرات مربوط به پایمردی، ایثار و از خودگذشتگی آزادگان می‌شود. مثلاً تلویزیونی را برایمان آورده بودند که برنامه‌های مناسبی پخش نمی‌کرد. دو نفر از اسیران داوطلبانه تلویزیون را خراب کردند. این کارشان موجب شد تا بیش از یک ماه در سلول انفرادی زندانی شوند و تحت شکنجه قرار بگیرند. 

غلامی بدترین لحظه‌های دوران اسارت را مربوط به شکنجه‌های روحی رژیم بعث می‌داند و می‌افزاید: اما سخت‌تر از آن، لحظه‌ای بود که خبر ارتحال امام را شنیدیم. همه ما در طول دوران اسارت دلخوش بودیم که پس از آزادی، امام(ره) را ملاقات می‌کنیم و با خداقوتی که ایشان به ما می‌گویند تمام سختی‌های اسارت را از یاد خواهیم برد اما پس از شنیدن خبر ارتحال ایشان تلخ‌ترین روزها و دقایق عمرمان را گذراندیم. 

او در پایان این گفت‌وگو به این نکته اشاره می‌کند که اگر امروز باز هم تجاوزی به خاک کشورمان شود با شناخت و بصیرت بیشتری پا پیش خواهد گذاشت، ادامه می‌دهد: هر چند ما هنوز هم در صحنه پیکاریم و تنها میدان نبرد تغییر کرده است. فقط باید بدانیم در کدام اردوگاهیم؛ اردوگاه حسینیان یا اردوگاه یزیدیان. دیروز میدان نبرد، جنگ سخت و تن به تن بود، اکنون با جنگ نرم مواجهیم. جبهه جنگ امروز جهاد علمی، فرهنگی، اقتصادی و حفظ ارزش‌هاست. ما در هر برهه از زندگی باید رسالتمان را به عنوان یک مسلمان تا ظهور حضرت قائم(عج) انجام دهیم. 

خبرنگار: مریم ذوالفقاری منظری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.