تحولات لبنان و فلسطین

من از جوانی ادبیات همه دنیا و کشورها را دنبال می کردم. رمان کشورهای مختلف را از یک فروشگاه نزدیک خانه مان کرایه می کردم و شبها می خواندم. وقتی به امریکا رفتم و با توجه به اینکه زبانم هم خوب بود، تمام رمان ها و کتابهای فلسفی که به زبان انگلیسی یا فرانسه بود را می خواندم و به آنها تسلط پیدا کرده بوم.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

امروز مهم‌ترین اتفاق سینمای ایران به تلخ‌ترین شکل ممکن رقم خورد؛ قتل دهشتناک یکی از فیلم‌سازان برجسته سینمای ایران به گونه‌ای تلخ رقم خورد. 

شاید با نوشتن درباره او و نشر اندیشه و جهان ذهنی‌اش بتوان به این مرد بزرگ ادای دینی هر چند کوچک کرد.

جهان ذهنی و سینمایی داریوش مهرجویی ابعاد گوناگونی دارد؛ آن قدر که می‌توان در مورد این ذهن و اندیشه عمیق و زیبا، روزها و هفته‌ها نوشت و نوشت بدون آنکه چیزی از قلم نیفتاده باشد!

کارنامه پربار داریوش مهرجویی در سینمای اقتباسی او را میدان‌دار این سینما کرده به طوری‌که او را آقای اقتباس سینمای ایران، نامیدند. به لحاظ اقتباس ادبی در سینمای ایران، داریوش مهرجویی در میان فیلمسازان مؤلف ایران، بی‌تردید یک رکوردار به حساب می‌آید. او در آثارش هم اقتباس را مورد توجه قرار داد و هم برداشت آزاد. اگرچه مهرجویی در این خصوص نظر دیگری داشت و هیچ‌گاه از لفظ «اقتباس» در خصوص آثارش استفاده نکرد.

« خیلی ها به من می گویند که چرا آثارت را اقتباسی می سازی در حالی که اینها اقتباس نیست بلکه اقتباس این است که مو به موی آنچه نوشته شده است را در فیلم تکرار کنیم. اما کاری که ما می کنیم اصطلاح جدیدی دارد که به معنی تصرف است. شما به افراد بزرگ سینما  همچون گُدار تا آنتونیونی، فلینی، حتی برگمان، به خصوص بونوئل، هیچکاک، جان فورد و ... که نگاه می کنید، جملگی داستانشان را از جایی گرفته اند و کارگردان آن سناریو را نوشته یا درست کرده و من هم یکی از این افرادی هستم که این کار را می کنم. به این کار اقتباس نمی گویند بلکه «تصرف» است و به این معنی است که از یک اثر آن قدر خوشت می آید که فکر می کنی متعلق به خودت است و هرکاری که می خواهی با آن می کنی. معمولا من هم داستانهایی که از دیگران گرفته ام، جور دیگری شده اند و انگار که یک داستان دیگر است. یک فکر و فلسفه دیگر است. این آن چیزی است که اهمیت دارد که نگاه کنید و ببینید توفیر این دو چگونه است؟ چطور می شود که یک کاری که سلینجر می توانسته آن را در چند جلد به شکل یک رمان در آورد من دو قصه اش را گرفته ام بردم در یک فضای و جای دیگر و جور دیگری تبدیل به یک اثر هنری جدید کرده ام. این دیگر اقتباس نیست و نمی دانم چرا منتقدین ما از این واژه برای آن استفاده می کنند.»

مهرجویی به دلیل گستره مطالعاتی‌اش جنس ادبیات را می‌شناخت و بر آن تسلط داشت. او  می‌دانست کدام نویسنده و اثرش بر پرده سینما می‌نشیسند. از میان نویسندگان غیر ایرانی مهرجویی علاقه زیادی به سالینجر و آثارش داشت. البته جهان ذهنی مهرجویی هم بی شباهت به جهان ذهنی سالینجر نبود. این‌دو، سینه‌چاکان ادبیات و سینما بودند که فلسفه را چاشنی آثارشان کرده بودند؛سالینجر، رمان‌های فلسفی می‌نوشت و مهرجویی سینمای اجتماعی را با چاشنی فلسفه خلق می‌کرد.

در ادامه این نوشته، به طور خلاصه به آثاری از مهرجویی می‌پرداریم که در همه آن ها رد پای اقتباس از آثار ایرانی و خارجی دیده می‌شود.

گاو: شاهکار سینمای مهرجویی است؛ فیلمی که اگر مهرجویی تنها همین یک اثر را هم در کارنامه خودش داشت می‌شد او را جزو کارگردان‌های موفق سینمای ایران بنامیم. این فیلم اقتباسی از یکی از داستان‌های مجموعه داستان «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی است. با گذشت پنج دهه از ساخت این فیلم هنوز هم از آن به عنوان یکی از شاخص‌ترین فیلم‌های سینمای ایران نام می‌برند.  

پستچی: فیلمی که مهرجویی آن را بر اساس نمایشنامه «وویتسک» نوشته گئورگ بوشنر ساخته است.

دایره مینا:مهرجویی در ساخت «دایره مینا» هم گوشه‌چشمی داشته به داستان «آشغالدونی» ساعدی.   

هامون: می‌رسیم به شاهکار مهرجویی و فیلم «هامون» و آن دیالوگی که حالا با مرگ خوفناک آقای کارگردان و همسرش در شبکه مجازی دست به دست می‌چرخد و بین کاربران وایرال می‌شود؛« حمید هامون: خواب می‌بینم در یک سردابه قرون وسطایی، سلاخی می‌شوم». گفته می‌شود مهرجویی «گاو» را تحت تاثیر «بوف کور» صادق هدایت ساخته است.    

سارا: مهرجویی در سال 1371 به سراغ ساخت فیلمی رفت که داستان آن از نمایشنامه «خانه عروسک» اثر هنریک ایبسن الهام گرفته است. فیلم «سارا» در کارنامه سینمایی مهرجویی جزو یکی از بهترین و مهم‌ترین کارهایش به‌شمار می‌آید .

پری: مهرجویی دو داستان «فرانی و زویی» و «یک روز عالی برای موزماهی» از سلینجر را با هم ترکیب کرده و آن را تبدیل می‌کند به داستانی که می‌شود طرح فیلم «پری». هم «پری» و هم «سارا» مورد اقبال بسیاری قرار می‌گیرد.

درخت گلابی: سال 1376 است و حالا مهرجویی یک فیلم شاعرانه را بر پرده سینماها دارد. «درخت گلابی» که برگرفته از یکی از داستان‌های کتاب «جایی دیگر» گلی ترقی است یک ویژگی مهم دارد و آن هم معرفی گلشیفته فراهانی است به سینمای ایران.  

مهمان مامان: فیلمی که در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد و یا اقبال منتقدها و مردم مواجه شد. هجدهمین فیلم آقای کارگردان از کتاب «مهمان مامان» هوشنگ مرادی کرمانی، نویشنده شهیر و محبوب اقتباس شد و بسیار بر سینمای ایران خوش نشست.   

سنتوری:پرچالش‌ترین فیلم داریوش مهرجویی. «سنتوری» که در سال 1385 ساخته شد، فیلمی بود اجتماعی با رویکردی انتقادی که موضوع آن سقوط هنرمند و خودویرانگری او در جامعه‌ای بود که هنر واقعی را برنمی‌تابد و مدام آن را محدود و سرکوب می‌کند. این فیلم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقیف شد و از اکران بازماند  و در سال ۱۳۸۹ در شبکه نمایش خانگی پخش شد. این فیلم محسن چاوشی را به عنوان خواننده معرفی کرد. «سنتوری» اقتباسی است از رمان «عقاید یک دلقک» هاینریش بل.  

چه خوبه برگشتی: مهرجویی فیلم مخاطب‌پسند «چه خوبه که برگشتی» را بر اساس داستان «نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ» از نیکلای گوگول ساخت. فیلمی مخاطب‌پسند که نتوانست نظر مخاطبان حرفه‌ای سینما را به خود جلب کند اما دلبستگی مهرجویی را به اقتباس و ادبیات نشان می‌داد.  

اشباح: از نمایشنامه «اشباح»، اثر هنریک ایبسن اقتباس شده است. دستاورد اقتباس تازه استاد اما بر خلاف فیلمنامه‌های اقتباسی درخشان پیشین، فیلمنامه‌ای است مشوش، مغشوش و پریشان حال و فاقد ساختار مناسب.

رمان‌های آقای فیلم‌ساز

درباره مرد سینمای اقتباسی ایران، باید گفت که نگاه ادبی مهرجویی تنها در سینما محدود نمی‌شود و او در حوزه ادبیات نیز دست به قلم شده و تا به امروز چند رمان از این فیلمساز عاشق ادبیات منتشر شده است که به معرفی این آثار می‌پردازیم.

روشنفکران رذل و مفتش بزرگ: پایان‌نامه فلسفه مهرجویی در دانشگاه UCLA است.  این کتاب در واقع پاسخی ضمنی است به این پرسش که: چگونه داستایوسکی در سال های 1870 توانست بدین روشنی به آینده تاریخ رسوخ کند و به پیش‌بینی توتالیتاریسم حاکم بر کشور خود،که چهار پنج دهه بعد،روسیه و تمام اروپا را در بر می‌گیرد، بپردازد

به‌خاطر یک فیلم بلند لعنتی: اولین رمان مهرجویی است. داستان با شرح فعالیت‌های فیلم‌سازی یکی از دانشجویان فیلم‌سازی (قهرمان و راوی داستان) و دوست صمیمی‌اش حمید میرمیرانی آغاز می‌شود. سپس به ماجراهای عاشقانه‌اش با سلما می‌پردازد.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

در خرابات مغان: مهرجویی در دومین رمانش کوشیده است با گره زدن اندیشه‌ها در بافت روایت داستانی خود به این موضوع بپردازد که با این همه دشمنی و خشونت و اختلاف مذهبی و مسلکی می‌توان در کنار هم با عشق زندگی کرد؟ آیا می‌توان از مسائل سیاسی به عشق و دین و عرفان پرداخت؟ در این رمان دو دلداده دانشجوی دانشگاه پنسلیلوانیا در فیلادلفیا که یک پسر ایرانی مسلمان و یک دختر کاتولیک ایتالیایی تبار را شامل می‌شوند، درکشاکش اندیشه و ایمان درگیر عشق عمیقی می‌شوند و می‌خواهند به زندگی مشترک بپردازند تا این که رویداد خون‌بار 11 سپتامبر پیش می‌آید.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

دو خاطره: سفرنامه پاریس، عوج کلاب: این کتاب شامل دوسفرنامه است؛ سفرنامه پاریس ماجرای زندگی کارگردان و خانواده‌اش در پاریس و ماجرای اطرافیانشان است. بخش بعدی کتاب «عوج کلاب» سفرنامه داریوش مهرجویی به دوبی است. مهرجویی همراه با گروهی از فیلمسازان راهی دوبی می‌شوند تا برای شرکت در مراسم اسکار ویزای آمریکا بگیرند، اما در فرودگاه دوبی مهرجویی را به خاطر قرص اُگزازپام و قرص سرماخوردگی بازداشت می‌کنند، این سفرنامه ماجرای چند روزی است که داریوش مهرجویی در بازداشتگاه بوده و با نگاه تیزبینش بی‌عدالتی در آنجا را توصیف کرده است.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

سفر به سرزمین فرشتگان: داستانی پر از تصویر و صحنه است. داریوش مهرجویی گویی در این رمان صحنه‌های فیلمی را با قدرت کلامش به تصویر کشیده‌ است. این رمان داستان زندگی یک زوج به نام کسری آریا و همسرش سیما را روایت می‌کند که با دریافت یک ایمیل متوجه می‌شوند برنده یک جایزه هشت میلیون دلاری شده‌اند. دریافت پول جایزه منوط به حضور آنها در لس آنجلس آمریکا است. به همین خاطر همه زندگی خود را می‌فروشند و راهی آمریکا می‌شوند.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

آن رسید لعنتی: این رمان داستان زندگی بهزاد جاوید، فیلمبردار، کارگردان و تهیه‌کننده پنجاه و چند ساله سینما و تلویزیون است. کتاب با صحنه سکته بهزاد شروع می‌شود. علت سکته این است که بهزاد می‌شنود صداوسیما بعد از چهار سال نمی‌تواند پول او را پرداخت کند. او چند سال قبل سریالی ساخته که بسیاری به خاطر سریال مورد نظر، از او تقدیر می‌کنند و قرار می‌شود هزینه ساخت سریال را به او بدهند. او از خوشحالی این خبر سور و سات فراوانی به راه می‌اندازد و خانه عوض می‌کند و با چنین کارهایی زیر بار قرض می‌رود. با گذشت زمان بهزاد متوجه می‌شود که از پول خبری نیست و باید برای رسیدن به پولش از هفت‌خان رستم عبور کند....

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

برزخ ژوری: بهمن راد، کارگردان مشهور و باسابقه‌ ایرانی، به عنوان عضو هیئت ژوری یک جشنواره‌ سینمایی، عازم سفر به شهری ساحلی در اروپاست. او در آستانه‌ سفر متوجه می‌شود که توموری در مغزش هست که خوش‌خیم و بدخیم بودنش معلوم نیست. این خبر باعث می‌شود که او خود را در حال مرگ بپندارد و سراسر سفر برایش به کابوسی طولانی بدل شود. کلنجار رفتن با اندیشه‌ مرگ و بیماری لاعلاجی که هر آن پایان زندگی شخصیت اصلی و راوی قصه را یادآوری می‌کند، در کانون این رمان جای دارد.

درباره آقای اقتباس سینمای ایران/ من «تصرف» می‌کنم!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.