شاعر و بعد روزنامهنگار
درباره «فرخی یزدی» شاید خیلی از آنچه گفته و نوشته شده را شنیده یا خوانده باشید. «میرزا محمد فرخی یزدی» سال ۱۲۶۸خورشیدی در شهر یزد به دنیا آمد. در زادگاهش به مکتبخانه و مدرسه رفت و در همان نوجوانی به خاطر اشعاری که علیه معلمان و مدیران مدرسه میسرود، اخراج شد و تا مدتها مجبور بود در نانواییها و مغازههای مختلف کار کند. دانشآموز و کارگر اخراجی برخلاف تصور همه، بعدها پیشرفت کرد، شاعری آزادیخواه و اهل سیاست شد، به نمایندگی مجلس رسید، در یکی دو حزب سیاسی فعالیت کرد، به زندان افتاد و سفر فرنگ هم رفت. البته به همان نسبت که شاعری و آزادیخواهی فرخی یزدی بارها گفته و نوشته شده، اهل قلم کمتر درباره روزنامهنگاری که مشغولیت اصلی فرخی یزدی بود، گفته و نوشتهاند. این در حالی است که سهم شاعری و روزنامهنگاری در درست کردن دردسر برای این شاعر و اخراج شدن و به زندان افتادنش تقریباً مساوی است.
روز ۲۵ مهر ۱۳۱۸ هم که این شاعر و روزنامهنگار در زندان قصر با تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی به قتل میرسد، گزارشهای رسمی البته دلیل مرگ او را بیماری اعلام میکنند!
سالهای با و بدون دریا
آن دریای متلاطم و هولناکی که بالای صفحه اول روزنامه داشت یک کشتی را غرق میکرد و عنوان «طوفان»، در واقع کنایه از اوضاع مملکت در آن سالها بود. فرخی یزدی سال ۱۳۰۰ در بحبوحه به فنا رفتن سلسله قاجار و زمانی که شور و هیجان و ناآرامیهای برقراری جمهوری کذایی مملکت را فرا گرفته بود و در اوج اختلاف و دودستگی میان آزادیخواهان کشور، تصمیم به انتشار روزنامه گرفت. البته بعدها شاید به دلیل اینکه این هیجانها و التهاب کمی فروکش کرد، تصویر دریای متلاطم از روزنامه حذف شد و فقط کلمه «طوفان» باقی ماند. او و بسیاری از شاعران آزادیخواه پیش از این با سایر روزنامههای ایران همکاری میکردند، اما فرخی یزدی حالا به این نتیجه رسیده بود که آزادی و آزادیخواهی فقط با دادن آگاهی به مردم تحقق پیدا میکند و تصورش هم این بود که انتشار روزنامه به این آگاهیبخشی کمک خواهد کرد.
«طوفان» روزنامهای خبری، تحلیلی و انتقادی در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود و توزیع سراسری داشت و همه مردم هم مخاطبش بودند به جز بعضی از شمارهها که فقط دو صفحه بود، بیشتر روزها در چهار صفحه و بعد هم هشت صفحه به صورت پنج ستونی یا ۶ ستونی منتشر میشد. معلوم است روزنامهای که صاحب امتیازش شاعر رکگو و آزادیخواهی مثل فرخی یزدی باشد آن هم در شرایط حکومت رضاخانی، بیشتر از هشت سال دوام نمیآورد. طی همین هشت سال هم حدود ۱۵ بار توقیف و باز منتشر میشود. در فاصله توقیفها هم فرخی یزدی بیکار نیست و با امتیاز چند روزنامه دیگر مثل ستاره شرق، پیکار و... مطالب و مقالاتش را منتشر میکند.
درباره «فرخی یزدی» شاید خیلی از آنچه گفته و نوشته شده را شنیده یا خوانده باشید. «میرزا محمد فرخی یزدی» سال ۱۲۶۸خورشیدی در شهر یزد به دنیا آمد. در زادگاهش به مکتبخانه و مدرسه رفت و در همان نوجوانی به خاطر اشعاری که علیه معلمان و مدیران مدرسه میسرود، اخراج شد و تا مدتها مجبور بود در نانواییها و مغازههای مختلف کار کند. دانشآموز و کارگر اخراجی برخلاف تصور همه، بعدها پیشرفت کرد، شاعری آزادیخواه و اهل سیاست شد، به نمایندگی مجلس رسید، در یکی دو حزب سیاسی فعالیت کرد، به زندان افتاد و سفر فرنگ هم رفت. البته به همان نسبت که شاعری و آزادیخواهی فرخی یزدی بارها گفته و نوشته شده، اهل قلم کمتر درباره روزنامهنگاری که مشغولیت اصلی فرخی یزدی بود، گفته و نوشتهاند. این در حالی است که سهم شاعری و روزنامهنگاری در درست کردن دردسر برای این شاعر و اخراج شدن و به زندان افتادنش تقریباً مساوی است.
روز ۲۵ مهر ۱۳۱۸ هم که این شاعر و روزنامهنگار در زندان قصر با تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی به قتل میرسد، گزارشهای رسمی البته دلیل مرگ او را بیماری اعلام میکنند!
سالهای با و بدون دریا
آن دریای متلاطم و هولناکی که بالای صفحه اول روزنامه داشت یک کشتی را غرق میکرد و عنوان «طوفان»، در واقع کنایه از اوضاع مملکت در آن سالها بود. فرخی یزدی سال ۱۳۰۰ در بحبوحه به فنا رفتن سلسله قاجار و زمانی که شور و هیجان و ناآرامیهای برقراری جمهوری کذایی مملکت را فرا گرفته بود و در اوج اختلاف و دودستگی میان آزادیخواهان کشور، تصمیم به انتشار روزنامه گرفت. البته بعدها شاید به دلیل اینکه این هیجانها و التهاب کمی فروکش کرد، تصویر دریای متلاطم از روزنامه حذف شد و فقط کلمه «طوفان» باقی ماند. او و بسیاری از شاعران آزادیخواه پیش از این با سایر روزنامههای ایران همکاری میکردند، اما فرخی یزدی حالا به این نتیجه رسیده بود که آزادی و آزادیخواهی فقط با دادن آگاهی به مردم تحقق پیدا میکند و تصورش هم این بود که انتشار روزنامه به این آگاهیبخشی کمک خواهد کرد.
«طوفان» روزنامهای خبری، تحلیلی و انتقادی در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود و توزیع سراسری داشت و همه مردم هم مخاطبش بودند به جز بعضی از شمارهها که فقط دو صفحه بود، بیشتر روزها در چهار صفحه و بعد هم هشت صفحه به صورت پنج ستونی یا ۶ ستونی منتشر میشد. معلوم است روزنامهای که صاحب امتیازش شاعر رکگو و آزادیخواهی مثل فرخی یزدی باشد آن هم در شرایط حکومت رضاخانی، بیشتر از هشت سال دوام نمیآورد. طی همین هشت سال هم حدود ۱۵ بار توقیف و باز منتشر میشود. در فاصله توقیفها هم فرخی یزدی بیکار نیست و با امتیاز چند روزنامه دیگر مثل ستاره شرق، پیکار و... مطالب و مقالاتش را منتشر میکند.
گواهش این دو بیت شعر است که در آخرین شماره پیش از توقیف بالای روزنامه نقش بسته بود: شد خرمن ما دستخوش برق ببین/ طوفان به خلاف رسم شد غرق ببین... خواهی اگر آن نکات طوفانی را / در آتیه از «ستاره شرق» ببین! البته وقتی هم روزنامه از توقیف درمیآمد بالایش میشد این اشعار را دید: طوفان که زتوقیف برون میآید/ خون در تن ارباب جنون میآید... زین سرخ کلیشه کن حذر ای خائن/ اینجاست که فاش بوی خون میآید! طوفان با وجود همه بگیر و ببندها و توقیفها، هشت سال به کار خود ادامه داد. در سال اول ۵۳ شماره، سال دوم ۱۰۸ شماره، سال سوم ۳۷ شماره، سال ششم ۲۵۷ شماره، سال هفتم ۲۴۸ شماره، سال هشتم ۱۳۴ شماره و جمعاً ۸۳۷ شماره به شکل رسمی و آشکار منتشر شد.
قرائتخانه
در صفحه اول به غیر از کلیشه و مشخصات کامل روزنامه، یک سرمقاله و یک رباعی مناسبتی مثل آنهایی که نوشتیم از خود فرخی دیده میشد بهاضافه تازهترین اخبار داخلی، خارجی و اعلانات و آگاهیهای بسیار مهم دولتی، اداری، سفارشی و اخطارهای مربوط به خود طوفان. گاهی به جای سرمقاله از مقالات وارده نویسندگان دیگر هم استفاده میشد.
صفحه دوم و سوم میشد اخبار رسیده از ولایات، حوادث، ادامه گزارشها و مذاکرات مصوبات مجلس یا نقد و تفسیر آن یا دنباله مهمترین اخبار داخلی و خارجی از صفحات اول و دوم را دید. صفحه چهارم به آگاهیها و اعلانات تبلیغاتی تجاری و صنفی و فرهنگی یا نامههای کوتاه تبریک، تسلیت و مجالس ترحیم و دعوتنامهها اختصاص داشت.
حالا برای اینکه بازهم با سبک و سیاق روزنامهنگاری فرخییزدی و «طوفان» بیشتر آشنا شوید و بدانید که او واقعاً به دنبال آگاهیبخشی عمومی بود و روزنامهاش را برای مردم منتشر میکرد، ادامه مطلب را به نقل از مطلب پژوهشی «مرام طوفان» نوشته «محمود صادقزاده» بخوانید: «... از سال اول انتشار مکانی به نام «قرائتخانه طوفان» را جنب دفتر روزنامه افتتاح کرد... فرخییزدی شرایطی را فراهم کرده بود که حتی کسبه و کارگران بیسواد بتوانند در ساعات معین در قرائتخانه حاضر شده و از جراید و کتابهایی که مدیر قرائتخانه(فرخی) برای آنان قرائت میکرد بهره ببرند».
خبرنگار: مجید تربتزاده
قرائتخانه
در صفحه اول به غیر از کلیشه و مشخصات کامل روزنامه، یک سرمقاله و یک رباعی مناسبتی مثل آنهایی که نوشتیم از خود فرخی دیده میشد بهاضافه تازهترین اخبار داخلی، خارجی و اعلانات و آگاهیهای بسیار مهم دولتی، اداری، سفارشی و اخطارهای مربوط به خود طوفان. گاهی به جای سرمقاله از مقالات وارده نویسندگان دیگر هم استفاده میشد.
صفحه دوم و سوم میشد اخبار رسیده از ولایات، حوادث، ادامه گزارشها و مذاکرات مصوبات مجلس یا نقد و تفسیر آن یا دنباله مهمترین اخبار داخلی و خارجی از صفحات اول و دوم را دید. صفحه چهارم به آگاهیها و اعلانات تبلیغاتی تجاری و صنفی و فرهنگی یا نامههای کوتاه تبریک، تسلیت و مجالس ترحیم و دعوتنامهها اختصاص داشت.
حالا برای اینکه بازهم با سبک و سیاق روزنامهنگاری فرخییزدی و «طوفان» بیشتر آشنا شوید و بدانید که او واقعاً به دنبال آگاهیبخشی عمومی بود و روزنامهاش را برای مردم منتشر میکرد، ادامه مطلب را به نقل از مطلب پژوهشی «مرام طوفان» نوشته «محمود صادقزاده» بخوانید: «... از سال اول انتشار مکانی به نام «قرائتخانه طوفان» را جنب دفتر روزنامه افتتاح کرد... فرخییزدی شرایطی را فراهم کرده بود که حتی کسبه و کارگران بیسواد بتوانند در ساعات معین در قرائتخانه حاضر شده و از جراید و کتابهایی که مدیر قرائتخانه(فرخی) برای آنان قرائت میکرد بهره ببرند».
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما