تحولات منطقه

یک استاد لبنانی تأکید کرد: فلسفه اسلامی اساساً یک فلسفه قرآنی بوده و حکمت متعالیه مبتنی بر قرآن و روایات ائمه اطهار(ع) است.

فلسفه اسلامی اساساً فلسفه‌ای قرآنی است
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

روز جهانی فلسفه از سوی سازمان یونسکو، سومین پنج‌شنبه از ماه نوامبر هر سال معرفی شده‌ است. اولین مراسم بزرگداشت روز جهانی فلسفه در تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۰۲ برگزار شد. روز جهانی فلسفه، سومین پنجشنبه ماه نوامبر در اکثر سال‌ها با آخرین پنجشنبه آبان‌ماه با امروز، ۲۵ آبان در تقویم ایرانی برابر است. بسیاری از مورخان فلسفه غرب، تحت تأثیر هگل، تاریخ فلسفه را منحصر به تاریخ فلسفه غرب می‌دانند و دیگر فلسفه‌ها، از جمله فلسفه اسلامی را فرع و حاشیه‌ای از فلسفه غرب می‌شمارند. برخی مستشرقان قرن نوزدهم گفته‌اند که اساساً نژاد عرب توانایی فلسفه‌ورزی ندارد و از این رو فلسفه عربی یا اسلامی نداریم. یکی از زمینه‌های پژوهشی عصر حاضر در حوزه فلسفه، بررسی اهمیت ماهوی یا تأثیرات عملی فلسفه اسلامی در عرصه جهانی فلسفه بوده‌ است. از مصادیق این پژوهش‌ها می‌توان به تلاش‌های پیوسته هانری کُربَن در تحلیل و تبیین فلسفه اسلامی اشاره کرد. پژوهش‌های او تا جایی ادامه داشت که ظاهراً پاسخ برخی پرسش‌های بی‌جواب‌مانده خود در غرب را در مشرق زمین یافت.

در همین راستا با پرفسور طراد کنج حماده، استاد دانشگاه، شاعر و وزیر سابق کار لبنان به گفت‌وگو نشسته ایم. او دارای دکترای فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه است. وی به عنوان استاد آموزش متوسطه و مدرس در دانشگاه لبنان و دانشگاه آزاد اسلامی بیروت مشغول به کار بود. حماده 19 آوریل 2005 به عنوان وزیر کشاورزی و وزیر کار در دولت رئیس جمهور نجیب میقاتی و دوره ریاست جمهوری امیل لحود منصوب شد. وی در 19 ژوئیه 2005 در دولت نخست‌وزیر فواد سینیوره در دوره ریاست جمهوری امیل لحود به نمایندگی از حزب الله به عنوان وزیر کار منصوب شد و تا 11 نوامبر 2006، یعنی تاریخ استعفای خود، همراه با سایر وزرای شیعه در سمت خود باقی ماند.

وی در پاسخ به سؤالی درباره ارزیابی خود از فلسفه اسلامی معاصر متأثر از قرآن، میراث پیامبر(ص)، فقه و عقیده اسلامی گفت: قرآن کریم کتابی است که خداوند بر حضرت محمد بن عبدالله(ص) نازل کرده است و شامل نظامی یکپارچه برای هدایت انسان است. قرآن کتاب هستی است که در آن حقایق وجودی کشف شده توسط ذهن به دست می‌آید. قرآن کریم به تدبر در معانی آن و به‌کارگیری عقل برای کشف حقایق دعوت و تشویق کرده است که در یک حرکت دیالکتیکی مبتنی بر سه گانه قرآن، عقل و امام است و امام، قرآن ناطقی است که حقایق وجودی قرآن با آن تکمیل می‌شود.

پروفسور طراد حماده در ادامه سخنان خود گفت: رسول خدا در وصیت‌نامه‌ای که امام علی بن ابیطالب(ع) روایت می‌کند می‌فرماید: شما باید به کتاب خدا تمسک جویید که در آن اخبار پیش از شما و اخبار پس از شما است و حکم آنچه بین شماست حکم نهایی، نه شوخی، است. هر که از قرآن تبعیت کند، هدایت می‌شود و هرکه در مسیر غیر قرآن حرکت کند گمراه می‌شود.
رابطه بین فلسفه و دین

وی می‌افزاید: روژه گارودی[روژه گارودی یا رجا (به فرانسوی: Roger Garaudy) یا Ragaa Garaudy (۱۷ ژوئیه ۱۹۱۳ - ۱۴ ژوئن ۲۰۱۲) استاد دانشگاه، فیلسوف و نویسندهٔ فرانسوی که از مسیحیت به اسلام گروید] تأکید می‌کند که قرآن دیدگاه جدیدی در مورد خدا، جهان و قانون کار آورده است که نه می‌توان آن را در فلسفه یونان جستجو کرد و نه بر اساس فلسفه‌های قبل از آن بیان می‌شود. درباره پیوند فلسفه اسلامی با قرآن کریم و فلسفه یونانی بحث‌های متعددی صورت گرفته است. چرا که فلسفه، محصول روح یونانی( Esprit grec) است.  بنابراین فلسفه محصول اندیشه یونانی است. برخی هم فلسفه را محصول عقل در مقابل وحی یا رابطه بین حکمت و شریعت و نیز تفاوت منطق یونانی با منطق می‌دانند. رابطه بین فلسفه یونان و فلسفه اسلامی به شدت مورد توجه قرار گرفت و دیدگاه‌های متعدد و متفاوتی درباره آن مطرح شد.

پروفسور حماده در بخش دیگری از سخنان خود افزود: تاریخ قرون وسطی تاریخ رابطه بین فلسفه و دین است، به‌ویژه رابطه بین فلسفه یونان و فلسفه اسلامی، که در نتیجه یک کار فکری پیچیده که در آن بسیاری از ملل و نژادها شرکت داشتند، به وجود آمد. رویکردهای فلسفی زیادی در این رابطه وجود دارد که برخی از آنها به فلسفه محض و برخی دیگر به علم کلام یا آنچه در فلسفه دین بیان شده است مربوط می‌شود.

پروفسور طراد حماده خاطرنشان کرد: ابن رشد در کتاب «فصل المقال» خود به این موضوع پرداخته و معتقد است که حکمت و شریعت از یک منبع سرچشمه می‌گیرند و با هم توافق و پیوند دارند. در این زمینه می‌توانید به کتاب من تحت عنوان «ابن رشد فی فصل المقال» مراجعه کنید.

هانری کربن، فیلسوف فرانسوی، کسی که پس از ابن رشد به فلسفه اسلامی یا آنچه او فلسفه الهی یا فلسفه اهل کتاب می‌نامد علاقه‌مند بوده است، می‌گوید شاید به نظر برسد که فلسفه اسلامی کار متفکرانی است که بیش از هر چیز به یک گروه دینی تعلق دارند، گروهی که تعبیر قرآنی اهل کتاب به آن‌ها تعلق دارد. اولین و آخرین مأموریت درک معنای حقیقی این کتاب است. اما این درک در گرو وجود شخصی است که درک می‌کند و عکس آن هم صحیح است.
ریشه‌های ایرانی فلسفه اسلامی

پروفسور طراد حماده افزود: نوشته‌های من درباره ملاصدرا در دانشگاه سوربن فرانسه که در سال 1993 بود مشخص کرد که فلسفه اسلامی اساساً یک فلسفه قرآنی است و حکمت متعالیه مبتنی بر قرآن و روایات ائمه(ع) است و صدراگرایی جدید همان گونه که در فلسفه علامه طباطبایی، شهید سیدمحمد باقر صدر و شهید مطهری و در حوزه‌های علمیه شیعه است، بر این باور است که فلسفه اسلامی به ریشه‌های خود در ایران بازمی‌گردد. اکنون موضوع فلسفه از انحصار یونان خارج شده است و بحث درباره معنا و مفهوم فلسفه به مفهوم یونانی آن محدود نمی‌شود. این موضوعی است که جای تحقیق طولانی دارد.

پرفسور حماده در سؤالی درباره طرح مسائل اخلاقی به عنوان بخش مهمی از فلسفه اسلامی و میزان استفاده از این آموزه‌ها برای مقابله با چالش‌های جوامع امروزی از جمله پیامدهای اخلاقی فناوری‌های جدید گفت: شکی نیست که فلسفه تأثیر زیادی بر رفتار انسان دارد و فلسفه فقط تفکر متعالی نیست، بلکه ممکن است به تحقیق در مورد هستی و توجه به موجودات از نظر اهمیت آنها برای خالق و بر اساس هر بخش از الهیات مربوط باشد. فلسفه اما در واقع با سیر و سلوک انسان ارتباط تنگاتنگی دارد و از این رو مباحث اخلاق از مباحث فلسفه و تصوف از فلسفه عملی محسوب می‌شود. فلسفه اخلاق در اسلام، اصول و قواعد رفتار انسان را جستجو می‌کند که وحی تعیین کننده آن است.

پرفسور حماده تأکید کرد: بین فلسفه و فعل انسان ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ فعل انسان یک فعل اختیاری است که توسط یک فرد آگاه و آزاد انجام می‌شود. انسان با هدایت ذهن و انتخاب خود برای رسیدن به هدفی تلاش می‌کند که خیر او در آن است. بنابراین رفتار انسانی، هر عملی است که از انسان صادر می‌شود. فیلسوفان اخلاق مسلمان در کنار علاقه به تصوف به این رفتار علاقه‌مند بودند و آن را برای تهذیب نفس و سیر الی الله ضروری می‌دانستند. راه‌های رسیدن به خداوند به اندازه تعداد مخلوقات خداوند است. اما شریعت و طریقت و پیروی از رسول الله تعیین کننده سفرهای عاشق به سوی معشوق الهی است.

وی ادامه داد: این مفهوم با فلسفه محض همخوانی دارد، زیرا ارسطو علم اخلاق را علمی تعریف می‌کند که به اعمال انسان تا آنجایی که انسان است می‌نگرد و اولین علوم عملی است زیرا به افعال از نظر تأثیر آنها بر فرد می‌نگرد و درباره سیاست معتقد است که در رأس علوم عملی قرار دارد و اخلاق را هم بخشی از سیاست می‌داند.

برخی از اندیشمندان به رابطه علم فقه به ویژه فقه معاملات با علم اخلاق و همچنین آداب سلوک و رفتار توجه دارند. اخلاق جنبه عملی فلسفه یا حکمت عملی است و در آن فضائل اساسی روح انسان مشخص می‌شود که عبارتند از: خرد، عدالت، شجاعت و عفت.

اگر فلسفه و شرع بر شمردن این فضائل در نفس انسانی اتفاق نظر دارند، فیلسوفان اخلاق در اسلام به مسئله عمل و اخلاق توجه داشته‌اند. چنان که ابن مسکویه می‌گوید، اخلاق بهترین چیزی است که ایجاد شده و با فعل انسانی است که معنا پیدا می‌کند و به بهبود اعمال یک انسان می‌پردازد، زیرا او انسانی است که باید به اراده و آزادی او احترام گذاشت.

پرفسور طراد حماده در بخش دیگری از سخنان خود می‌گوید: فیلسوفان از زمان ارسطو، معلم اول، که در نامه خود به نیکوماخوس بین عملی که آزادانه انتخاب می‌شود و عمل تحت فشار تمایز قائل شده است، این موضوع را مورد بحث قرار داده‌اند. موضوعی که از نظر صراحت و خودجوش بودن و عملی شدن ساده است، اما از نظر تعامل عناصر و شرایط و عوامل ایجاد کننده آن مرکب و پیچیده است. ممکن است نیازی به دنبال کردن نظریه‌های اخلاق در فلسفه از زمان یونان و پایه‌گذاری آن با افلاطون و ارسطو تا مرحله رسیدن به خوشبختی و مرحله رسیدن به لذت در «اپیکوریسم»، مرحله اخلاق منفعت‌گرایانه که لذت به عنوان یک ارزش مادی و بیولوژیکی را با شادی به عنوان یک ارزش اخلاقی در هم می‌آمیزد نداشته باشیم.

وی ادامه داد: انسان بدون هیچ توجیهی گرایش به سمت منفعت یا نوع‌دوستی، احترام به دیگران و فداکاری برای آنها گرایش دارد. این یک اخلاق خودجوش و ناشی از تمایلات طبیعی و بدون الزام بیرونی و موضوع ثواب و مجازات است. این حالتی است که ریشه در طبعیت انسانی دارد که مورد توجه و اهتمام فلاسفه مسلمان عصر حاضر نیز بوده است. من در کتاب خود با عنوان «مباحث فی الفلسفه الاسلامیه المعاصره» (تحقیقاتی در فلسفه اسلامی معاصر)، بررسی تطبیقی ​​در اخلاق بین کانت و شهید مطهری انجام داده‌ام. نقد سازنده‌ استاد مطهری در ورود فلسفه اخلاق به بحث تولید فلسفه‌ای ماتریالیستی در غرب مطرح  می‌شود. در نگاه کانت تکلیف اخلاقی یک الزام و تعهد مطلق است و خیر چیزی نیست که شما در اختیار داشته باشید یا ما با انجام وظیفه به دست آوریم، بلکه خود وظیفه یا اراده خیری آن است که با نیت اخلاقی سازگار است.
اصلاح نظام جهانی با اصلاح نفس

 دنیای معاصر ما از نظر اخلاقی از مشکلات زیادی رنج می‌برد که ممکن است با گرایش‌های استثمار، استبداد، فساد، جنگ، فقر، سوء استفاده از طبیعت و تولید بیماری‌ها آشکار شود. دنیایی است که ظلم و ستم و انحرافات اخلاقی در دعوت‌های عجیب و غریب مربوط به جنسیت، همجنس‌گرایی، رسانه‌های گمراه کننده، تحریف، تروریسم و ​​فساد فی الارض بر آن حاکم شده است.

دنیا نیاز به اصلاح دارد و ماهی از سرش می‌پوسد، سر نظام جهانی باید اصلاح شود تا فلسفه خیری که هستی محض است پیروز شود و شر که نیستی محض است شکست بخورد و کنار برود.

اصلاح نظام جهانی با اصلاح نفس و موجودیت انسانی و روابط بین خدا و انسان و انسان و برادرش در انسانیت و دین و اداره امور دنیا آغاز می‌شود.

این امر مستلزم حسن نیت، شجاعت و کار مستمر در اشاعه فلسفه اخلاق و حسنات آن گونه که در وحی نازل شده و مورد قبول عقل، اخلاق شریعت، اخلاق تکلیف و ایجاد سعادت انسان است. جلال‌الدین رومی می‌گوید: اگر در آینه نگاه کردی و زشتی صورتت را دیدی صورتت را درست کن و آینه را نشکن.
جایگاه فلسفه در اسلام

پرفسور طراد حماده در پاسخ به سؤالی درباره جایگاه فلسفه در اسلام و نقش آن در شکل‌گیری تمدن اسلامی می‌گوید: کار فلسفه چیزی جز نگریستن به موجودات و توجه به اهمیت آنها نزد خالق نیست. این تعریف از فلسفه به گفته «قاضی القرطبی ابو الولید بن رشد» ما را در چالشی درباره مسئله معنای فلسفه قرار می‌دهد. زیرا انسان نمی‌تواند به جستجوی فلسفه بپردازد مگر اینکه قبلاً آن را ملاقات یا یافته باشد. در تعریف ابو الولید بن رشد جنبه‌ای از آمیختگی بین آگاهی فلسفی و آگاهی دینی وجود دارد که از یک سو با تعریف یونانی فلسفه از سقراط تا افلاطون و ارسطو مطابقت دارد و از سوی دیگر به وضوح نشان دهنده ارتباط بین فلسفه و خداوند است. واقعیت فلسفه تا حدی از دین در بحث‌های الهیات به معنای عام و خاص آن ناشی می‌شود و این ما را به یک ویژگی مهم در فلسفه می‌رساند که همان رابطه متقابل بین فلسفه و دین است.

نخستین نشانه‌های تفکر فلسفی در اسلام به دنبال تدبر در آیات قرآن برای تشویق به تأمل در وجود است، بنابراین فلسفه اسلامی به دوران ابتدایی کلام فلسفه برمی‌گردد و علم کلام در نقطه مقابل مفروضات «ارسطویی» قرار داشت.  فیلسوفان مسلمان به مسائل الهیات علاقه‌مند بودند، اما فلسفه اسلامی سؤالات جدیدی در مورد فلسفه یونان اضافه کرد و مسلمانان فلسفه یونان را به اروپای غربی منتقل کردند و چندین مکتب فلسفی مانند «مشاء» و «اشراق» و «حکمت متعالیه» پدید آمد. جنبش‌های صوفیانه در طبقه فلسفی ایجاد شد و عرفان هم در تصوف پدید آمد و بر این اساس، تأثیر زیادی از فلسفه اسلامی در جهان اسلام و به طور کلی در تاریخ فلسفه می‌یابیم.

پروفسور طراد حماده خاطرنشان کرد: فلسفه اسلامی در حال بازیابی جایگاه معتبر خود در مطالعات اسلامی معاصر است و شاهد حضور متمایز دانشجویان جوان دانشگاهی و گفت‌وگوی علمی برای مطالعه فلسفه و کار بر روی موضوعات آن هستیم. همچنین می‌توان به توجه و اهتمام محافل اسلامی به مطالعه و تدریس فلسفه و نیز علاقه روشنفکران - فارغ از گرایش‌هایی که دارند - به مسائل فلسفه و بازخوانی آن از خوانش انتقادی تا بررسی متون و تولید متون خلاقانه در مورد  مباحث فلسفه معاصر اشاره کرد.

در واقع، فلسفه پیروزی و تولید خلاقانه خود را در مناطق شیعه‌نشین به‌ویژه در ایران می‌یابد و صدراگرایی جدید حکمت متعالیه، عرفان نظری و نیز علم جدید کلام، مباحث تعریف فلسفی و نقش حوزه‌های علمیه در حمایت از فلسفه رونق یافته و البته این موضوعی است که بحثی مستقل را می‌طلبد.
انتهای پیام

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.