در جهان پیشرفته و فناوریهای جدید و روز به روز این عصرعجیب از زندگی بشر، شاید کمتر کسی باشد ارزش لحظات، فرصتها و ثانیهها را نداند. اما آنچه سبب پرداختن به این مسئله شد، بررسی موضوعات مرتبط با علوم ارتباطات و فناوریهای رایانهای و... نیست. بهانه پرداختن به این موضوع، روز پرستار است. آنچه این دو موضوع را به هم مرتبط کرده، راز خلقت و زندگی انسانهاست. لحظات و ثانیههایی که یک پرستار با سختترین شرایط روحی و جسمانی یک بیمار روبهرو میشود و در کنار پزشکان و کادر درمان تلاش میکند ثانیههای زندگی یک بیمار از دست نرود و سلامت و زندگی بیماران به خطر نیفتد. در ادامه به مناسبت فرارسیدن پنجم جمادیالاول، سالروز ولادت با سعادت حضرت زینب کبری(س) و روز پرستار، برشهایی از گفتوگوی صمیمانه خبرنگار قدس با دو نفراز پرستاران بیمارستان فوقتخصصی رضوی مشهد را میخوانید.
پرستار یعنی انسان نمونه به توان بینهایت
محسن عباسی حصارسرخ، 33 ساله، 10 سال است به عنوان پرستار مشغول خدمت است. او متأهل بوده و همسرش خانهدار است و یک فرزند پسر دارد. وی درباره انتخاب این شغل میگوید: هرچند باید از صحبتهای کلیشهای پرهیز کنیم، اما من واقعاً عاشق پرستاری هستم. پرستار شدم چون عاشق خدمت به مردم هستم، البته پزشکان و سایر کادر درمان و... همه به مردم خدمت میکنند، اما یک پرستار خدمتش با دیگران فرق میکند. او همراه دائمی بیماران حتی پس از دوران ترخیص از بیمارستان است. خلاصه اینکه میخواهم بگویم پرستاری را با حروف، کلمات، جملات و... نمیتوان توصیف کرد، پرستاری را باید هم درک کرد و هم زندگی.
وی ادامه میدهد: بعضیها عبارت پرستار نمونه را به کار میبرند، ولی به نظر من، همه همکاران من در سراسر کشور که به شغل پرستاری اشتغال دارند، خودشان یک انسان نمونه هستند که برای خدمت به مردم و بیماران به این عرصه وارد شدهاند، ولی پرستار نمونه یعنی یک انسان نمونه به توان بینهایت. البته من برای همه تلاشگران عرصههای مختلف خدمت به مردم مانند پزشکان، معلمان، آتشنشانان، مرزبانان، مدافعان امنیت و... احترام قائلم، اما این حرف دلم بود که به زبان آوردم.
این پرستار درباره کار کردن در دستگاه و بیمارستان منتسب به امام هشتم(ع) اظهار میکند: خدمت در این بیمارستان که منتسب به تشکیلات امام رضا(ع) است، توفیق بزرگی است. در این بیمارستان همه مراجعهکنندگان، میهمان امام هشتم(ع) هستند، البته کادر درمان و پرستاران این بیمارستان تلاش میکنند نهایت خدمت را به میهمانان امام رئوف(ع) انجام دهند.
یک چشم به نوار قلب، یک چشم به عقربه ثانیهشمار
عباسی در بیان خاطره از دوران کاریاش میگوید: تابستان سال1398، بیمار 35سالهای از شهر زاهدان به بیمارستان رضوی مراجعه کرده بود که متأسفانه مبتلا به بیماری سینوس پیلونیدال (کیست مویی) در ناحیه زیر کمر شده بود. این بیماری با درد شدید و ترشحات عفونی و... همراه است و گاه بر اثر عفونت، کیست خطرناکی ایجاد میشود که راه درمان آن مطابق تشخیص پزشک معالج، انجام عمل جراحی است. این بیمار پس از انجام عمل جراحی از بیمارستان مرخص شد و قرار بود من به عنوان پرستار برای انجام پانسمانهای دورهای، به محل سکونت ایشان مراجعه کنم. ساعت 12نیمهشب همان روزی که ایشان ترخیص شده بود ناگهان تلفن همراه من به صدا درآمد و همسر این بیمار با حالت گریه و وحشتزده گفت محل زخم همسرش در ناحیه زیر کمر، دچار خونریزی شده و اصطلاحاً خونریزی بند نمیآید. پس از تماس با پزشک جراح معالج، قرار شد همان نیمهشب، بیمار بهطور اورژانسی به بیمارستان منتقل و به اتاق عمل برده شود. من ضمن توصیه به همسر این بیمار برای حفظ خونسردی خودش، موارد دیگر را به ایشان یادآور شدم. شب حساسی بود و لحظات نباید از دست میرفت، پزشک و کادر درمان و من هم به عنوان پرستار بالای سر بیمار حضور داشتیم. همسر بیمار بر اثر استرس و اضطراب، دست و پایش را گم کرده بود. بیمار به اتاق عمل منتقل شد. من با یک چشم به نوار قلب بیمار و با چشم دیگر به عقربه ثانیهشمار نگاه میکردم زیرا شرایط بیمار بهگونهای بود که بر اثر همین خونریزی ممکن بود دچار افت فشار خون، افت هموگلوبین خون و در نهایت دچار شوک «هایپو ولومیک» شود و جان خود را از دست بدهد. ثانیهها بهسرعت میگذشت، باید خونریزی را بند میآوردیم. در دل به خداوند توکل کردیم و زیر لب، نام امام رضا(ع) را میبردیم. هیچ وقت جمله پزشک معالج را فراموش نمیکنم که گفت: کار تمام شد، خطر برطرف شد. به لطف خداوند جان بیمار نجات یافت.
10 ثانیههای طلایی را از دست ندهید
وی درباره موفقیت در این حرفه بیان میکند: به نظر من عشق و پشتکار همیشه و در هر کاری مهم است. من کوچکتر از آن هستم که بخواهم به همکارانم در این حرفه نصیحتی کنم اما به عنوان یک پرستار و همکار کوچک به سایر همکارانم سفارش میکنم قدر ثانیههای ارتباط با بیماران را بدانند. تجربه اندک من اثبات 10و نهایت 20 ثانیه نخست برخورد و مواجهه یک پرستار با بیمار، فرصت طلایی برقراری ارتباط است تا پرستار بتواند اعتماد و اطمینان بیمار را جلب کند. از دوستان پرستارم میخواهم این 10 ثانیههای طلایی را از دست ندهند.
وی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: همچنانکه لباس کارم به عنوان یک پرستار، سفید و روشن است، دوست دارم در آخرت و نزد امام رضا(ع) و در پیشگاه خداوند هم روسفید باشم. امیدوارم بتوانم حرمت لباسم را حفظ کنم، زیرا لباس خدمت به مردم به هر رنگی که باشد، قابل احترام است.
از گرافیک به پرستاری رسیدم
زهرا بهرامی، 43 ساله، دانشجوی مقطع دکترای رشته مدیریت راهبردی، 13 سال است در این بیمارستان حضور داشته و هم اکنون مدیریت پرستاری این بیمارستان را برعهده دارد. اصالتاً اهل تهران است و از چندین سال پیش به خاطر شغل پدرش که نظامی است در مشهد سکونت دارد. او متأهل و همسرش پزشک طب اورژانس است و یک فرزند پسر دارد. وی میگوید: اگر از تعریف کلاسیک و دانشگاهی حرفه پرستاری بگذریم، پرستاری تعریف جامع دارد که به اندازه ارزش جان انسانهاست. من اهل تعارف و کلیشهای صحبت کردن نیستم. من برای این پرستار شدم که عاشق خدمت و کمک کردن به مردم هستم. خواهر بزرگترم نیز پرستار است و در این زمینه همیشه به من راهنمایی میکرد.
او ادامه میدهد: من سال1376 دانشجوی رشته گرافیک دانشکده صدا وسیما در تهران بودم، اما احساس کردم علاقهای به این رشته ندارم، برای همین سال1378 تغییر رشته دادم و ابتدا مدرک کاردانی رشته تکنسین اتاق عمل و سپس کارشناسی پرستاری را دریافت کردم. همه حرف من این است تا عاشق پرستاری نباشید نباید به این حرفه ورود پیدا کنید. این خلاصه حرف من به همه مخاطبان این رشته است.
حساسترین کار، ارتباط صحیح با بیمار است
مدیر پرستاری این بیمارستان درمورد حساسیتهای کار پرستاری میگوید: علاوه بر داشتن اطلاعات و معلومات دانشگاهی و کلاسیک، مدرک تحصیلی مرتبط، عشق، علاقه و... یک پرستار باید هنر ارتباط صحیح با بیمار را هم بداند. به نظر من حساسترین کار در این حرفه، ارتباط با بیمار است. اگر بگویم پرستار و بیمار یک روح در دو تن هستند به گزاف سخن نگفتهام. پرستار با بیمارش زندگی میکند، با خنده او شاد و با نالهها و دردهایش، غمگین میشود. تصور اینکه پرستار از بیمارش جداست در ذهن من نمیگنجد. شغل پرستاری بهگونهای است که پرستار فقط بیمار را میبیند و تلاشش این است او راحت باشد، هرچند خودش ساعتها نخوابد و در ایستگاه پرستاری بیدار باشد.
با نهایت احترام برای همه همکاران در کادر درمان و سایر بزرگوارانی که در عرصههای مختلف خدمت به مردم تلاش میکنند، اما به نظر من، دنیا بدون پرستار و پرستاری پر از ظلمت و تاریکی است. پرستار همراه دائمی و دلسوز بیمار تا رسیدن به صحت و سلامتی است.
این پرستار باسابقه میافزاید: دوست دارم تا آخرین نفس در کنار بیماران انجام وظیفه کنم. کار پرستاری برایم هیچ وقت تکراری نمیشود، زیرا انسانها تکراری نیستند و حفظ سلامتی و تلاش دراین زمینه هیچ وقت تکراری نمیشود. لباس سفید پرستاری یک پیام دارد و آن اینکه یک پرستار باید همچون لباسش با دید و نگاه روشن و با تصمیم شفاف و روشن به بیماران خدمت کند. هر پرستار باید از لباس سفید به وجدانی آگاه همراه با نامه اعمال سفید و روشن برسد تا مدیون مردم در پیشگاه خداوند بزرگ نباشد.
«صدای زندگی» اشک هایم را جاری کرد
وی درباره بیان خاطره از دوران کاریاش میگوید: همه لحظات پرستاری پر است از خاطرات تلخ و شیرین. چندین سال پیش، بانویی30ساله و باردار که باید زایمان میکرد را به بیمارستان آورده بودند و با تشخیص پزشک معالج، این مادر باردار متأسفانه دچار پارگی رحم شده بود و باید بهسرعت عمل سزارین روی او انجام میشد. لحظات حکایت از این داشت که براساس تجربیات قبلی و شرایط فیزیولوژیکی بدن مادر، به احتمال زیاد جنین از دست خواهد رفت. این چیزی بود که علم پزشکی و دانش بشری در آن لحظه پیشبینی میکرد. مادر آماده عمل سزارین شد، در عین حال نگران جان فرزندش بود. در آن موقع نمیتوانستیم شرایط ناگوار و ناخوشایند بدنش را برایش توضیح دهیم. کسی جرئت نداشت به او بگوید شاید وقتی به هوش بیاید خبر از دست رفتن فرزندش را بشنود. همه کادر اتاق عمل منتظر بودیم پزشک جراح، جنین مرده و از دست رفته را از بدن مادر خارج کند. اتفاقی که بارها و بارها در موارد مشابه شاهد آن بودهایم. برخلاف انتظار ما و با اراده و مشیت الهی و کمک امام هشتم(ع)، نوزاد از لابهلای رحم پاره شده، زنده و سالم به دنیا آمد. باورمان نمیشد، شاید اشتباه میدیدیم. اما صدای گریه نوزاد که بلند شد، انگار صدای زندگی بود که فضای اتاق عمل را پر میکرد. صدای نوزاد را که شنیدم، اشکهایم جاری شد. صدای زندگی همیشه شنیدنی و زیباست. این پرستار است که باید فاصله و مسیر زندگی تا مرگ را با بیمارانش بارها و بارها برود و تکرار کند.
نظر شما