پرونده بیستوپنجمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری امشب همزمان با شب یلدا بسته خواهد شد؛ جشنوارهای که امسال شعارش را به لبخند اختصاص داده و از قصهگویان خواسته تا «با قصه لبخند بسازند» و در گوشه دیگری از این رویداد مهم یاد کودکان مظلوم غزه را هم گرامی داشته؛ این جشنواره از آن جهت به رخدادی مهم و ارزشمند تبدیل شده که فرصتی را در اختیار قصهگویان و مردم قرار میدهد تا دمی فارغ از هیاهوی روزمره به دنیای پر رمز و راز قصهها بروند و داستانهای شیرین و آموزنده نقل کنند و از طرفی دیگر این سنت قدیمی و جذاب که ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارد را حفظ کنند و چراغ قصهگویی را در خانهها روشن نگه دارند. در ادامه با دو تن از برگزیدگان بخشهای مختلف این دوره از جشنواره به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
سمیرا خانزادی از قصهگویان و تصویرگران کانون پرورش فکری است که رتبه سوم در بخش مدرن کلاسیک را با قصه «خاله گردن دراز» بدست آورده، او درباره قصهای که برای این دوره جشنواره انتخاب کرده، میگوید: مخاطب من اغلب کودکان هستند و قصههایی که انتخاب میکنم معمولاً دستنوشته نویسندگان معاصر و اکثراً پندآموز است، اما چون این بار میخواستم برای جشنواره قصه بگویم ترجیح دادم رده سنی مخاطبم را از کودک فراتر ببرم و قصهای را برای بچههای نونهال انتخاب کنم؛ قصهای که از افسانهها و داستانهای فولکلور باشد که خودمان هم در گذشته از مادربزرگهایمان میشنیدیم. البته ایدههایی هم برای جذب بیشتر مخاطبانم داشتم و در همین راستا قصه اصلی را مفرحتر و به نوعی بازآفرینی کردم.
قصهای که با خودش لبخند میآورد
وی در ادامه با اشاره به اهمیت شعار «با قصه لبخند بسازیم» جشنواره و استفاده از آن در قصهاش تأکید میکند: از آنجایی که این شعار برایم بسیار مهم بود، قصه را به همین سمت و سو بردم و با خودش لبخند به همراه آورد. زمانی که شروع به قصه گفتن کردم همه کسانی که در سالن بودند لبخند بر لب داشتند و این برایم اتفاق خیلی جذابی بود.
خانزادی که از سال ۹۵ و همزمان با عضویت در دبیرخانه این جشنواره، قصهگویی را دنبال میکند درباره مؤلفههای یک قصه جذاب برای حفظ مخاطب این طور میگوید: در نظر گرفتن گروه سنی برای جذب مخاطب نکته بسیار مهمی است به این معنا که وقتی میخواهیم قصهای را انتخاب کنیم پیش از آن باید مخاطبمان را انتخاب کنیم. در واقع این مسئله است که تعیین میکند ما باید سراغ چطور قصهای برویم. مثلاً برای کودکان ۶ تا ۸ سال نباید بیشتر از ۱۰ قصه گفت، چون تحمل بچهها اندک است و وقتی خسته شوند دیگر توالی قصه را متوجه نمیشوند. بنابراین زمان قصه با توجه به مخاطب مهم است که از حوصلهاش خارج نشود و باید هماهنگ و متناسب با گروه سنی و حوصله مخاطب باشد. نکته دوم، موضوع قصه است و باید به گونهای عنوان شود که مخاطب از همان ابتدا متوجه اصل قصه نشود و برای شنیدن آن کنجکاوی داشته باشد. از سویی دیگر ورود به قصه هم بسیار مهم است؛ من معمولاً قصه را به گونهای شروع میکنم که ارتباط مفهومی با اصل داستان داشته باشد و از ابزار و اشاره یا ضربالمثلی که به مفهوم قصه نزدیک باشد استفاده میکنم. در انتها دوباره بازگشتی به ابتدای قصه دارم که این حلقه کامل شود و به نظرم خودش عامل مهمی برای جذاب شدن قصه است. صداسازی، جلب توجه و... نیز در جمع کردن حواس مخاطب و مدیریت او مهم است.
اهمیت جشنواره قصهگویی در حفظ این سنت قدیمی
خانزادی در پاسخ به این پرسش که جشنواره قصهگویی چقدر در حفظ و احیای قصههای ایرانی به ویژه داستانهای کهن موفق بوده، اظهار میکند: با توجه به اینکه جشنواره از سوی کانون پرورش فکری برگزار میشود خیلی مهم است که چطور آن را معرفی کند و به خانهها ببرد. مثلاً چند سال پیش بخش قصههای ۹۰ ثانیهای با عنوان «قصه زندگی من» به جشنواره اضافه شده بود و هدفش این بود که قصه درون خانهها بیاید و هر کسی هر جایی که هست یک قصه ۹۰ ثانیهای بگوید و آن را ضبط کند؛ همین سبب شد خیلیها احساس کنند میتوانند قصه بگویند و چندان کار سختی هم نیست. به نظرم اطلاعرسانی هم بسیار مهم است و باید این قصههای ضبط شده به اشتراک گذاشته شود. یک اتفاق خوب دیگر که امسال رخ داد پخش زنده قصهگوییها از شبکه پویا بود.
فقط جلب رضایت داوران برایمان مهم نباشد
خانزادی در ادامه به نکاتی که قصهگویان باید به آن دقت کنند، اشاره میکند و میگوید: ما به عنوان قصهگو باید حواسمان باشد در اجرا به سمتی نرویم که فقط جلب رضایت داوران برایمان مهم باشد و هدف غایی تنها برنده شدن نباشد، بلکه وظیفه مهم ترویج قصهگویی است و قصهگو باید با عشق کار کند و هدفش این باشد که بچهها را تحت تأثیر قرار دهد نه صرفاً داوران را.
این قصهگو در ادامه با انتقاد از اینکه در بخش آیینی سنتی همه به سمت نقالی، شاهنامهخوانی، شمایلگردانی و پردهخوانی رفتهاند، تصریح میکند: به ندرت میبینیم شرکتکنندگان از آیینهای بومی و سنتهای خودشان بگویند. این را باید به قصهگوها تفهیم کرد که داستانهای آیینی ـ سنتی صرفاً شاهنامهخوانی نیست و باید قصههای قدیمی را هم حفظ کنیم و سنتها را پاس بداریم.
میخواهم نوجوانان هم فردوسی را بشناسند
در ادامه ثنا اکبرزاده، دانشآموز قصهگویی که سال گذشته رتبه نخست را در ۶منطقه کشور بدست آورد و امسال نیز در جشنواره حضور داشته، با یک داستان جذاب از شاهنامه در بخش آیینی سنتی قصه خود را برای مخاطبانش تعریف کرد. این دانشآموز ۱۳ ساله درباره قصه خود این طور میگوید: من برای این بخش، نقل رفتن رستم به کوه سپند را انتخاب کردم چون به نظرم نقل زیبایی بود و وقتی به آن فکر میکردم هزاران پند در عمق داستان وجود داشت که کمتر شنیده شده بود.
وی درباره احیای قصههای قدیمی و وارد کردن آن به جریان زندگی روزمره میافزاید: من دوست دارم همان طور که خودم این قصهها را میشنوم و از آنها استفاده میکنم، همسالانم هم آنها را بشنوند و از شنیدن آن لذت ببرند، میخواهم آنها هم به پندهایی که فردوسی در اشعارش میدهد دست پیدا کنند به همین دلیل همیشه شاهنامه را میخوانم تا شعر و زبان فارسی را پایدار و استوار نگه دارم.
اکبرزاده در پاسخ به اینکه چقدر همسن و سالهایش شاهنامه را میشناسند و خواندن اشعار این شاعر نامدار برایشان جذاب است، تأکید میکند: ما در مدرسه اسم فردوسی را شنیدهایم و داستانها و شعرهایش را خواندهایم، اما شناخت کاملی از این شاعر بزرگ نداریم و خودمان باید بیشتر مطالعه کنیم. در کتابهای ما تقریباً شعری از فردوسی نیست اما درسهایی با محوریت آشنایی با فردوسی و زندگینامه او داریم.
جشنواره قصهگویی از قصههای ایرانی پاسداری میکند
وی درباره واکنش مخاطبانش نسبت به قصههایی که تعریف میکند، میگوید: معمولاً بازخورد خوبی میگیرم و مردم دوست دارند این داستانها را بشنوند و با فردوسی بیشتر آشنا شوند. به نظرم جشنواره قصهگویی به حفظ و پاسداری از قصههای ایرانی خیلی کمک میکند و به همین خاطر است که نوجوانان علاقهمندند در این جشنواره شرکت کنند چون این یک جشنواره قدیمی است و پدران و مادران ما با آن آشنایی دارند، کسب رتبه از این جشنواره هم برای ما ارزشمند است و جو صمیمانه میان شاگردان و داوران هم عالی است.
نظر شما