تحولات منطقه

مسلمانان از آغاز اسلام توجه و اهتمام فراوانی نسبت به حفظ و ثبت زندگانی و سیره پیامبر اسلام داشتند. مجموعه نشست‌های «مباحثی در سیره‌نگاری و سیره پیامبر اسلام» در سه جلسه پایانی خود به موضوع تاریخ تدوین کتب سیره و مغازی پیامبر اسلام(ص) پرداخت.

نگاهی به تاریخ تدوین کتب سیره و مغازی پیامبر اسلام(ص)
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

نگاهی به تاریخ تدوین کتب سیره و مغازی پیامبر اسلام(ص)جلسات پایانی «مباحثی در سیره‌نگاری و سیره پیامبر اسلام(ص)» به همت انجمن مسلمانان شیعه ام آی تی(ذکر) به صورت مجازی برگزار شد.

فرهاد قدوسی، عضو پژوهشی دانشگاه ایالتی وین در میشیگان آمریکا خلاصه‌ای از جلسات هجدهم، نوزدهم و بیستم  مجموعه نشست‌های «مباحثی در سیره‌نگاری و سیره پیامبر اسلام»  را که در آن به موضوع تاریخ تدوین کتب سیره و مغازی پیامبر اسلام(ص) پرداخته شد، در اختیار ایکنا گذاشت که در ادامه از نظر می‌گذرد.

همانطور که پیش از این اشاره شد مسلمانان از همان آغاز اسلام توجه و اهتمام فراوانی نسبت به حفظ و ثبت زندگانی و سیره پیامبر اسلام داشتند. به عنوان مثال در کتاب «الجامع لأخلاق الراوی و آداب السامع» نوشته خطیب البغدادی(۳۹۲-۴۶۳ق) از علمای اهل سنت روایتی به این مضمون از امام زین‌العابدین(ع) نقل شده است که «به ما در [کودکی] مغازی و سرایای پیامبر آموزش داده می‌شد، همانگونه که سوره‌هایی از قرآن آموزش داده می‌شد.»

چیس اف رابینسون در کتاب «تاریخ‌نگاری اسلامی»، تاریخ‌نگاری اسلامی را به دو دوره شکل‌گیری و کلاسیک تقسیم می‌کند. بنا بر تقسیم‌بندی او دوره شکل‌گیری از اواخر قرن ۷ میلادی با عروه بن زبیر شروع می‌شود و با محمد بن جریر طبری، مورخ شهیر در اوایل قرن ۱۰ میلادی به پایان می‌رسد. 

عروة بن زبیر؛ آغازگر سیره‌نگاری اسلامی
 

در این جلسات بر آغاز دوره شکل‌گیری تاریخ‌نگاری اسلامی و مشخصاً تدوینگران و مورخان اولیه عروة بن الزبیر(۶۴۳ تا ۷۱۳ م.)، ابن شهاب زهری(۶۷۰ تا ۷۴۳م.)، موسی بن عقبه(۶۷۵ تا ۷۵۸م.)، معمر بن راشد(۶۸۷ تا ۷۷۰ م.) و محمد ابن اسحاق(۷۰۴ تا ۷۶۷م.) تمرکز شد.

نامه‌های عروة بن زبیر به عبدالملک بن مروان و جانشین او، ولید قدیمی‌ترین متونی هستند که از سیره باقی مانده‌اند بنابراین عروة بن زبیر را به نوعی آغازگر سیره‌نگاری اسلامی دانسته‌اند. عروة بن زبیر، پسر صحابی معروف زبیر بن عوام (م.۶۵۶ میلادی) و خواهرزاده عایشه، دختر ابوبکر و همسر پیامبر(ص) (م. ۶۷۸ میلادی) بود که این نسبت او را در موقعیتی قرار می‌داد که اطلاعات دست اولی را از دو شاهد عینی وقایع دوران زندگی پیامبر(ص) اخذ کند. 

سؤالی که طبیعتاً مطرح است این که در صدر اسلام «آیا به غیر از نامه‌های عروة بن زبیر و نیز قبل از آن متن دیگری در مورد سیره و تاریخ زندگانی پیامبر نوشته شده بوده است؟».

زبیر بن بَکّار، مورخ دوره عباسی نقل می‌کند که در سال ۸۲ هجری/۷۰۲ میلادی سلیمان بن عبدالملک (ولیعهد وقت و خلیفه آینده) سفری به حجاز می‌رود و در حین بازدید از مکان‌های تاریخی و توضیحاتی که فرماندار وقت مدینه اَبان بن عثمان (فرزند خلیفه سوم) در مورد این مکان‌های تاریخی خصوصاً محل جنگ احد به او می‌دهد درخواست می‌کند که این مطالب و خصوصاً سیره نحوه هدایت جنگ‌ها(مغازی) توسط پیامبر نوشته شوند. اَبان بن عثمان پاسخ می‌دهد که من چنین کاری را برای استفاده شخصی خودم انجام داده‌ام و مطالبی را که وثاقت آنها را با توجه به اعتماد داشتن به شاهدان و ناقلان آنها می‌توانستم تأیید کنم، نوشته و تدوین کرده‌ام. سلیمان بلافاصله دستور می‌دهد که کار اَبان در 10 نسخه توسط کاتبان استنساخ شود. منتها بعد از خواندن با دقت کار اَبان بن عثمان و بعد از مشورت با پدرش  عبدالملک بن مروان خلیفه وقت به دلیل وجود تصویر منفی از عملکرد بنی‌امیه در دوران پیامبر(ص) از نشر کتاب اَبان بن عثمان منصرف می‌شوند.

موسی بن عقبه، از عالمان شهر مدینه و نویسنده کتاب المغازی نقل می‌کند که ابن عباس کُریب، از موالی آزاد شده یک بارِ شُتُر از نوشته‌های ابن عباس را نزد ما به امانت گذاشت. علی بن عبدالله بن عباس هر وقت به مطلبی از نوشته‌های پدرش احتیاج داشت به کُریب می‌نوشت که فلان صحیفه در فلان موضوع را برایم بفرست و کریب آن صحیفه را استنساخ می‌کرد و یک نسخه را برای علی بن عبدالله بن عباس می‌فرستاد.

سیره پیامبر(ص) در منابع غیر اسلامی؛ نیل رابینسون و اکتشاف قرآن

 در ادامه جلسه، خلاصه‌ای از تصویر ترسیم شده در کتاب هاجریسم توسط خانم پاتریشیا کرون و مایکل کوک از وقایع اتفاق افتاده در ربع دوم قرن اول هجری، بعد از کنار گذاشتن تمامی منابع عربی و اسلامی و تنها با اتکا منابع غیر اسلامی ارائه شد.

این خلاصه مبتنی بر فصل سوم کتاب «اکتشاف قرآن» نیل رابینسون است. رابینسون بعد از ارائه خلاصه‌ای از مدعیات کتاب هاجریسم به نقد مفصل آن می‌پردازد که به علت ضیق وقت به جزئیات نقد او نمی‌پردازیم. منتهی دو نقد اصلی به رهیافت خانم کرون و آقای کوک در کتاب هاجریسم «عدم اعمال کردن همان سطح از نقد منابع که در مورد منابع اسلامی اعمال شده‌اند به منابع غیر اسلامی» و دوم «حجم اندک مطالب تاریخی در منابع غیر اسلامی مرتبط به قرن اول» وارد است که در نتیجه برای پر کردن نقاط خالی و بوجود آوردن یک داستان پیوسته نویسندگان به گمانه‌زنی و تخیلگری روی آورده‌اند و توافق و وحدتی هم بین تجدیدنظر طلبان در این موارد گمانی زده شده وجود ندارد و در واقع هر یک از ظن خود، یار منابع شده است.

به علاوه تحقیقات و دستاوردهای دهه‌های اخیر که به قسمت‌هایی از آنها در جلسات این مجموعه اشاره شد، حدسیات، بطلان‌کننده قسمت اعظم این تخیلات بوده است.

در جلسه نوزدهم در ادامه بحث جلسه هجدهم بر مبنای مقاله اَمیکَم ایلاد با عنوان «آغاز نوشته‌های تاریخی توسط اعراب: اولین نویسندگان سوری در موضوع فتوحات اعراب» به بررسی نمونه‌های دیگری از تاریخ‌نویسی در قرن اول هجری قبل و همزمان با نامه‌های عروة بن زبیر پرداخته شد.

ایلاد در مقدمه مقاله خود اشاره می‌کند که هدف او از انجام دادن این مطالعه این است که نشان دهد که نوشتن تاریخ فتوحات اعراب بلافاصله بعد از فتوحات در همان نیمه قرن اول هجری (ربع سوم قرن هفتم میلادی) آغاز شد. به‌نظر  ایلاد این امر نتایج مستقیم و غیر مستقیمی در ارتباط با بحث تاریخی‌ای که از قرن نوزدهم میلادی در ارتباط با این سؤال که «مسلمانان از چه زمانی آغاز به نوشتن روایت‌ها و اخبار کردند و اولین کتاب [تاریخ] کی نوشته شد؟» دارد.

 به چه نوع نوشته‌ای در صدر اسلام «کتاب» گفته می‌شود؟  

گرگوری شولر، محقق آلمانی می‌گوید که در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی مثل حدیث، فقه، تفسیر قرآن، قرائات قرآن و تاریخ و لغت‌شناسی،... با سه دسته از نوشته‌ها روبرو هستیم.  ۱) یادداشت‌هایی که به جهت کمک به حافظه تهیه می‌شدند.  ۲)مجموعه‌هایی که به‌طور سیستماتیک تنظیم شده بودند منتهی به جهت استفاده خصوصی نویسنده، شاگردان و نزدیکان او و احیاناً تقدیم شده به حاکمان عصر و  نه به قصد نشر عمومی بود به مانند نوشته‌ای که توسط اَبان بن عثمان در مورد سیره و وقایع زمان پیامبر برای خود تهیه کرده بود.۳) آنچه که به معنای دقیق، کتاب خوانده می‌شود نوشته‌ای منظم و تدوین شده به قصد نشر عمومی است.

شولر اضافه می‌کند آنچه در دو قرن اول هجری در منابع اسلامی از آن‌ها به عنوان کتاب نام برده شده است دو دسته‌ی اول یاد شده هستند و نه دسته سوم. در واقع مقصود از کتاب چیزی نوشته شده است و نه الزاماً نوشته‌ای که نشر عمومی شده باشد، که معنای دقیق کتاب است. البته او تأکید می‌کند در مورد نوشته‌های دسته دوم، قصد بر انتشار عمومی و تبدیل آنها به کتاب به معنای دقیق کلمه وجود داشته منتهی بدلیل اینکه در تمدن اسلامی در دو قرن اول راه ارجح نشر علم، راه شفاهی و از طریق نقل دانسته می‌شده، این مجموعه‌های تدوین شده جز در موارد استثنایی تا قرن سوم هجری نشر عمومی نشده بودند.
 
منتهی این نکته‌ای است که ایلاد با شولر اختلاف نظر دارد. ایلاد ضمن نام بردن از نمونه‌های مختلفی در مقاله‌اش استدلال می‌کند که دسته دوم از نوشته‌ها یعنی مجموعه‌هایی که به طور سیستماتیک تنظیم و تدوین شده بودند، از همان دهه‌های میانی قرن اول هجری رایج و محبوب بودند. تمایزی هم که شولر بین دسته دوم و سوم بر مبنای نشر عمومی این مجموعه‌ها می‌گذارد که از یادداشت‌های خصوصی به کتاب(دسته سوم) تبدیلشان می‌کند تا حدی مبهم است. تا چه حد نشر بین شاگردان و اطرافیان و متخصصان یک رشته نوشته را خصوصی و از دسته دوم نگه می‌دارد و در چه حدی از نشر آن را عمومی و از دسته سوم و به اصطلاح شولر کتاب می‌کند. در عصر ما بعضی از کتب تخصصی  تعداد نشرشان پایین و تنها مورد ارجاع گروه محدودی از متخصصان یک شاخه هستند.

بنا به نظر ایلاد بسیاری از آثار و تدوین‌های نسبتاً اولیه از انتهای قرن اول تا میانه و انتهای قرن دوم، به واقع آثار منتشر شده (از دسته سوم و به اصطلاح کتاب) بوده‌اند. به این معنا که در میان گروه نسبتاً گسترده‌ای از عالمان یک شاخه معرفتی در نواحی مختلف شناخته شده بودند و نشرشان تنها در حلقه محدود شاگردان نویسنده، محدود نبوده است.

این نوشته‌ها با یک موضوع خاص سر و کار داشتند به‌صورت سیستماتیک تدوین و تنظیم شده بودند بعضاً مورد بازبینی و ویرایش قرار می‌گرفتند. در خیلی از موارد نویسنده خود نسخه‌ای از کتاب خود را به دانشجویان و علما می‌داد که مستقیماً از آن استنساخ کنند. به این معنی که طریق نشر کتبی بوده و نه از طریق دیکته و نه انتقال شفاهی. این وضعیت برای انواع مختلفی از ادبیات عربی صدق می‌کرده است.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.