آیتالله العظمی جوادی آملی در درس اخلاق هفتگی خود تاکید کرد: مردم اگر واقعا بخواهند نهی از منکر کنند، باید خانمها و آقایان نسبت به کسی که در خیابان بیحجاب است و هتک حرمت میکند نگاه تحقیرآمیز داشته باشند، اگر همه در یک خیابان این کار را بکنند این فرد در آخر خیابان خودش را جمع خواهد کرد. این اولین مرتبه نهی از منکر است؛ بیاعتنایی و نگاه سرزنشآمیز مرتبه اول است و بگیر و ببند کار حکومت است.
متن سخنان ایشان در مسجد اعظم و در جمع طلاب به شرح زیر است:
سخن درباره حکمت 133 نهجالبلاغه بود؛ وَ قَالَ (علیه السلام): الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ، رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. فرمود دنیا جای عبور است نه قرارگاه و قرارگاه یوم القیامه است؛ مردم در دنیا دو گروه هستند یعنی یا خود را فروختند و به هلاکت رسیدند و یا خودشان را آزاد کردند و خریدند. این ترجمه ظاهری این بیان نورانی است.
خدا به انسان چراغ داد تا صراط را بفهمد زیرا از چراغ، کاری ساخته نیست لذا راه و صراطهایی به نام پیامبر و اهل بیت(ع) را فرستاد. عقل، سراج روشن است و سراج کارش آن است که صراط را ببیند؛ چراغ، قانونگذار و راه نیست بلکه قانونشناس است؛ در زیارت امیرمؤمنان(ع) داریم یا «میزان الاعمال»؛ قول و فعل و روش و منش اینان راه است؛ قرآن راه را نشان میدهد و عقل باید راه را ببیند و آن را طی کند. پس خدا از درون، چراغ عقل و از بیرون راهنمایی راهنمایان الهی را به ما بخشید.
حضرت امیر(ع) در این بیان کوتاه فرمودند: دنیا جای عبور و حرکت است؛ دنیا ممر است و انسان باید به دارالمقر برسد؛ انسان دائما در حرکت است و حرکت بدون هدف هم چون لغو است. لغو، در خلقت خدا راهی ندارد لذا انسان باید به دار مقر برسد؛ انسان بعد از مرگ ساکن میشود نه ساکت؛ الان عمر و سال فرشتگان معلوم نیست چقدر است، فرشتگانی که قبل از آدم خدا را عبادت میکردند و الان هم مشغول عبادتند و انسان هم به دار قرار میرسد نه دار سکوت.
مردم در دنیا که بازار است دو گروه هستند؛ برخی تلاش کرده و چیزی دادند که خودشان را آزاد کنند لذا وقتی در دنیا هستند راحتند و بعد از آن در قیامت هم در راحتی کامل ولی برخی در دنیا سرگرم لذات زودگذر باطل شدند و خود را به یکسری لذائذ آنی فروختند و خود را هلاک کردند.
کجاست آزادمردی که خود را نفروشد
وجود مبارک حضرت امیر(ع) تلاش کرد تا به ما بفهماند چیزی در دنیا نیست که انسان خودش را به آن بفروشد، فرمود: من آزادمردی میخواهم که از مواد مانده(لماظه) در لای دندان و دهان نسل گذشته پرهیز کند یعنی کسانی بودند که از باغ و کاخ و خانه استفاده کردند و مردند و الان این اشیاء دست دوم به ما رسیده است؛ حضرت فرمودند: الا حر یدع هذه اللماظه. خود را از مانده در دهان نسل گذشته رها کند. چرا؟ چون چیزی نیست که به اندازه جان انسان بیارزد.
فردی نزد حضرت آهی کشید و حضرت فرمودند که اگر آه تو برای اعمال است که خوشا به حال تو و اگر برای دنیاست دنیا ارزشی ندارد که برای آن آه بکشید؛ فرمودند: بهترین غذاهای دنیا، عسل است و بهترین پوشاک و لباس هم از اطلس و ابریشم است و بالاتر از اطلس و ابریشم چیزی در روی کره زمین نیست و هر دوی اینها محصول کرم ابریشم و زنبور عسل است. اینکه انسان شرف خود را برای دنیا بفروشد در منش و منطق علی(ع) جایی ندارد زیرا انسان میتواند فرشته شود و تاکید فرمودند که خود را به غیر بهشت نفروشید.
مهجوریت مباحث کلامی در حوزه
در قرآن کریم فرمود: لا اکراه فی الدین. لا اکراه فی الدین؛ مسئله فقهی و حقوقی نیست بلکه کلامی است یعنی جبری در عالم نیست کما اینکه تفویضی در عالم نیست یعنی خدا کاری را به فرشته و انسان طوری واگذار نکرده است که ارتباط آن با خدا قطع شود. تفویض بد نیست بلکه محال است؛ جبر هم مانند تفویض محال است؛ این آیه حکم کلامی دارد. یک حکم فقهی داریم که چه کسی آزاد و چه کسانی عبید و برده است ولی لا اکراه به معنای آزادبودن و بردهنبودن نیست همچنین مانند این نیست که حکم انسانی که عادت کرده به اختلاس و غیبت و نگاه به نامحرم چیست؟
مسئله، کلامی است، یعنی اینطور نیست که اکراه در دین حرام باشد یا نباشد بلکه معنای آیه آن است که ساختار عالم طوری است که اکراهی در دین وجود ندارد و انسان با اراده خودش باید انتخاب کند. از حضرت امیر(ع) پرسیدند که رفتن ما به جنگ، قضای الهی است یا خیر؟ ایشان فرمودند لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین. الان چون مسائل کلامی در حوزه مطرح نیست این حرفها غریب و نا آشناست.
کاشف الغطا در کتاب کشف الغطاء، تفویض و جبر را باطل دانسته و قائلان به آن را نجس میداند ولی حاج آقا رضای همدانی بر او نقد کرده و گفته است اینکه بگوییم جبری و تفویضی بودن باطل است، تعبیر درستی است ولی نباید قائلان آن را به نجسبودن متهم کنیم. تفویض محال است و اهل بیت(ع) چون آینه خدا هستند آیت کبرای خدا هستند. حضرت امیر(ع) فرمودند که خدا از من بزرگتر نیافریده است(مالله آیه اکبر منی). آقا رضای همدانی فرموده برخی عالمان ما خواستند جبر را نفی کنند تفویضی شدند در حالی که لا اکراه فی الدین، یعنی جبری در عالم نیست بنابراین هیچ ربطی به فقه ندارد، بنابراین کسی نمیتواند بگوید من فلان پوشش را نمیخواهم داشته باشم بلکه معنای آن این است که انسان بهشت و جهنم را خودش انتخاب میکند و حضرت امیر(ع) فرمودن که خودت را ارزان نفروش، قیمت تو بهشت است.
لا اکراه فی الدین به معنای هرج و مرج نیست
اینکه کسانی بگویند هر کاری دوست دارم بکنم دیگر دین نیست و اباحیگری است؛ بنابراین لا اکراه مسئله کلامی است و کسی بخواهد جهنم برود و یا بهشت، آزاد است ولی تلاش و کوشش ما این است که به جهنم نروی و در جایی جلوی تو را هم میگیریم که به جهنم نروی ولی اگر خودت دوست داشتی بروی دیگر با خودت خواهد بود. اگر کسی بخواهد جایی را منفجر کند و مردم را بکشد کشتن او جایز است؛ این قصاص قبل از اقدام نیست بلکه نهی از منکر است و باید جلوی او را گرفت لذا قصاص قبل از جنایت نیست؛ کشتن این فرد یقینا جایز است نه از باب قصاص بلکه بخش چهارم و یا پنجم امر به معروف و نهی از منکر است.
بنابراین آزادی اخلاقی و فقهی از آزادی کلامی جداست؛ انسان اگر بخواهد آزاد باشد باید از نفس لوامه رها شود و در این صورت نه غزه داریم و نه آمریکای خونخوار. اگر گرگی گوسفندی دریده که مادر بوده به بچه او کمک میکند ولی امروز اسرائیل «کالانعام بل هم اضل» است که به کودکان هم رحم ندارد.
لا اگراه به معنای هرج و مرج نیست از این رو اگر آقایان و خانمها کسی را ببینند که حجاب را رعایت نمیکند با نگاه تحقیرآمیز به او نگاه کنند و در این صورت این فرد، خودش را جمع خواهد کرد، این مسئله مرحله اول امر به معروف است ولی بگیرد و ببند کار حکومت است. بنابراین لااکراه فی الدین به معنای آن نیست که هر کسی هر کاری دوست دارد بکند و با هر پوششی بخواهد در خیابان حاضر شود. حضرت امیر(ع) فرمودند تقوا در آزادگی است یعنی انسان، بنده است نه آزاد که هر راهی را بخواهد برود و البته جبری در کار نیست.
انسان تنها با مواد معتاد نمیشود
مرحوم حکیم الهی قمشهای فرمود فردوسی برای جهات فراوانی ماندگار شده است؛ از جمله فرمود: میازار موری که دانه کش است و من هم میگویم: هر کس که دلی دارد یک مور نیازارد/ کان مور هم از دلبر دارد اثری بر دل/ این حرفها را وقتی با غزه امروز مقایسه کنید خواهیم دید اسرائیلیها هزاران فرسخ از انسانیت فاصله دارند.
حضرت فرمود انسان یک سلسله آزادی فقهی حقوقی دارد و آزادی در انتخاب و آزادی او در ذیل بندگی و تقوا است؛ انسان تنها با مواد معتاد نمیشود بلکه با غیبت و نگاه به نامحرم هم معتاد میشود و همین فروختن خود به دنیاست. انسانی که بخواهد از بدی نجات یابد به واسطه تقوا میتواند. حضرت در خطبه 159 فرمودند: ولقد احسنت جوارکم ...؛ من تلاش و کوشش کردم تا شما آزاد شوید و دنبال قرآن و عترت بروید و شما میخواستید دنبال اموی بروید؛ دفاع هشت ساله محصول آزادی برگرفته از فرمایشات اهل بیت(ع) و باور به کربلا بود.
نظر شما