استاد حوزه علمیه با اشاره به رابطه میان مصیبت‌ و اعمال انسان گفت: برخی از بلایای طبیعی هیچ ارتباطی به خوبی و بدی اعمال انسان ندارد، اما بین خوب بودن اعمال انسان و برکات الهی و بد بودن و مصیبت ارتباط وجود دارد که شخصی و اجتماعی است.

رابطه میان مصیبت‌ و اعمال انسان

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی رفیع‌پور، استاد حوزه علمیه به تفسیر سوره قصص به ارتباط مصیبت‌ و اعمال انسان پرداخته است که مشروح آن را می‌خوانیم:

باید از قصص قرآن عبرت بگیریم و به تعبیر قرآن، تذکر پیدا کنیم. لازم است واقعیت‌های موجود را بر اساس احکام الهی مشخص کنیم، در غیر این صورت و نگاه صرفاً داستان‌وار به قصص قرآن، قرآن کتاب بیهوده‌ای خواهد بود، بنابراین باید از آیات مختلف قرآن کریم عبور کرده، تدبر کنیم، معنا را از قرآن بگیریم و در زندگی از آن بهره ببریم.

قرآن سرشار از بحث‌های ادبی است که تفسیر این مباحث تا حدی لازم است، اما قرآن کریم برای هدایت انسان نازل شده و برای این است که گوینده و شنونده و مفسر و خواننده از آن الهام بگیرند و هدایت شوند. خداوند در آیه ۴۷ سوره قصص می‌فرماید: «وَلَوْلَا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ اگر نبود اینکه چون مصیبتی به کیفر آنچه خودشان کرده‌اند به ایشان رسد، گویند چرا برای ما پیامبری نفرستادی که آیات تو را پیروی کنیم واز مؤمنان باشیم.»

پاسخ این ادعا در این آیه حذف شده، اما پاسخ این است که تو را به‌سوی اینها نمی‌فرستادیم؛ یعنی ما تو را برای اتمام حجت برای مخاطبان فرستادیم، بنابراین ارسال رسول برای این است که مردم در آینده معترض نشوند، در جای دیگر قرآن نیز می‌فرماید برای اینکه مردم علیه خدا حجت نداشته باشند.

ارتباط اعمال انسان با مصیبت

یکی از مواردی که باعث می‌شود به انسان مصیبت برسد «قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ» است، برخی از بلایای طبیعی هیچ ارتباطی به خوبی و بدی اعمال انسان ندارد و طبیعی است؛ اما بین خوب بودن اعمال انسان و برکات الهی و بد بودن و مصیبت رابطه وجود دارد که هم شخصی و هم اجتماعی است، اما علت تامه نیست و اجمالاً وجود دارد، بنابراین در این خصوص به مراقبت فردی نیاز است.

از کتاب و سنت استفاده می‌شود که خوبی حاکمان و مردمان و افراد برکت و بدی آنها، مصیبت در پی دارد، هر چند قرآن بیان نکرده که چه مصیبتی، اما مصیبت یعنی چیزی که به انسان برخورد می‌کند، البته خوب است در پی هر اتفاق تلخی که پیش می‌آید، اعمال خود را محاسبه کنیم؛ در صورت محاسبه اگر متوجه شدیم که اعمالمان صحیح است، آن مصیبت سنت امتحان و ابتلا است و باید صبر کرد، بنابراین از این سنت استفاده تربیتی می‌کنیم، زیرا هدف اصلی تفسیر قرآن تفسیر اجتماعی و تربیتی است.

خداوند در آیه ۴۸ سوره قصص می‌فرماید: «فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِیَ مِثْلَ مَا أُوتِیَ مُوسَی»، چون حق(حق می‌تواند پیامبر اکرم(ص) و قرآن باشد) از سوی ما نزد آن‌ها آمد مشرکان گفتند: چرا کتابی نظیر آنچه به موسی(ع) داده شد به او داده نشد. طبق گفته علامه طباطبایی در اینجا منظور نحو نازل شدن قرآن و تورات به‌صورت تدریجی و یک مرتبه است، البته در قرآن نیامده که از چه جهت قرآن را با تورات مقایسه می‌کنند، برخی نیز بیان کردند منظور کلی است و به کتاب مربوط نمی‌شود، در هر صورت، مشرکان به پیامبر(ص) ایراد گرفتند که چرا مانند آنچه به موسی(ع) دادند به تو ندادند.

در ادامه آیه می‌فرماید: «أَوَلَمْ یَکْفُرُوا بِمَا أُوتِیَ مُوسَی مِنْ قَبْلُ»، یعنی قبل از آن هم به آنچه که به موسی(ع) داده شد کفر ورزیدند و یهودی هم نبودند، یعنی اگر تورات خوب بوده چرا آن را ترد کرده بودید؟ «بما اوتی» منظور تورات است، آنها کتاب موسی(ع) را هم قبول نکرده بودند و گفتند که «قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا»؛ در اینجا اختلاف قرائت وجود دارد، «سِحْرَانِ» یعنی تورات و قرآن و ساحران یعنی حضرت موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص).

هوای نفس مانع پذیرش حقیقت می‌شود

آیه در ادامه می‌فرماید: «تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کَافِرُونَ»؛ «تَظَاهَرَا» ظهر یعنی یعنی کمک و تقویت کردن یکدیگر، یعنی تورات و قرآن و یا حضرت موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) با هم بودند و گفتند ما به هر جفتشان کافریم، در واقع مشرکان در اینجا دنبال بهانه بودند و هوای نفسشان اجازه نمی‌داد که قبول کنند.

قرآن کریم در آیه ۴۹ سوره قصص می‌فرماید: «قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَی مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ اگر راست می‌گویید کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده‏‌تر باشد تا پیرویش کنم». همچنین در آیه ۵۰ این سوره می‌خوانیم: «فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ»؛ اگر کتابی از جانب خدا نیاوردند، بدان که مشرکان فقط از هوس‌های خود پیروی می‌کنند. یکی از عوامل نرسیدن به حقیقت از منظر قرآن اتباع هوی است، یعنی در هر مسئله‌ای به دنبال منافع خود باشیم، این مسئله فردی هم نیست و در خصوص گروه و اجتماع نیز صادق است، یعنی چیزی که آنها را حرکت می‌دهد میل خودشان است، بنابراین انسان نباید دنبال هوا و هوس باشد.

در ادامه می فرماید: «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِنَ اللَّهِ»، یعنی و کیست گمراه‏‌تر از آنکه بی‏ راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند، یعنی گمراه‌ترین انسان این فرد است، کسی که تنها به منافع خود فکر می‌کند و خدا و احکام آن را مدنظر ندارد، سپس می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» یعنی کسی که تبعیت هوا می‌کند و کاری به هدایت خدا ندارد، ظالم است و هدایت نخواهد شد.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.