تحولات لبنان و فلسطین

در واقعه عاشورا جهل و آن هم از نوع مقدس، به نهایت تجلی رسید. برخی از روایت‌های تاریخی که می‌خوانیم برایمان سؤال پیش می‌آید که مگر چه بلایی سر این مردم آمده بود که به این وضع افتاده بودند. آنها افتخار می‌کردند که نمی‌دانند و برای خودشان ثواب و مقاماتی قائل بودند.

جهل مقدس در واقعه عاشورا به نهایت تجلی رسید

مراسم سخنرانی و عزاداری شب اول ماه محرم، شامگاه ۱۶ تیرماه در هیئت انصارالزهرا(س) برگزار شد. 

سعید طاووسی مسرور؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در این مراسم به سخنرانی پرداخت. گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانیم؛

از حضرت امام رضا(ع) روایت است که چون ما محرم می‌شد پدرم را کسی خندان نمی‌دید و روز عاشورا، روز اوج مصیبت و گریه آن بزرگوار بود. چیزی که بنده می‌خواستم در مورد آن صحبت کنم این است که چه چیزی امام حسین(ع) را کشت؟ چه عاملی باعث شد این جنایت رقم بخورد؟ هیچ عاملی به اندازه جهل مقدس در این ماجرا تأثیر نداشت. یعنی انسان اقداماتی انجام دهد و رفتارهایی از خودش بروز دهد که مصداق کامل جهالت باشد و نه تنها پشیمان نشود، لذت هم ببرد و بگوید در حال انجام کار درست و معنوی هستم.


مفهوم جهل مقدس

بنده بر آئین‌های عاشورایی تسلط دارم و می‌دانم که در طول تاریخ، دسته عزاداری از شب هفتم ماه محرم شروع می‌شد نه شب اول آن. این کار اشکالی ندارد اما چرا خیابان‌ها را بسته‌اید و بعد می‌گوئید سالار زینب(س) کو؟ اینها نمونه‌های کوچکی هستند، عده‌ای معتقدند ما باید به هر قیمتی عزاداری کنیم. اگر هم کسی چیزی بگوید، برخی می‌گویند به دستگاه امام حسین(ع) چیزی نگوئید، والله این شیوه دستگاه امام حسین(ع) نیست. ما یک ناصبی داریم که دشمن اهل بیت(ع) است و احکام کافر بر وی بار می‌شود اما یک ناصبی غیر فقهی داریم که خیلی‌ها مصداق آن هستند یعنی کسانی‌که رفتارشان مایه ننگ و شرم اهل بیت(ع) است اما می‌گویند ما دیندار، عزادار و محب اهل بیت(ع) هستیم.

جهل مقدس اصطلاحی است که آقای محقق داماد به کار می‌برد. جهل در روایات ما در مقابل عقل است نه در مقابل علم. مثلا کسی دکترای فلسفه مشاء و تطبیقی غرب دارد اما جاهل است. این نشان می‌دهد که جهل در مقابل عقل است نه علم، چون هر چیزی که برخلاف خواست شرع و خداوند باشد جهل است حتی اگر از سوی یک دکتر یا آیت‌الله باشد. در قرآن کریم مصادیقی برای جهل ذکر شده است که از جمله آنها حمیت جاهلیت است. اگر پدر شما در خیابان در حال دعوا باشد شما طرف چه کسی را می‌گیرید؟ بسیاری می‌گویند باید جانب پدرتان را بگیرید اما شاید پدر شما ظالم باشد، در این شرایط حمایت از وی همان حمیت جاهلیت است چون معنایی ندارد که حتما طرف پدر ظالم را بگیرید و شما هم ظلم کنید. این جهالت، رفتاری خلاف عقل و شرع است.

روایتی از صحیح بخاری

یهودیان می‌گفتند ما اگر گناهی داریم نباید همانند مشرکین مجازات شویم چون ما اهل کتاب هستیم. این هم حکمی جاهلی است. در واقعه عاشورا، جهل و آن هم از نوع مقدس، به نهایت تجلی رسید. برخی از روایت‌های تاریخی که می‌خوانیم برایمان سؤال پیش می‌آید که مگر چه بلایی سر این مردم آمده بود که به این وضع افتادند. آنها افتخار می‌کردند که نمی‌دانند و برای خودشان ثواب و مقاماتی قائل بودند. ما این چیزها را نمی‌گوییم که  فقط تاریخ را بیان کرده باشیم چون این نکات فقط برای آن موقع نیست بلکه برای همیشه است.

در صحیح بخاری آمده است که بعد از واقعه عاشورا فردی از کوفه راه می‌افتد و به مدینه می‌رود و جست‌وجو می‌کند که شیخ کجاست؟ منظور عبدالله بن عمر، فقیه مدینه و پسر خلیفه دوم است. شیخ را پیدا می‌کند و می‌گوید من از عراق آمده‌ام و سؤال شرعی دارم؟ عبدالله بن عمر می‌گوید سؤالت را بپرس. وی می‌گوید حکم ریختن خون پشه روی دست چیست؟ این خون نجس است یا پاک؟ وی در جواب می‌گوید ای مردم این مرد را نگاه کنید، سر پسر پیغمبر(ص) بریده شد و از حکم آن سؤالی نشد اما از حکم خون پشه سؤال می‌کنند، در حالی‌که من با گوش‌هایم از پیامبر(ص) شنیدم که حسن و حسین، دو گل من در این دنیا هستند.


به ظلم عادت نکنیم

مسئله مهمی که باید اشاره کنم این است که خود عبدالله بن عمر، گرفتار جهل مقدس است چون خودش هم دست در دست یزید گذاشت و با او بیعت کرد تا همچنان به عنوان یکی از فقهای بزرگ مدینه فعالیت کند. در زمانی‌که حسین بن علی(ع) در روز هشتم ذی‌الحجه، مکه را ترک کرد و به هر آدم عاقل و غیر عاقلی پیام داد که حج را با همه جذابیت‌هایی که دارد، گذاشتم و رفتم، در همان زمان عبدالله بن عمر به حج رفته بود. عبدالله بن عباس که پسر عموی پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و مفسر قرآن، محدث، عالِم و فاضل بود با همین عبدالله بن عمر، حج خود را انجام دادند و دو نفری به مدینه آمدند و وقتی به مدینه رسیدند، به حاکم آنجا گفتند به یزید نامه بنویس و بیعت ما دو نفر را به او اطلاع بده که مبادا نگران بماند و خیالش از بابت ما راحت شود.

اما چرا آن کسی که از کوفه آمد از خون پشه سؤال کرد ولی از خون حسین(ع)سؤال نکرد؟ جواب این سؤال در روایت امام سجاد(ع) است که فرمود سی هزار نفر بر ما جمع شدند و همه آنها به خدای قهار تقرب می‌جستند. چه می‌شود که برخی افراد به اینجا می‌رسند؟ مرحوم آیت‌الله بهجت می‌فرمودند همه ما شمر و یزید بالقوه هستیم اما هنوز به فعلیت نرسیده‌ایم. لذا این خطر بیخ گوش همه ما هست. کسی که نسبت به ظلم بی‌تفاوت است همواره با چنین خطری مواجه است. حسین بن علی(ع) در جمع حرّ و هزار سپاهی، خطبه خواند و فرمود هر کسی حاکم ستمگری را ببیند و آن را به فعل یا قول، رد نکند، بر خداست که او را با همان حاکم جائر محشور کند. برخی می‌گویند این درست نیست و نباید حتما چنین کاری انجام داد چون امام سجاد(ع) قیام نکرد و حتی برخی قیام‌ها را تأیید هم نکرد، اما در جواب باید گفت که امام حسین(ع) فرمود به فعل یا به قول. بنابراین اگر توان قیام نداریم حداقل می‌توانیم مظالم را برای اطرافیان خودمان بیان کنیم.

نباید به ظلم عادت کنیم و به آن خو بگیریم چون اگر عادت کردیم، فردا آن را توجیه می‌کنیم و مثلا می‌گوییم یزید چاره‌ای نداشت و اگر چنین کاری انجام نمی‌داد مملکت از بین می‌رفت بنابراین آدم از سکوت در برابر ظلم به توجیه ظلم می‌رسد و دلایل قرآنی و روایی هم می‌آورد و می‌گوید نباید در مقابل حاکم ظالم قیام کنیم چون پیغمبر(ص) هم فرموده است به جماعت باشید. شیوه‌های بنی امیه را ببینیم و اگر چنین رفتارهایی در ما وجود دارد از آنها دوری کنیم. یکی از شیوه‌های بنی امیه این بود که در منبر یعنی از قدسی‌ترین مراکز اسلام، مسلمان‌ترین افراد را لعن می‌کردند که از جمله آنها حضرت علی(ع) و حسنین(ع) بودند. این رفتاری است که می‌توان با آن اقدام به حذف افراد و بی‌حرمتی به آنان کرد.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.