به گزارش قدس آنلاین، عوامل زمینهساز قیام امام حسین(ع) و واقعه کربلا را میتوان از جنبههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اعتقادی بررسی کرد. آن حضرت اصلاح امت جدشان رسولالله(ص) و امر به معروف و نهی از منکر را از جمله اهداف قیام خویش علیه نظام کفر و ستم اموی دانستهاند. در این زمینه با حجتالاسلام والمسلمین قاسم خانجانی، عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم به گفتوگو نشستهایم. این استاد حوزه و دانشگاه پژوهشهای زیادی را درباره تاریخ و سیره اهل بیت(ع) در کارنامه علمی خود دارد که از جمله آن میتوان به کتابهای «تاریخ تشیع، دوره ظهور امامان معصوم(ع)»، «پژوهشی در سیره نبوی»، «شیخ مفید و تاریخنگاری» و «تاریخ اسلام» و «دانشنامه سیره نبوی» اشاره نمود.
بحث را با عوامل زمینهساز نهضت بزرگ عاشورا شروع کنیم. چرا امام حسین(ع) در دوران ۱۰ساله ابتدای امامتشان روشی شبیه روش امام حسن(ع) در پیش گرفتند و قیام نکردند؟
شاید مهمترین عاملی که سبب شد امام حسین(ع) پس از ۱۰سال از امامتشان یعنی پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) و دوران معاویه که در حالت مدارا به سر میبردند دست به قیام بزنند و این مدارا را دیگر ادامه ندهند و به نوعی این قیام را تکلیف شرعی بدانند، تغییر حاکم و حاکمیت از معاویه به یزید بود. زیرا اگرچه معاویه از نظر تفکر و نوع نگاه به حکومت، دین و نبوت و مسائل دینی هیچ تفاوتی با یزید نداشت اما معاویه فرق مهمی با یزید داشت و آن اینکه متجاهر به فسق و فجور، دستکم مانند یزید نبود؛ یعنی سعی میکرد برخی از مسائل را گرچه بدون اعتقاد به مبانی آن بر مبنای مسائل دینی، رعایت کند و این فسق و فجور را علنی انجام ندهد. مثلاً معاویه و یزید هر دو شراب مینوشیدند و خلافهای زیادی میکردند؛ معاویه بیشتر پشت پرده و در خفا این اعمال را انجام میداد اما یزید به لحاظ شخصیتی این تظاهر و تجاهل را نشان نمیداد و علنی فساد میکرد.
اما از نظر سیاسی یک مسئله مهم دیگری هم دخیل بود و امام حسین(ع) بر اساس متعهد بودن به پیمان صلحنامه ۱۰ سال مدارا کردند. برخی میگویند: سکوت امام، ولی درست نیست چون در گزارشهای تاریخی اعتراضهایی را از جانب امام حسین(ع) داریم که نشان میدهد آنچنان که مشهور است در مقابل معاویه ساکت نبودند. اما به هر حال قیام نکردند و خروج از مدینه و حاکمیت نداشتند. حتی پس از شهادت امام حسن(ع)، برخی از اصحاب وفادار، مؤمن و صادق امام حسین(ع) خدمت آن حضرت در مدینه رسیدند و از ایشان درخواست قیام و اظهار همراهی کردند و به نوعی وعده و وعیدهایی دادند که نیروهایی را آماده میکنند و اگر لازم باشد در رکاب امام خواهند بود ولی امام حسین(ع) نپذیرفتند. حتی برخی از همان یاران، برداشتهای نادرستی داشتند و به نوعی حالت دلگیری برایشان پیش آمد که چرا ما اعلام بسیج نیرو برای اباعبدالله(ع) میکنیم ولی ایشان حرکت نمیکنند. منتها فرمایش امام حسین(ع) این بود: «کُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ....» یعنی شما باید مثل زیراندازِ خانه به خانه بچسبید و حرکت نکنید و تا معاویه بر مسند قدرت هست هیچ اقدامی انجام ندهید. اما وقتی در سال ۶۰ هجری، معاویه پیش از مرگ خود یزید را به عنوان جانشین معرفی کرد و پس از مرگش عملاً یزید بر سر کار آمد، شرایط کاملاً تغییر کرد و یکی از بندهای صلحنامه نادیده گرفته شد زیرا بنابر بندی از پیمان صلحنامه، معاویه نباید پس از خودش کسی را به عنوان جانشین معرفی میکرد. علاوه بر این، یزید فرد فاسدی بود که به هیچ وجه شرایط خلافت را نداشت. پس از این رویداد، رسماً از کوفه برای امام حسین(ع) نامه دعوت فرستادند مبنی بر اینکه شرایط فراهم است و شیعیان شما در کوفه آماده هستند. پس در درجه اول، اقدام معاویه برای تعیین جانشین که نه تنها یک عمل خلاف بود بلکه جانشین تعیین شده هم یک انسان فاسد و فاجر و نامناسب بود؛ دوم دعوت کوفیان و برخی یاران و اصحاب امام حسین(ع) برای قیام و سوم خطرناک بودن حضور امام حسین(ع) در مدینه و مکه، مهمترین عوامل اجتماعی و سیاسی حرکت امام حسین(ع) بودند.
امام حسین(ع) در طول مسیر حرکت از مکه به سمت کوفه و هم در خود کربلا و واقعه عاشورا، تلاش داشتند اصول اعتقادی حرکت تاریخساز خود را برای مردم بیان نمایند و در فرازهایی از سخنان خود اصلاح امت جدشان رسولالله(ص) را از عوامل قیام خود عنوان کردهاند.
بله به نکته خوبی اشاره کردید. این موضوع بحث پشتوانه فکری قیام کربلا را شکل میدهد که مسئله بسیار مهمی است و در عبارتهای مختلف آمده است. مشهورترینش سخنانی است که بنابر بر نقلها در مواجهه امام با برادرشان محمدبن حنفیه و یا به شکل دیگری در مدینه از ناحیه امام حسین(ع) مطرح شده است که میفرمایند: «...و علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید»: اگر اسلام به حاکمی چون یزید گرفتار شود باید فاتحه آن خوانده شود. یعنی از اسلام چیزی باقی نخواهد ماند. در برخی نقلها هم از قول آن حضرت آمده که فرمودند: «اگر دیدید روزی کسی مثل یزید بر شما حاکم شد نه تنها بر من، بلکه بر هر مؤمنی واجب است علم خود را اظهار کند و هر چه از حقیقت دین میداند را اظهار نموده و قیام کند». این یکی از مبانی مهم فکری اباعبدالله برای قیام است. آن حضرت در طول سفر به سمت کوفه برای اینکه شائبه قدرتطلبی و رسیدن به حکومت نباشد این بیان مشهور را میفرمایند: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی...». یعنی چه در این زمان و چه در آینده اگر شنیدید حسین بن علی قیام کرده، فکر نکنید برای قدرتنمایی، خودنمایی و ظلم و فساد بوده است. اما من دیدم امت جدم دچار فساد و دوری از مبانی و معارف دینی شده است. باید توجه داشته باشیم بحث فسادی که امام مطرح میکنند صرفاً گرفتار شدن به حاکمی مثل یزید نیست گرچه در رأسش یزید است ولی امام مسئلهای بزرگتر و فراگیرتر را مطرح میکنند. باید توجه داشت جامعه اسلامی در سال ۶۰ هجری، شرایط اجتماعی بسیار متفاوتی با زمان رسول خدا داشت و انواع فسق و فجور و فساد در آن رواج یافته بود. پس منظور امام تنها حاکمیت یزید نیست اگرچه مهمترین عامل و بزرگترین عاملش یزید بود. بعد امام تأکید میکنند: من میخواهم در امت جدم اصلاح ایجاد کنم و در ادامه این اصلاح در مسیر سیره جدم پیامبر(ص) و پدرم امیرالمؤمنین(ع) حرکت و اقدام نمایم. پس بزرگترین مایه فکری ابیعبدالله برای قیام، اصلاح امت پیامبر(ص) از مفاسدی است که ایجاد شده بود که در رأسش حاکمیت یزید است.
نکته دیگری که امام حسین(ع) در ادامه سخنانشان به عنوان یکی از اهداف قیام عاشورا مطرح مینمایند بحث امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف مدنظر امام چه ویژگیهایی دارد؟
در نگاه کلی خود حرکت امام حسین(ع) برای قیام، امر به معروف قلمداد میشود. ضمن اینکه خود آن حضرت یکی از اهداف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر دانستهاند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» یعنی من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. وقتی بحث بیعت مطرح میشود امام میفرمایند: مثلی لا یباع مثل یزید: یعنی هر کس، در هر زمان که شرایط ما را داشته باشد، یعنی معتقد به خدا و قرآن و پیغمبر(ص) باشد، اگر در مقابلش کسی مثل یزید قرار گرفت بیعت نخواهد کرد. این یک امر به معروف و نهی از منکر کلی و همیشگی برای همه دورههاست. باید توجه داشته باشیم شاید مهمترین درس قیام ابیعبدالله این است که نخست قیام منحصر به امام حسین(ع) نیست. دوم منحصر به دورههای گذشته و صدر اسلام نیست. سوم قیامکننده نباید لزوماً امام معصوم باشد بلکه اگر هزار سال بعد یک آدم معمولی دید حاکمی مثل یزید آمده باید خروج و قیام نموده و مخالفت و نهی از منکر کند زیرا مهمترین منکر، حاکم جور است. یعنی امام فقط نمیگویند یزید، بلکه میفرمایند: هر حاکمی که از نظر خوی و منش مثل یزید باشد. فلسفه قیام امام خمینی(ره) هم همین نوع تفکر است و بر همین مبنا ساکت ننشستند، قیام کردند و مشکلاتی چون تبعید را به جان خریدند و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. البته در همه دورهها این عملیاتی نشده، حتی افراد و عالمانی به وظیفه عمل نکردند اما این مسئله دلیل بر سکوت عالمان در دوران دیگر نمیشود.
حضرت امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانیهای خود بدعتزدایی را یکی از اهداف مهم قیام تاریخی امام حسین(ع) دانستهاند. منظور از بدعتزدایی چیست؟
بدعت یعنی آوردن مسئلهای جدید که مغایر با باورهای بنیادی یک دین باشد. در زمان امام حسین(ع) بدعتهای زیادی در دین به وجود آمده بود که باید آنها را با دو نوع نگاه بررسی کرد: نخست بدعتی که از سوی معاویه صورت گرفت که همان تعیین جانشین بود، چون او هم از نظر رویه رفتار سیاسی دورههای گذشته حکومت مستقر در قلمرو اسلامی حتی از دوران خلفا و هم بر اساس پیمان و معاهدهای که با امام حسن مجتبی(ع) داشت نباید این کار را میکرد. دوم فردی که به عنوان جانشین معرفی شد هیچ مناسبتی با قرآن و نبوت و امامت و مسائل حلال نداشت و یک انسان فاسق و فاجر به عنوان جانشین معرفی شد. یعنی پس از ۵۰ سال از درگذشت پیامبر(ص) فردی به عنوان حاکم جامعه اسلامی معرفی میشود که بویی از قرآن و مسلمانی نبرده و از انجام هر نوع فسق و گناه آن هم به طور علنی ابایی ندارد.
از آثار و پیامدهای نهضت بزرگ عاشورا و راز ماندگاری حرکت بزرگ امام حسین(ع) طی قرنها برایمان بگویید.
نباید واقعه کربلا را اتفاقی یک روزه بدانیم و آن را به روز دهم محرم سال ۶۱ هجری محدود کنیم چون نهضت عاشورا یک جریان مداوم تاریخی است که اتفاقاً ابتدایش به پیش از جریان کربلا برمیگردد. در واقع ابتدای جریان کربلا، بعثت پیامبر(ص) و بلکه با یک نگاه عمیقتر بحث بعثت پیامبران است. هدف این قیام هم رساندن انسان به کمال و سعادت همیشگی، متصل شدن به یک حکومت عدل و امامت امام معصومی که از نظر ما امام زمان(عج) است و جامه عمل پوشیدن احکام حلال و حرام در قالب حکومت مهدی موعود است. ما به کربلا اینطور نگاه میکنیم؛ پس نتیجه در زمان ظهور مهدی هویدا و آشکار خواهد شد. اتفاقاً راز ماندگاری آن نیز همین است؛ چون محدود به زمان نیست. تعابیر خود امام حسین(ع) هم به گونهای است که خودشان را به زمان محدود نمیکنند. یعنی بحث سال ۶۱ هجری نیست و یک جریان است که باید ادامه داشته باشد و تا به حکومت حاکم عادل معصوم و منصوب از طرف خداوند متعال نرسد این جریان ادامه خواهد داشت.
خبرنگار: زهرا دلپذیر
انتهای پیام/
نظر شما