توپچی سرد و گرم چشیدهای که حتی اگر از غسل تعمید بگذرد، باز هم ما را به هولِ حاشیههای ویرانگر سوق خواهد داد. به مرز تعلیق در فراسوی اتمسفری نه چندان آرام.
۲-پسر سمسکنده علیا در منتهیالیه طبرستان حتی اگر سر از اتاق پرو آبیها درنیاورده باشد -که آورده- با اتکا به مصاحبههای جگری رنگ و اکتهای دواگلی رنگ خویش بارها به نقطه گذار گزارههای گزیده بدل شده و بارها فشارخون سکوها را بالا برده است. چه آن روز که یارانش را در جِیش سرخ به توپ بست و در جعبه رنگی یحیی و دیگر همقبیلههای خویش را به وحشت انداخت، چه آن روز که خلعت الشحانیه را با غیظ و غضب از تن درآورد و از میانه کارزار مستقیم به رختکن رفت و چه این روزها که رازهای مگو را به سازهای بگو بدل کرده و زیر چادر شایعات به اردوگاه رقیب سنتی قرمزها نزدیک شده، هرگز نخواست به رخسارهای رنگ پریده و چشمهای از حدقه درآمده جماعتی ملتهب بیندیشد. او بیحرف شنوی همواره یک تنه در خط مقدم جبهه حاشیه پیش تاخته، شهر را بههم ریخته و از سرسام سوشیا مدیا به شدت محظوظ شده است!
۳-در حالیکه متمولان زایندهرود بر ادامه قرارداد خود با رامین رضاییان تأکید دارند، مرد ۳۴ساله پا روی پدال گذاشته و چنان به سرعت در لاین سبقت تیکآف میکشد که کمتر کسی میتواند حدس بزند فرجام او چه خواهد شد؟ آیا سلبریتی متبختری که از «حیا کن رها کن» سکوهای آشنا به شدت خشمگین است و گریزی جز ستایش تیفوسیهای اتراقگاه مقابل ندارد، چند روز مانده به پایان نقل و انتقالات با پوشیدن جامه آبی مهیبترین بمب صوتی را در خلنگزار فوتبال منفجر خواهد کرد؟ آیا همچنان به دنبال پیشنهادی چرب و نرم از آن سوی آب خواهد ماند تا خستگیهای خانگی خود را دورتر از مام میهن در کند؟ آیا برابر تهدیدات گازانبری مدیران سپاهان تسلیم خواهد شد و به نقش جهان رجعت میکند؟ کسی چه میداند.
۴-پاسخ سؤال اما هر چه باشد تغییری در مشیِ کاراکتری عصیانگر ایجاد نخواهد کرد. راستِ زهرداری با ۶۵ بازی ملی که فارغ از جنجالها، این ظرفیت را دارد که با فرارها، سانترها، کاشتهها و گلهای خود هر حریفی را مضمحل کند و رها از بند و بیداد شادی را برای سادهدلانِ جلوسکرده بر سکوها به ارمغان بیاورد. صد البته پیوستن احتمالیاش به باشگاه لاجوردی، هیمههای روشن را مشتعلتر و جغرافیای این فوتبال مغشوش را پرغبارتر خواهد کرد. او که سالها پیش از شن سا شروع کرد و در گذر زمان تا اروپا نیز رفت، لابد بهتر از هر کسی میداند یک اشتباه کوچک روی طناب منجر به سقوطش خواهد شد و این برای آکروبات بازی که میخواهد در هر شرایط نقش اول را بازی کند سخت و صعب است.
۵-او نه شاهرخ بیانی است که شبانه جل و پلاسش را جمع کرد و پیراهن آبی را به وعدههای ویرانگر فروخت، نه مجید نامجومطلق که شطرنج رفاقت را در اتوسورتمه باخت و نه حتی مهدی هاشمینسب که با بوسه بر تنپوش آبی، سوته دلان قرمز را تا خودِ سکته برد. او رامین رضاییان است. وینگر شورشی و بافراستی که زیر از زبر بیرون میکشد، معادلات اذهان و اقوال را بههم میریزد و یک تنه همهمه برپا میکند تا سنگ روی سنگ بند نشود و اصول بدوی رفاقت در سنگلاخ صداقت بیهیچ اجابت ذبح شود. اگر همین حالا که این سطرها را میخوانید با تصمیمی شگفت، دنجی نهچندان آرام را به معرمهای ناآرام مبدل کرد تعجب نکنید.
نظر شما