فائزه مجردیان/ مادربزرگ همیشه دَم دَمای عید و مناسبتهای مختلف، آستینهایش را بالا میزد و شروع میکرد به ساختن عروسکهای پارچهای. از آن عروسکهایی که تنهاش با چوب بود و وقتی توی دستت میگرفتی رد کوک روی بدنش بیشتر از هرچیزی توی چشم میزد. عروسکها بدون انگشت بودند و نمیتوانستند بنشینند. چشم و دهانشان هم دکمهای بود و موهایشان از کامواهای بافته شده درست میشد. مادربزرگ اگر میخواست خیلی تحویلمان بگیرد و حوصله به خرج دهد دامنشان را پارچه توری سفید میزد و روی آن شکوفههای صورتی گلدوزی میکرد. من برخلاف بقیه نوهها که با دیدن سادگی عروسکها هی نق میزدند، عیب و ایراد میگرفتند و صورتشان را کج و کوله میکردند، عروسکها را با همان عیب و ایرادها، بدون زرق و برق، خیلی دوست داشتم، چون آنها را دستهای مادرانهای فقط برای من ساخته بود. ضمن اینکه سادگیشان موجب میشد باور کنم روزی خودم میتوانم یکی از آنها را بسازم. درخصوص چیزهای دیگر هم همینطور بودم. وقتی چیزی را میدیدم که خیلی کامل و بدون نقص بود، انگار میترسیدم به آن نزدیک شوم! حتی آدمهایی که با متر و معیار من زیادی کامل بودند برایم دور و دست نیافتنی میشدند. حالا هم همین طورم یعنی با آنهایی که به خودم شبیهترند و ترسها و درد و نگرانیهای مشترکی با من دارند، راحتتر ارتباط میگیرم. حس میکنم آنها بیشتر و بهتر میتوانند کمبودهایم را بفهمند و نقصهایم را بپذیرند. به هر حال آدم با کسی که شبیه به خودش باشد بیشتر میتواند مراوده برقرار کند. البته که داشتن کمبود و نقص، همیشه ارزش یک اثر یا آدم را پایین نمیآورد. این نقصی که میگویم، منظورم عیب و نقصهای اساسی اخلاقی، شخصیتی نیست. منظورم این است که طبیعتاً هیچکدام از ما انسانها به آن معنایی که باید، کامل نیستیم. آدمها با داشته و نداشتههایشان، به هرحال محترماند. البته که انسانهای کاملتر، از حیث انسانی زیباتر و محترمترند و میتوانند الگوی زندگی ما باشند، اما من در تعامل با دیگران، در زندگی کنار آدمهایی مثل خودم، فکر میکنم گاهی کمبودها و نداشتهها هم میتوانند مثل همان عیب و ایراد عروسکهای ساخت مادربزرگ زیبا و دوستداشتنی باشند.
۲۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۴
کد خبر: ۱۰۰۴۷۴۳
به هر حال آدم با کسی که شبیه به خودش باشد بیشتر میتواند مراوده برقرار کند. البته که داشتن کمبود و نقص، همیشه ارزش یک اثر یا آدم را پایین نمیآورد.
زمان مطالعه: ۱ دقیقه
نظر شما