به پاسخش رسید، ولی ذهن من شد هجومی از سوال و چرا! که چرا در ابتداییترین معنای سواد که همان املای زبان مادری است، آنقدر شاهد غلطهای املایی بهخصوص در فضای مجازی هستیم. آن همه کاغذ که سیاه کردیم، حاصلش چه شد؟ اصلا، آن کتابت و خط خوش و انتخاب لغات و سلیقه پدربزرگهایمان میراثدارش که شد؟!
با بیان این نمونه که مشتی از میان خروار وقایع پیرامون ماست، اجازه دهید تا از این منظر وارد مسئله اصلی در این یادداشت کوتاه شوم که
تعریف دیگر سواد، یاد گرفتن یک زبان خارجی یا غیرمادری است؛ به این مفهوم که فرد قادر به صحبت و درک مطلب آن زبان خارجی باشد. از نگاه من مطابق این تعریف، بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگان و دانشگاهیها (با عرض معذرت) بیسواد محسوب میشوند و کداممان میتوانیم مدعی باشیم در تمام ساعاتی که از دوم راهنمایی (کلاس هفتم امروزی) تا فارغالتحصیلی از دانشگاه چنانچه به کلاسهای زبان بسنده میکردیم، مسلط به زبان انگلیسی میشدیم. به گمانم، اگر نبود کلاسهای زبان و طرق مختلف یادگیری زبان، تعلیم مدرسه و البته دانشگاه، اثر چندانی در آموختن زبان نداشت.
در یک گام والاتر، مطابق تعریف سازمان ملل از سواد، ماهیت سواد تغییر یافته و به 12 دسته تقسیم میشود که مهمترین آن موارد از منظر مهندسی، قطعا سواد ارتباطی، مالی، رسانهای، یارانهای، تحلیلی و علمی است. در نهایت، جدیدترین تعریف از سواد به صورت دارا بودن علم با انجام عمل معنا میشود. بدین معنی که شخصی باسواد تلقی میشود که توانایی استفاده از خواندهها و آموختههای خود و توانایی ایجاد تغییر مثبت در زندگی خود و در حالت بالاتر دیگران و محیط پیرامونش را داشته باشد.
پس چرا سوادمان باعث تغییر در زندگیمان نمیشود؟
از نظر من پاسخ اینجاست، خروجی عمومی در عملکرد و کارکردِ تازه فارغالتحصیلان نشان میدهد که آموزش و پرورش ما از پای بست ویران است و نمیتوانم بپذیرم که از دبستان تا دانشگاه مسئولیت ذاتی خود را در امر آموزش و توانمندسازی افراد به درستی انجام داده و میدهد؛ و کداممان میتوانیم مدعی باشیم پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، آنقدر توان حرفهای داشتهایم که توانستهایم با آگاهی کافی وارد حرفه مرتبط و کار تخصصی شویم؟
بر هیچکس پوشیده نیست، آموزش در رشتههای مهندسی یکی از عوامل تاثیرگذار در توسعه و پیشرفت جوامع مدرن است، چون اساسا دانش مهندسی یکی از ستونهای اساسی فنی و فرهنگی جامعه محسوب میگردد. دانشجویان مهندسی در طول دوره تحصیلی خود صرفا با اصول و مفاهیم پایهای مهندسی آشنا میشوند که این خود نطفه و شروعی است برای قدم نهادن در حرفه. آنچه به دانشجویانی که فارغالتحصیل و مهندس محسوب میشوند فرصت میدهد تا مهارتهای عملی را از طریق تجربیات دیگران بدست آورند، حرفه است و دراین میان، نقش شرکتهای مهندسین مشاور در توسعه انسانی مهندسان بسیار کلیدی است. در این زمینه، سوال دیگر این است که چه میزان شرکتهای مهندسین مشاور بهعنوان قوه عاقله و تصمیمساز برای کارفرمایان به ارتقای دانش، بینش و مهارت مهندسان و افراد زیرمجموعه خود بها میدهند و اصولا جایگاه آموزش در نمودار سازمانی این دسته از شرکتها کجاست؟
بهعنوان جمعبندی، اگر مبنا را در آموزش مهندسی، دانشگاهها درنظرگیریم و بالنده شدن آن را در حرفه انتظار داشته باشیم، آموزشِ مهندسی نیازمند یک بازنگری اساسی در اهداف، نگرشها و روشها است. امروزه تاکید بر حل مسئله تماما فنی نیست، بلکه به جای آن تاکید بر جنبه اجتماعی و انسانی عمل مهندسی است. جنبه اجتماعی عمل مهندسی بر آن دسته از راهحلهای مهندسی تاکید دارد که کمتر فنی و بیشتر انسانی، قانونی و اجتماعی باشند و این نیازمند تغییر نگرش در آموزش مهندسی است. لزوم یادگیری سواد ارتباطی، تحلیلی و مالی قطعا تاثیر شگرفی در راستای تحقق اهداف سازمانها خواهد داشت.
میگویند اهداف اصلی آموزشی مهندسی را میتوان در دانش فنی و مهندسی، مهارتها و نگرشهای فردی، حرفهای، اخلاقی و بین فردی و مهارتهای توسعه سیستم، محصول و فرآیند درنظرگرفت و نتایج و خروجیها را در میان رستهی مهندسان براساس میزان دستیابی به این زیرهدفها سنجید؛ میپذیرم؛ لیکن میخواهم تاکید نمایم که تمامی این زیراهداف در آموزش مهندسی در بستر و زمینهی دوگانهای متشکل از دانشکدههای فنی مهندسی و عرصههای حرفهای از جمله شرکتهای مهندسین مشاور قابلیت برنامهریزی، عمل و مداومت دارد.
سخن آخر اینکه، امیدوارم شرکتهای مهندسین مشاور که مخاطب اصلی این مطلب هستند، هزینه در جهت آموزش نیروهای خود را سرمایهگذاری قلمداد نموده، هرچند پذیرفته است با سیستم فعلی، تاب آوری افراد در شرکتها بازه زمانی کمتری نسبت به گذشته داشته و شناسایی کارمندان مانا، جهت سرمایهگذاری آموزشی امری است مهم.
لطفا به آموزش و توانمندسازی نیروهایتان معتقد باشید.
نظر شما