استدلال بر ضرورت وجود امام از راه صفت عدل الهی
صفت عدالت یکی از صفات خداوند است. بر طبق این صفت خداوند با هریک از مخلوقات خویش آن چنان که سزاوار آن است رفتار میکند و چیزی را که شایستة آن است به او عطا مینماید. خداوند هم در مقام تکوین و هم در مقام تشریع و هم در مقام جزا و پاداش عدالت را مراعات مینماید. از طرفی امام مظهر تجلی این صفت الهی است. همانگونه که انبیا مظهر آن بودند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «ما رسولان خود را با دلیل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند...»
از طرفی تجلی عدل الهی در جامعه اقتضا میکند تا خداوند مجریان عادلی را در میان مردم قرار دهد. با توجه به اینکه نیاز به مجری عادل نیازی دائمی و همیشگی است و اختصاص به عصر نبوت ندارد؛ بلکه شامل همة اعصار میشود. پس لازم است مجری عادل در میان مردم برای همیشه وجود داشته باشد تا عدل و داد را در میان آنها اقامه کند. پس اصل وجود مجری عادل در جامعه نیازی ضروری و حتمی است و عقل بر آن تأکید دارد. از طرف دیگر این مجری باید بهگونهای باشد که از پیروی هوی و هوس بهدور بوده و در اجرای عدالت از مسیر حق خارج نگردد، وجود چنین ویژگی در او، اقتضا میکند که او معصوم باشد.
با توجه به اینکه مردم از تشخیص معصوم ناتوانند؛ بنابراین انتخاب امام عادل به نص الهی باید باشد که توسط پیامبر(ص) به مردم معرفی شده است. از طرف دیگر جامعه همواره نیازمند به عدالت است پس همواره مجری عادل نیاز دارد و از طرفی چون تنها معصوم میتواند مجری کامل عدالت باشد پس وجود امام معصوم برای همه اعصار و زمانها ضروری و لازم است.
به تعبیر روایات اسلامی زمین هرگز خالی از حجت الهی نخواهد بود چه حجت ظاهر باشد و چه پنهان به تعبیر امام علی(ع) «زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست، تا برای خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده است، و یا پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانههایشان از میان نرود».
استدلال بر ضرورت وجود امام از راه ولایت و حاکمیت الهی
بر اساس دیدگاه توحیدی، ولایت و حاکمیت و مالکیت حقیقی از آن خداوند است. امامت همچون نبوت تجلی اسم حاکم و ولی و مالک خداوند در زمین است. چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «ای داود ما تو را خلیفه و نمایندة خود در زمین قرار دادیم». از طرفی نظام و برنامه و اداره امور و زمامداری، برای جامعه ضروری و لازم است. با توجه به اینکه برنامه و قانونی که از سوی خداوند تنظیم شده باشد برخلاف قوانین بشری بدون نقص و کاستی است. پس لازم است قوانین و مقررات و حدود الهی به درستی و بدون اعمال هوی و هوس اجرا گردد.
خداوند براساس حکمت خویش، ولایت و حاکمیت را از جانب خویش به نبی و امام تجویز کرده است و اطاعت از چنین ولایتی، اطاعت از خداوند را به دنبال دارد. بنابراین ولایت پیامبر(ص) و امام از جانب خداوند و به اذن اوست. پس امامت همچون نبوت از اموری است که به نصب و جعل الهی بستگی دارد. زیرا تصرف در امور خلق و رتق و فتق امور آنان و اعمال ولایت بر خلق الله، تصرف در مالکیت و ولایت الهی است پس چنین تصرفی باید به اذن الهی و به انتخاب او باشد.
ممکن است پرسیده شود از کجا ثابت میکنید که چنین اذنی از سوی خداوند صادر شده است؟
در پاسخ گفته میشود: نیازمندی بشریت به برنامه و نظام، امری ضروری و غیر قابل تعطیل است. از طرفی برنامه و قانونی که در آن مصلحت همه مردم لحاظ شده باشد فقط از طرف خداوند میتواند تنظیم گردد. با توجه به حکمت الهی، ضرورتاً چنین برنامهای از سوی خداوند در اختیار مردم قرار داده میشود. اجرای این برنامه و قانون نیازمند به مجری است. این مجری برای اینکه برنامه قانون را کاملاً اجرا کند باید معصوم باشد، انتخاب معصوم هم بهدست خداست، پس حکمت الهی اقتضاء میکند تا به اشخاصی همچون نبی و امام اذن تصرف داده شود.
پرسش دیگری که ممکن است مطرح شود این است که: آیا صرف اذن به نبی کافی نبود؟ چرا غیر از نبی اذن به امام هم باید لازم و ضروری باشد؟
در پاسخ گفته میشود، اجرای قوانین الهی در جامعه تنها مختص به عصر پیامبر(ص) و منحصر در آن عصر نیست. بلکه تا انسان در زمین وجود دارد، نیازمند به نظام و برنامه است. بنابراین تا قیامت باید استمرار داشته باشد. پس بشر بعد از عصر نبوت نیز نیازمند به ولایت و حاکمیت الهی است. چنین ولایت و حاکمیت به انتخاب خداوند در امام متجلی است. جامعه همواره از این جهت نیازمند به امام است و از این نگاه میتوان به روایاتی که میگویند: «اگر حجت الهی در زمین نباشد، زمین نابود میشود. اگر دو نفر در زمین بیشتر باقی نمانده باشند، یکی از آن دو امام و حجت است. آخرین فردی که از دنیا میرود و بعد از او قیامت بر پا میشود امام است» توجه داشت و معنی آنها را تحلیل و تبیین کرد.
بنابراین معرفت و شناخت امام هم از دیدگاه عقل مورد تأکید است و هم از دیدگاه نقل، و اساساً از دید ادله نقلی ایمان افراد به شناخت و معرفت مقام امام گره خورده است همانگونه که قوام ایمان به معرفت الهی و نبوت بستگی دارد. چنانکه در روایت آمده است: «کسی مؤمن نخواهد بود مگر آنکه خدا و رسول و همه امامان و نیز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه کند».
از امام صادق(ع) نقل شده استکه فرمود: «بهراستی خداوند عزوجل به وسیله امامان بر حق از خاندان پیامبر(ص)، دین خویش را روشن کرده و بهوجود آنها راه و روش خود را آشکار ساخته و درون چشمه دانش خود را بهوسیله آنها شکافته است و از امت محمد(ص) هر که مقام ولایت امامش را درک کند، مزه شیرین ایمان را خواهد چشید و امتیاز خوبی اسلام را خواهد دانست. زیرا خداوند تبارک و تعالی امام را برای رهبری مردم قرار داده و او را بر اهل طبیعت و جهان حجت ساخته است... خداوند آنان را مایه حیات و زندگی مردم ساخته و بهوسیله ایشان تاریکیها را روشن نموده است» بعد از اینکه به ادله عقلی و نقلی ثابت گردید امامت استمرار دهنده نبوت است و حیات و بالندگی نبوت به امامت وابسته میباشد.
از طرف دیگر جامعه انسانی برای بقای خود نیازمند به امام است. حال باید دید که نصب امام از سوی چه کسی باید باشد و چه مقامی باید او را برگزیند؟
از دیدگاه اندیشمندان شیعه و بیشتر معتزله از اهل تسنن نصب و تعیین امام به مقتضای حکمت و لطف بر خداوند لازم است. بنابراین لازم است توسط پیامبر(ص) به مردم معرفی شود. همانگونه که انتخاب رسول و نبی و مقام نبوت به دست خداست و انتخاب مردم و شوری در آن نقشی ندارد؛ همچنین در رابطه با امام نیز شوری و انتخاب مردم در آن نقشی نخواهد داشت.
بنابراین اگر هیچ نقل قول و روایتی از رسول اکرم(ص) مبنی بر تعیین جانشین برای خودش نداشته باشیم، عقل حکم میکند که چنین وظیفهای بر عهده آنحضرت بوده است. زیرا هیچکس هرگز راضی نمیشود چیز مهمی را از خود به یادگار بگذارد و در مورد آن هیچ وصیتی نداشته باشد. چه چیزی مهمتر از دین و معارف دینی و کتاب الهی است.
پس رسول اکرم(ص) هرگز راضی نبوده آن را بدون تعیین راهنما رها کند و بر این میراث گرانبها هیچ نگهبانی را نگذارد.
بنابراین باید گفت امام توسط پیامبر(ص) حتماً تعیین شده است. معرفت و شناخت امام در روایات بسیاری مورد تأکید قرار داده شده است.
در این راستا لازم است غیر از اینکه باید نسبت به اصل امامت، امامت به نحو عام شناخت پیدا کنیم، ضروری است نسبت به فرد فرد دوازده امام نیز شناخت پیدا کنیم. خصوصاً امام دوازدهم که امام زمان ماست. براساس روایت نبوی «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» در این زمینه تکلیف مضاعف متوجه پیروان امام عصر(ع) است. بنابراین بر همه معتقدان به امامت خصوصاً منتظران لازم است تا شناخت صحیحی از امام مهدی(عج) پیدا کنند؛ چون امامت و ولایت آنحضرت بابی است که مردم از راه آن میتوانند به عبودیت و بندگی خداوند بپردازند و ایمان از طریق آن استکمال پیدا میکند.
به تعبیر امام صادق(ع) «کمترین درجه شناخت امام آن است که او همتای نبوت است به جز در درجه نبوت و امام وارث نبی(ص) است و اطاعت امام، اطاعت خداوند و اطاعت رسول خدا(ص) است.
پس اطاعت از امام، اطاعت از خدا و رسول خداست، اطاعت از خداوند و رسول او واجب است، پس اطاعت از امام نیز واجب است.
نظر شما