تحولات لبنان و فلسطین

هنوز چندماهی از شروع تحصیلش نگذشته بود که امام جمعه شهر صور، سیدحسن را به تحصیل در حوزه علمیه نجف تشویق کرد و او را با نامه‌ای به محضر شهید سیدمحمدباقر صدر در عراق فرستاد.

مجاهدی که دوست داشت طلبه باشد / گوشه‌هایی از حیات طلبگی شهید سیدحسن نصرالله

سید شهید مقاومت پیش از هر عنوانی «طلبه» بود و اشتیاقی که به الگوی بزرگی مثل امام موسی صدر داشت، او را در مسیر حوزه علمیه و قدم نهادن در راه مقاومت و شهادت قرار داد.

شهید سیدحسن نصرالله که دوست داشت مثل امام موسی صدر شود، گرچه هیچ‌وقت با عنوان «امام» شناخته نشد، ولی به‌راستی امام جامعه خودش بود و جبهه مقاومت را در پیچیده‌ترین شرایط منطقه رهبری کرد.

مثل امام صدر

کودکی و نوجوانی‌اش در حومه بیروت گذشت؛ در مدرسه ابتدایی النجاح و دبیرستان التربویه در محله‌ای مسیحی‌نشین.

پدرش سبزی‌فروش بود و وضعش که بهتر شد بقالی کوچکی راه انداخت. برای کمک به مغازه پدر می‌رفت؛ مغازه‌ای که بر دیوارش عکس امام صدر، رهبر شیعیان لبنان آویخته بود: «توی مغازه یک عکس از امام موسی صدر به دیوار نصب شده بود و من روی صندلی روبه‌روی این عکس می‌نشستم و به آن خیره می‌شدم و همیشه آرزویم این بود روزی مثل او شوم، مثل امام صدر».

او که تحت تأثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر قرار گرفته بود، به محله البرج در مرکز بیروت می‌رفت تا از دستفروش‌هایی که در پیاده‌رو بساط کرده بودند کتاب دست دوم بخرد؛ بیشتر کتاب‌های اسلامی و سیاسی. گاهی کتابی را می‌خرید که مفهوم نوشته‌هایش را نمی‌فهمید، کنار می‌گذاشت تا وقتی بزرگ شد، بخواند. هنوز ۹سالش بود!

شوق طلبگی در بعلبک

در خانواده‌اش روحانی نداشتند، اما فراتر از فرائض به مسائل دینی و دین سیاسی علاقه‌مند بود. در محله‌شان مسجد نداشتند و برای نماز مجبور بود تا مسجد کرنتینا برود.

با آغاز جنگ‌های داخلی لبنان و بازگشت خانواده به روستای زادگاه پدری، سیدحسن پانزده‌ساله به صفوف جنبش امل پیوست که شاخه نظامی «حرکت محرومان» بود. جنبشی شیعی که امام موسی صدر برای ساماندهی وضع فلاکت‌بار شیعیان لبنان و البته مقابله با تجاوزات اسرائیل بنیاد گذاشته بود.

عضویت در جنبش امل و حتی مسئولیت جنبش در روستا پاسخگوی شوق سیدحسن نوجوان نبود. علاقه‌اش به امام صدر و روحانیت، او را به طلبگی و حوزه علمیه جنبش امل در بعلبک کشاند.

طلبه نجفی با جیب خالی

هنوز چندماهی از شروع تحصیلش نگذشته بود که امام جمعه شهر صور، سیدحسن را به تحصیل در حوزه علمیه نجف تشویق کرد و او را با نامه‌ای به محضر شهید سیدمحمدباقر صدر در عراق فرستاد.

وسایل شخصی‌اش را فروخت و با همکاری و کمک پدر و بعضی دوستان، مقداری پول جمع کرد تا به عراق برود.

به نجف که رسید هیچ پولی در جیبش نمانده بود. خودش این وضعیت را برای طلبه‌ها طبیعی می‌دانست: «طلبه باید یاد بگیرد چطور با جیب خالی زندگی آبرومندی داشته باشد. غذایم نان بود و آب خالی و روی یک قطعه اسفنج مستطیل‌شکل می‌خوابیدم».

دست در دست سیدعباس

در نجف به دنبال کسی بود که نامه‌اش را به شهید صدر برساند؛ چون وضعیت امنیتی و سیاسی دشواری بر بیت ایشان حاکم بود. اینجا بود که دستش در دست سیدعباس موسوی گره خورد و به دیدار شهید صدر رفتند. شهید صدر هوش سرشار طلبه جوان و تلاش و جدیت او را که دید به سیدعباس سپردش تا از تدریس و تربیت تا سامان دادن به اقامتش در نجف را برعهده بگیرد. ارتباطی که تا ۱۶سال بعد و شهادت سیدعباس ادامه یافت.

سیدعباس خیلی منضبط و جدی بود و با سخت‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی دقیق او، دروس پنج‌ساله را در دو سال به پایان رساند. تمام‌وقت درس می‌خواندند؛ حتی ایام عید و تعطیلی‌های ماه مبارک رمضان و پنجشنبه و جمعه که معمولاً درس‌های حوزه علمیه تعطیل است.

سیدعباس موسوی الگوی خوبی برایش بود: «برایمان کلاس اخلاق نمی‌گذاشت؛ ولی خودش استاد اخلاق به‌تمام معنا بود و در رفتارها، برخوردها، فداکاری‌ها و محبتی که به ما داشت و اهمیتی که به تقوا، تدین، پایبندی علمی و اخلاقی داشت، آینه صادقی برای شاگردان بود. تا زمان شهادتش مرد دعا و گریه و نماز و شب‌زنده‌داری بود».

طلبه اخراجی!

در آن سال‌ها حکومت بعثی عراق شروع کرد به فشار آوردن به طلبه‌های غیرعراقی و مجبورشان کرد درس را نیمه‌تمام رها کنند و به کشورهایشان برگردند. وضع طلاب لبنانی از همه بدتر بود و متهم بودند به عضویت در جنبش‌های سیاسی و نظامی که بیم آن می‌رفت این فضا را به عراق هم منتقل کنند. آوارگی و زندان و درنهایت اخراج در انتظار بسیاری از طلبه‌ها بود.

دستور بازداشت سیدحسن و تعدادی دیگر از طلاب در نجف صادر شده بود و بعثی‌ها به حوزه علمیه حمله کردند، اما سیدحسن که زودتر متوجه اوضاع شده بود همان موقع در حال خروج از مرز بود و به لبنان بازگشت.

پس از بازگشت به لبنان، پیش از هر چیز علاقه داشت تحصیلات حوزوی‌اش را ادامه دهد. چیزی نگذشت که سیدعباس موسوی با همراهی تعدادی از علما مدرسه علمیه «امام منتظر» را در بعلبک تأسیس کرد که سیدحسن تحصیلاتش را آنجا ادامه داد و همزمان برای طلاب جدید نیز تدریس می‌کرد. اینجا همکاری او با جنبش امل ادامه یافت و حالا به عنوان نماینده سیاسی جنبش امل در منطقه بقاع به عضویت دفتر مرکزی جنبش درآمده بود.

جلب اعتماد امام در ۲۱ سالگی

مقاومت اسلامی لبنان برای سازماندهی تشکیلات و هماهنگی شیعیان، کمیته‌ای متشکل از علما و بزرگان شیعه لبنان تشکیل داد و با انتشار بیانیه‌ای تعهد خود را به ولایت‌فقیه و جنگ با اسرائیل اعلام کرد.

این کمیته هیئتی را به ریاست سیدعباس موسوی برای بیعت با امام(ره) به تهران فرستاد که آبان ۱۳۶۰ به همراه اعضا در جماران به حضور امام خمینی(ره) رسیدند. امام همان روز در اقدامی نادر به نصرالله بیست‌ویک‌ساله حکم اجازه اخذ وجوهات شرعی را داد.

نصرالله جوان هروقت به ایران می‌آمد به دیدار امام(ره) می‌رفت و با اینکه در سال‌های آخر حیات امام(ره) ملاقات‌ها به سختی انجام می‌شد، او را می‌پذیرفت تا مسائلش را مطرح کند و پاسخ بگیرد: «آخرین دیداری که با امام(ره) داشتم، چند ماه پیش از وفات ایشان بود. گزارشی از اوضاع لبنان و آخرین دستاوردهای جنبش مقاومت اسلامی در جنوب لبنان را بیان کردم. امام با وجود وضعیت جسمی وخیمی که داشتند مطالب را با توجه و حوصله شنیدند».

تحصیل در ایران

با برقراری آرامش نسبی در لبنان، سیدحسن که همچنان تشنه علوم و معارف اهل‌بیت(ع) بود فرصت را مغتنم شمرد و شورای مرکزی حزب‌الله را متقاعد کرد برای ادامه تحصیل موقتاً کناره‌گیری کند. در سال۱۳۶۹ عازم ایران و شهر قم شد تا با فراگیری هرچه بیشتر علوم اهل‌بیت(ع) بتواند با دست ‌پر به میدان مقاومت بازگردد.

در درس‌های خارج آیات عظام فاضل‌لنکرانی و آیت‌الله سیدکاظم حائری حاضر می‌شد و از درس تفسیر آیت‌الله جوادی‌آملی و محضر بزرگانی چون حضرات آیات بهجت و حسن‌زاده آملی و برخی دیگر از علمای تهران و مشهد نیز استفاده می‌کرد.

ارتباط سیدحسن با لبنان با آمدنش به قم هیچ‌گاه قطع نشد و اوضاع لبنان و حزب‌الله را با دقت پیگیری می‌کرد.

طلبه بین‌المللی

سیدحسن در ایران و حوزه علمیه قم به فعالیت علمی بسنده نکرد. وی در آن دو سال کوشید میان طلاب لبنانی قدیم و جدید حوزه علمیه قم ارتباط و هماهنگی به وجود آورد و جلسات مستمری برای این منظور ترتیب داد.

با سایر طلاب خارجی حوزه علمیه قم نیز ارتباط برقرار کرد و در مناسبت‌های مختلف در مدارس طلاب غیرایرانی شرکت می‌کرد و با طلاب سخن می‌گفت تا انسجامشان را برای حضور در جبهه مقاومت بیشتر کند.

علاوه بر ارتباط با طلاب کشورهای عربی، با طلاب پاکستانی و افغانستانی هم روابط دوستانه‌ای برقرار کرد و کوشید تجربه تأسیس حزب‌الله لبنان را به آنان نیز منتقل کند.

حسرت درس و بحث

حضور سیدحسن در حوزه علمیه قم شایعاتی را در لبنان برانگیخته بود و برخی از اختلاف نصرالله با کادر رهبری حزب‌الله سخن می‌گفتند. از سوی دیگر روابط جنبش امل با حزب‌الله به تیرگی و حتی درگیری گراییده بود و سیدحسن به‌ناچار و با اصرار شورای رهبری حزب‌الله به بیروت بازگشت تا بار دیگر از ادامه تحصیل علوم دینی محروم شود.

نصرالله حسرت ادامه درس و بحث در حوزه علمیه را تا همین اواخر همراه داشت: «باز هم نتوانستم از فرصت بهره بگیرم و درس‌ها را تا آن حدی که دلم می‌خواست ادامه دهم. همین حالا هم علاقه اصلی من این است برادران بارم را قدری سبک کنند و مرا از سمت دبیرکلی حزب‌الله معاف بدارند تا بتوانم به حوزه علمیه برگردم و مطالعات و پژوهش‌هایم را دنبال کنم».

۴ شخصیت مؤثر

نصرالله آشنایی کاملی با تفکرات امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای داشت و از طرف دیگر، مطالعات گسترده‌ای نیز روی اندیشه‌ها و آثار امام موسی صدر انجام داده بود. معتقد بود هیچ تفاوت و اختلاف اساسی میان تفکر و آرای آن‌ها نیست و خود را از پیروان امام موسی صدر و همزمان تحت تأثیر شخصیت‌هایی چون امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌دانست: «باید اعتراف کنم بسیار تحت تأثیر امام موسی صدر هستم. البته اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم باید بگویم من تحت تأثیر چهار شخصیت بزرگ هستم؛ حضرت امام خمینی(ره)، حضرت امام موسی صدر، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و شهید بزرگوار سیدمحمدباقر صدر. نه تنها من بلکه همه جوانان مجاهد و انقلابی لبنان تحت تأثیر این چهار شخصیت عظیم و بزرگوار هستند».

جمهوری اسلامی لبنان؟

معتقد بود حزب‌الله صرفاً یک جنبش مقاومت نیست؛ زیرا با پیروی از اصول و تعالیم اسلام پویا، اهداف و برنامه‌های سیاسی درازمدتی را دنبال می‌کند. چون اسلام تنها دربرگیرنده عبادات و آیین‌های مذهبی نیست، بلکه رسالتی الهی برای همه انسان‌ها دارد و می‌تواند همه نیازهای شخصی، اجتماعی و عمومی انسان را تأمین کند.

می‌گفت اسلام دینی پویا و انقلابی است و قدرت به وجود آوردن دولت و نظام سیاسی را دارد و بر این اساس حزب‌الله در تئوری و عمل، یک حزب اعتقادی است و به برپایی نظام جمهوری اسلامی اعتقاد راسخ دارد.

اما نقش مردم در تعیین سرنوشت را نیز جدی می‌دانست و بر این اساس برپایی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی لبنان برایش مطرح نبود.

خبرنگار: محمد ولیان‌پور

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.