تحولات منطقه

علیرضا خدمتی از رزمنده‌ها و راویان هشت سال دفاع مقدس است که نخستین‌ بار در پانزده سالگی به جبهه اعزام شده و خاطرات زیادی را از مبارزه با گروه‌های ضدانقلاب در کنار شهیدان کاوه و حسینی محراب دارد.

هجرت نوجوان مشهدی برای دفاع از وطن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

به گزارش قدس خراسان، هشت سال دفاع مقدس گنجینه‌ای تمام‌نشدنی از فرهنگ رشادت‌ها و فداکاری‌های نسلی است که جانشان را کف دست گرفتند و توانستند با تمام کمبودها و سختی‌ها برای مردم امنیت ایجاد کنند؛ درست همان زمانی که صدام با کمک مالی و پشتوانه تسلیحاتی بسیاری از کشورها چشم طمع به خاک پاک ایران جان داشت، در کنار آن گروه‌های ضدانقلاب نیز در غرب کشور با جنایت‌های وحشیانه خود آرامش را از زندگی مردم در بخش‌های کردنشین گرفته بودند، دلاورانی به‌پا خاستند تا صلح و امنیت را برای این بخش ایران جان به ارمغان بیاورند.  

برای مرور خاطرات دلاوری‌های آن دوران به سراغ علیرضا خدمتی از رزمنده‌ها و راویان هشت سال دفاع مقدس رفتیم. او متولد ۱۳۴۳ است و پس از اتمام کلاس پنجم ابتدایی، در کنار پدرش مشغول کاسبی شده بود. با آغاز جنگ تحمیلی، از اول آذر ماه ۱۳۵۹ داوطلبانه خودش را به جبهه می‌رساند و طی چهار مرحله در مجموع ۴۱ ماه در جبهه حضور داشته که از این مدت هشت ماه به ‌صورت داوطلب و ۳۳ ماه دیگر را به‌عنوان پاسدار خدمت کرده است. او در این باره می‌گوید: نخستین‌ بار که به جبهه اعزام شدم، پانزده ساله بودم و از طریق مسجد رضوی محله طلاب مشهد نام‌نویسی کردم. ابتدا به جبهه آبادان اعزام شدم و در قسمتی از خاکریز پدافندی کنار اروندرود خدمت کردم.
خدمتی درباره خاطراتش از نخستین اعزام خود به مناطق جنگی بیان می‌کند: من در آن سن و سال تنها به ییلاقات طرقبه رفته بودم و به‌جز آن تا به ‌حال از مشهد خارج نشده بودم. به همین خاطر نخستین ‌بار بود که با قطار از شهر بیرون می‌رفتم. همه چیز برایم جذابیت و تازگی داشت. برای اعزام به جبهه آبادان با قطار به اندیمشک و سپس به سمت آبادان رفتیم. آن زمان آبادان در محاصره قرار داشت و بنا بود با عملیات ثامن‌الائمه(ع) حصر آبادان را بشکنیم. به همین خاطر ناچار شدیم با لنج مسیر دو ساعته را به‌صورت مخفیانه از طریق آبراه‌ها در مدت ۲۴ ساعت طی کنیم تا به آبادان برسیم. پس از استقرار نیز در خط پدافندی اروندرود مشغول به خدمت شدم. آن زمان صدام تازه نخستین موشک‌ها را تحویل گرفته بود و روزی نبود که تأسیسات نفتی آبادان را بمباران نکند.
این رزمنده دفاع مقدس درباره دومین باری که به جبهه اعزام شده است، یادآور می‌شود: آقای افشار در مسجد رضوی محله طلاب برای شهید چمران نیرو جذب می‌کرد و من نیز با این گروه تقریباً ۵۰ نفره که اعضای آن ۱۵ تا ۲۲ سال سن داشتند، به جبهه مالکیه سوسنگرد اعزام شدم. عراق می‌خواست آنجا را بگیرد و ما هم در منطقه درگیری زیادی با نیروهای حزب بعث داشتیم. متأسفانه هیچ‌وقت توفیق نشد در آن مقطع شهید چمران را از نزدیک ببینم و بعداً در روایتگری‌ها و کتاب‌هایی که در مورد ایشان نوشته شده بود، با او آشنا شدم. شهید سید احمد محدث نیز از دوستانی بود که با او از مشهد به سوسنگرد آمده بودم و اکنون نیز دبیرستانی در منطقه طلاب به نام ایشان نام‌گذاری شده است.  
او درباره اینکه چرا این دفاع را «مقدس» می‌نامیم، متذکر می‌شود: از نظر قرآن هنگامی که دشمن به شما حمله می‌کند، باید دشمن را از سرزمینتان بیرون و از خودتان دفاع کنید. به ‌همین خاطر این عمل مقدس است. ما نیز هنگامی که با این هدف به جبهه اعزام شدیم، ابتدا برایمان جنبه معنوی داشت و سپس جنبه عملی آن نیز حجت را بر ما تمام کرد و باید این کار را انجام می‌دادیم.

جایزه یک‌میلیونی منافقان برای سر شهید کاوه 
خدمتی با بیان اینکه سومین مرتبه‌ای که به جبهه اعزام ‌شدم، با دوستان بسیجی دو ماه و نیم در خدمت سپاه سقز بودم، می‌افزاید: آن زمان شهید کاوه مسئولیت عملیات سپاه سقز را برعهده داشت. پیش از آنکه به این سمت منصوب شود، چند عملیات موفق و چشمگیر در منطقه کردستان انجام داده بود؛ به‌عنوان مثال پایگاه بنفشه را که مورد حمله دشمن قرار گرفته بود، شهید کاوه و همراهانش در کمترین زمان از خطر نجات داده و چند عملیات دیگر نیز در آن کمین‌ها انجام داده بودند. او پس از آنکه مسئول عملیات سپاه سقز شد، نخستین اقدامش آزادسازی شهر بوکان بود. شهر بوکان چند سالی به دست گروه‌های ضدانقلاب افتاده و کاملاً تحت تسلط آن‌ها بود. طی عملیاتی که شهید کاوه آن را طراحی کرده بود، با همکاری ارتش توانستند بوکان را آزاد کنند. خبر این آزادسازی‌ها و آوازه شهید کاوه در آن منطقه پیچیده بود. به همین خاطر گروه‌های ضدانقلاب برای سر این شهید جایزه یک‌میلیون تومانی گذاشته بودند. با توجه به اینکه حقوق یک پاسدار رسمی در آن زمان هزار و ۸۰۰ تومان بود، مبلغ جایزه خیلی زیاد به حساب می‌آمد.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه می‌دهد: در ادامه تیپ ویژه شهدا تشکیل و سپس تیپ، لشکر شد. افراد مختلفی آنجا بودند، به‌عنوان مثال شهید قمی حضور داشت که بعدها جانشین شهید کاوه شد. همچنین شهید ولی‌نژاد از بچه‌های مشهد بود که فرمانده گردان شده بود. در این میان شهید کاوه از نظر نظامی از همه افراد تبحر بیشتری داشت و فرمانده عملیات بود. پس از شهادت شهید بروجردی نیز شهید کاوه فرمانده تیپ شد و پس از یک سال سمت فرمانده لشکر ویژه شهدا را کسب کرد.
او با بیان اینکه چهارمین بار که به جبهه رفتم، پاسدار بودم، به لشکر ویژه شهدا ملحق شدم، آن زمان می‌توانستم در قسمت‌های دیگر سپاه نیز باشم؛ اما دوست داشتم کنار سردار شهید محمود کاوه در کردستان خدمت کنم، یادآور می‌شود: آن زمان شرایط سختی حاکم بود و شهرهایی از منطقه کردستان تحت کنترل گروه‌های ضدانقلاب قرار داشت، به‌عنوان مثال از پیرانشهر که خارج می‌شدید، یک کیلومتر جلوتر ایستگاه‌های بازرسی و گمرک را گروه‌های ضدانقلاب در جاده ایجاد کرده بودند و از کسانی که قصد ورود به شهرهای اشغال شده را داشتند، یا برعکس، مبلغی را دریافت می‌کردند. مردم آن مناطق با این شرایط زندگی می‌کردند و شهید کاوه توانست جاده پیرانشهر به سردشت، سردشت به مهاباد و مهاباد به بوکان را از این گروه‌های ضدانقلاب پس بگیرد و از شر ضد انقلاب پاکسازی کند و به ارتش و ژاندارمری تحویل دهد تا مردم بتوانند در آن جاده‌ها با خیال راحت رفت و آمد کنند.
خدمتی می‌افزاید: پیش از آن اگر مردم می‌خواستند از پیرانشهر به سمت نقده یا از نقده به سمت ارومیه بروند، از ساعت ۴ بعدازظهر تا ۸صبح کسی نمی‌توانست رفت و آمد کند؛ چون گروه‌های ضدانقلاب جاده‌ها را می‌بستند و اگر نیروی نظامی یا طرفدار جمهوری اسلامی بودی و می‌خواستی از این جاده‌ها عبور کنی، به دست گروه‌های ضدانقلاب غارت، اسیر و در نهایت کشته می‌شدی.  
این راوی دفاع مقدس با بیان اینکه گروه‌های ضدانقلاب در منطقه‌ای میان سردشت و پیرانشهر زندانی به‌نام «دوله‌تو» داشتند و تعداد زیادی از ارتشی‌ها، پاسداران، مأموران نیروی انتظامی و جهادگران را آنجا زندانی کرده بودند، می‌گوید: گروه‌های ضد انقلاب از برخی افراد کارهایی می‌خواستند که انجام دهند و قبول نکرده بودند یا می‌خواستند به برخی از مسئولان جمهوری اسلامی توهین کنند و آن‌ها این کار را انجام نمی‌دادند. گروه‌های ضدانقلاب سر آن‌ها را می‌بریدند. آخرین جنایتی که در آن منطقه توسط آن‌ها اتفاق افتاد، این بود که سر یک جهادگر و دو پاسدار را در مراسم عروسی دختر یکی از مسئولان حزب دموکرات بریدند.

شهید کاوه؛ فرمانده‌ای که همیشه جلوتر از رزمندگان بود
او با بیان اینکه از ویژگی‌های بارز شهید محمود کاوه خوش‌برخوردی، لبخند و متواضع بودن این شهید بود، خاطرنشان می‌کند: با وجود اینکه این شهید فرمانده لشکر بود؛ اما مانند همه رزمنده‌ها خودش در صف می‌ایستاد تا غذا بگیرد و با همه رزمنده‌ها سر یک سفره می‌نشست و دوستانه غذا می‌خورد. او در عملیات‌ها همیشه جزو اولین نفرها بود، با اینکه ما سعی می‌کردیم از او جلوتر باشیم؛ اما همیشه پشت سر او بودیم. این موضوع سبب می‌شد ما که زیرمجموعه این فرمانده بودیم، احساس وظیفه ‌کنیم تا در مناطق عملیاتی که شامل کوه، دشت، جنگل و رودخانه بود و باید پیاده می‌رفتیم، از او جلوتر باشیم؛ اما هیچ وقت موفق به این کار نشدیم. این موضوع موجب شده بود شهید کاوه محبوب قلب رزمندگان شود. هنگامی که دستوری می‌داد، رزمندگان با جان و دل و بدون چون و چرا انجام می‌دادند تا شرمنده او نشوند؛ چرا که می‌دانستند اگر تعلل کنند، خودش آن کار را انجام می‌دهد.
خدمتی با بیان اینکه لشکر ویژه شهدا مأموریت داشت همه مناطق کردنشین در استان‌های کردستان، آذربایجان‌غربی و کرمانشاه را از نیروهای ضدانقلاب پاکسازی کند، عنوان می‌کند: یکی از عملیات‌های بسیار سخت، پاکسازی منطقه آلواتان بود. در این منطقه سه مقر حزب دموکرات، حزب منحله کومله و منافقین حضور داشتند. جلال طالبانی نیز که ۱۰ سال پیش رئیس‌جمهور عراق بود، آن زمان با ایران ضدیت داشت و در آن منطقه یک پایگاه با ۴۰۰ نیرو مستقر کرده بود و از آنجا به‌عنوان استراحتگاه استفاده می‌کردند. به‌طور کلی آن زمان باید با  این چهار گروه برای پاکسازی منطقه آلواتان مبارزه می‌کردیم.
این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به اینکه شهید علی‌اصغر حسینی محراب که از کشتی‌گیران مشهدی بود، آن زمان فرمانده گردان امام حسین(ع) بود و من جانشین این شهید بودم، خاطرنشان می‌کند: در برنامه‌ریزی که برای پاکسازی منطقه آلواتان انجام داده بودند، قرار بود گردان امام حسین(ع) در نوک حمله باشد و الحمدلله توانستیم در ۴۸ساعت آن منطقه را پاکسازی کنیم و مقر را بگیریم و تا نزدیکی زندان «دوله‌تو» که بزرگ‌ترین زندان ضدانقلاب بود، پیش ‌رفتیم. در این عملیات ۶ شهید و ۲۴ زخمی داشتیم و موفق شدیم کل منطقه آلواتان را از عناصر ضدانقلاب و منافقین پاکسازی کنیم و آن را به ارتش و ژاندارمری تحویل دهیم تا بتوانیم ادامه جاده پیرانشهر به سردشت را پاکسازی کنیم.

شهید حسینی محراب؛ گرهگشای لشکر ویژه شهدا 
او درباره شخصیت شهید حسینی محراب می‌گوید: من و شهید حسینی محراب هر دو از محله طلاب به کردستان رفته بودیم و تقریباً ۶ ماه جانشین او در گردان و طراحی عملیات بودم. این شهید بزرگوار خیلی فعال بود و به‌ دلیل اینکه کشتی‌گیر بود، روحیه جسور و جنگنده‌ای داشت. در لشکر ویژه شهدا هر موقع کارها سخت و پیچیده می‌شد، نخستین کسی که شهید کاوه از او کمک می‌خواست، شهید حسینی محراب بود و معمولاً گره‌های سختی که در عملیات‌های منطقه کردستان رخ می‌داد، به‌دست این شهید باز می‌شد.
خدمتی می‌افزاید: در عملیات آزادسازی منطقه کچل‌آباد، گروه‌های ضدانقلاب، شهید حسینی محراب را شناخته بودند و می‌خواستند بیسیم‌چی را که همراه او بود، هدف بگیرند. به‌خاطر هدف‌گیری اشتباه آن‌ها دو گوش شهید را سوراخ کرده بودند. وقتی شهید حسینی محراب از جبهه به مشهد برگشته و دو گوشش را پانسمان کرده بود، مادرش پرسید چرا گوش‌هایت را بسته‌ای؟ شهید گفته بود من از اول گفته بودم غلام امام حسین(ع) هستم و شما گوش‌های من را سوراخ نکرده بودی؛ اما الان گروه‌های ضدانقلاب به‌جای شما گوش‌هایم را سوراخ کرده‌اند.  
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه برخی از مسئولان از مردم فاصله گرفته‌اند و این موضوع سبب شده جوانان از این رفتارها گله‌مند باشند، متذکر می‌شود: برخی از مسئولان برای بزرگداشت شهدا آن‌طور که شایسته است، هزینه نمی‌کنند و در معرفی الگوهایی همچون شهید کاوه که سردار بزرگ جبهه‌ها بود، کم‌کاری می‌کنند.
او در پاسخ به این پرسش که اکنون وظیفه ما در قبال حکم جهاد رهبر معظم انقلاب چیست، بیان می‌کند: من از نخستین نفراتی بودم که برای اعزام به سوریه نام‌نویسی کردم. اکنون نیز آمادگی خودم را برای اعزام به جبهه به منظور کمک به نیروهای مقاومت منطقه اعلام کرده‌ام و هر زمان اعلام کنند، آماده‌ حضور در جبهه‌های محور مقاومت هستم و به عهدی که در زمان دفاع مقدس بستیم، پایبندم. نسل ما بر اساس اعتقاداتش راهی را رفته است و تا روزی که ما را دفن می‌کنند و غباری از حرم حضرت اباعبدالله(ع) را در کفن ما می‌گذارند، بر سر این اعتقادات هستیم و حسینی زندگی می‌کنیم. اگر روزی دوباره اتفاقی مانند دفاع مقدس رخ دهد، پای کار هستیم؛ چرا که اسلام از ابتدا بر پایه جهاد قوام پیدا کرده و تا آخر نیز همین‌گونه است. اکنون نیز باید برای جوانان این مسائل اعتقادی را تبیین کنیم و به آن‌ها بگوییم اگر مسئولی عملکرد و گفته‌هایش با هم همخوانی نداشت، به‌پای اسلام نگذارند و تلاش کنند با اسلام ناب و حقیقی آشنا شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.