تحولات لبنان و فلسطین

۱ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۵
کد خبر: 1021808

رامبد جوان در ششمین تجربه فیلم‌سازی خود بازگشتی دوباره به سینمای کمدی داشته است. «زودپز» تازه‌ترین ساخته این فیلمساز این روزها در حالی فاتح گیشه شده که خودش هم آن را بهترین و کامل‌ترین اثر کارنامه‌اش می‌داند و از ساخت آن حسابی راضی است.

کمدی جا افتاده در «زودپز»

به گزارش قدس آنلاین،  رامبد جوان چند اثر مهم در کارنامه کاری‌اش دارد که شاید بهترین آن‌ها «ورود آقایان ممنوع» باشد؛ داستانی ساده از حضور یک معلم شیمی مرد در دبیرستان دخترانه که دردسرهای زیادی ایجاد می‌کند، با وجود مدیر مدرسه‌ای که مخالف حضور هر مردی در دبیرستانش است. «جوان» با یک داستان شسته و رفته یکی از بهترین کمدی‌های سینمای ایران را خلق کرده، آن هم بدون اینکه شوخی‌های مبتذل را دستاویزی برای خنداندن مخاطبانش کند. جوان با موقعیتی که با کمدی خلق می‌کند یک فیلم سرپا و بانشاط می‌سازد که پس از گذشت ۱۵ سال فیلم هنوز هم تازگی و جذابیت خودش را حفظ کرده است.

«نگار» دیگر فیلمی است که در کارنامه کاری جوان اثری مهم و قابل بررسی است. یک فیلم جنایی ـ معمایی که جوان شکل روایی متفاوت و تازه‌ای برای آن در نظر گرفته است. فیلم‌های دیگر او از جمله «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «پسر آدم دختر حوا» و «قانون مورفی» نیز کم و بیش به موفقیت‌هایی در گیشه دست پیدا کردند اما در مجموع دو فیلم مهم و قابل تأمل جوان همچنان «ورود آقایان ممنوع» و «نگار» است. حالا او در ششمین تجربه فیلم‌سازی خود بازگشتی دوباره به سینمای کمدی داشته است. «زودپز» تازه‌ترین ساخته رامبد جوان این روزها در حالی فاتح گیشه شده که خودش هم آن را بهترین و کامل‌ترین اثر کارنامه‌اش می‌داند و از ساخت آن حسابی راضی است.

«زودپز» و مخاطبان پرشمارش!

این روزها که بازار کمدی‌ها داغ است طبیعتاً انتخاب نخست بسیاری از مخاطبان سینما یکی از فیلم‌های همین ژانر است که روی پرده رفته، مضاف بر آن حضور محسن تنابنده و نوید محمدزاده هم دلیل مهم و تعیین‌کننده‌ای است که «زودپز» را به انتخاب اول تماشاگران تبدیل می‌کند، فروش ۶۸ میلیاردی این فیلم در دو هفته نخست اکران نیز گواهی بر این مدعاست که این فیلم با حضور موفقش در گیشه به زودی رقیبی جدی برای پرفروش‌ترین فیلم‌ها همچون «فسیل»، «تگزاس» و «هتل» خواهد شد.

وقتی دهه ۶۰ سوگلی فیلمسازان می‌شود

نگاهی به آخرین ساخته رامبد جوان که مورد توجه مخاطب قرار گرفته است/ کمدی جا افتاده در «زودپز»

در حال حاضر موج رجعت به گذشته و توسل به خاطرات قدیمی و نوستالژیک در میان فیلمسازان تبدیل به یک نسخه نسبتاً تضمینی شده تا بتوانند داستانشان را در لابه‌لای سال‌های به تاریخ پیوسته تعریف کنند. با این فرمول تقریباً نصف راه را رفته‌اند و با چاشنی خاطره‌بازی و یادآوری سال‌های گذشته از تیپ و لباس و مدل موی آدم‌های آن دوران گرفته تا سبک زندگی آن‌ها که تفاوت‌های چشمگیری با این روزها پیدا کرده می‌توانند سکانس‌های خاطره‌انگیز و احتمالاً بامزه‌ای بیرون بیاورند. گرچه خیلی هم دور از انتظار نیست که فیلم‌های دهه شصتی با آن سبک و سیاق خاصشان که چه با محوریت جنگ ساخته می‌شوند مانند «اخراجی‌ها»، «ضدگلوله»، «هزارپا» و تازه‌ترین نسخه آن یعنی «زودپز» و چه با نگاهی به محدودیت‌های اجتماعی و سبک زندگی آن سال‌ها مانند «نهنگ عنبر»، «گیج‌گاه»، «فسیل» و چند فیلم دیگر... سرانجام کارکردشان را از دست بدهند و تکراری شوند. حالا باید دید متوسل شدن فیلمسازان به المان‌ها و نمادهای دهه شصتی و نمایش مکرر کاپشن‌های چرم و شلوارهای پیلی‌دار، کفش‌های مشکی پاشنه تخم‌مرغی و جوراب سفید و پشت مو گرفته تا ممنوعیت ویدئو و فیلم و حضور کمیته در خیابان‌ها و سادگی و صمیمیت آدم‌های آن روزها تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد که شیرینی این نوستالژی بازی‌ها بی‌مزه نشود.

گیر و دار باجناق‌ها با زودپز و موشکباران

زودپز هم داستان خود را در میانه‌های دهه ۶۰ و سال ۱۳۶۷ و زمان موشکباران تهران تعریف می‌کند. «شاهین صولتی» با بازی نوید محمدزاده و «سیروس وجدان‌پرست» با بازی محسن تنابنده دو باجناق هستند که با خرده کارهای خلاف روزگارشان را می‌گذرانند. زن سیروس فوت کرده اما او همچنان در خانه پدرزنش «قدرت» با بازی محمود جعفری زندگی می‌کند. قدرت مردی محتکر و طماع است که به هر طریقی می‌خواهد داماد بزرگش را از خانه بیرون کند. یک روز که شاهین به مکانیکی قدرت می‌رود، سیروس هم با او همراه می‌شود و تصادفاً در طبقه بالای مکانیکی متوجه سفره غذا و زودپز آبگوشتی می‌شود که روی اجاق در حال پخت است و چند فیلم ۳۰+ پیدا می‌کند و می‌فهمد قدرت برای خودش خلوتگاهی ساخته و بزمی به راه انداخته است؛ با سر رسیدن قدرت همه چیز به هم می‌ریزد و در بحبوحه دعوای سیروس و قدرت، زودپز می‌ترکد. حالا شاهین و سیروس مجبورند جنازه‌ای که روی دستشان مانده را سر به نیست یا دلیل موجهی برای مرگ او پیدا کنند. 
فیلم‌نامه زودپز که توسط محسن تنابنده به عنوان سرپرست نویسندگان و مهدی نادری نوشته شده و ابوالفضل کاهانی نیز بازنویسی نهایی آن را بر عهده داشته، کاملاً بر کمدی موقعیت استوار است. ساختمان فیلم‌نامه با تکیه بر فضای دهه ۶۰ و بمباران تهران شکل گرفته و اساساً داستان در بستر حوادث و اتفاق‌هایی که شهر با آن دست به گریبان است، پیش می‌رود. بر همین اساس ماجرای فیلم خیلی زود لو می‌رود و مخاطب در یک سوم ابتدایی فیلم می‌داند با چه چیزی مواجه است و با شخصیت‌های فیلم برای سر به نیست کردن جنازه همراه می‌شود، طبیعتاً در این مسیر موانعی هم سر راه شاهین و سیروس در رسیدن به هدفشان به وجود می‌آید و حالا دقیقاً در همین مسیر است که باید از آن موقعیت‌های طنز و خنده‌دار خارج شد. اتفاقی که در لحظات معدودی از فیلم رخ می‌دهد و آن گونه که باید فیلم روی موقعیت‌ها موج‌سواری نمی‌کند و طولانی شدن این ماجرا گاهی فیلم را کسالت‌‍‌بار هم می‌کند.

نگاهی به آخرین ساخته رامبد جوان که مورد توجه مخاطب قرار گرفته است/ کمدی جا افتاده در زودپز


در واقع یکی از نقاط ضعف فیلم با توجه به زمان طولانی و ۱۰۸ دقیقه‌ای آن، کش دادن داستان در موقعیت‌های مکرری است که دو باجناق می‌خواهند از جنازه قدرت خلاص شوند. سیروس در بیمارستان متوجه می‌شود پرستاران به اشتباه فکر کردند قدرت در اثر بمباران شهید شده، همین اتفاق این جرقه را در ذهنش می‌زند که قدرت را شهید جا بزنند و برای اینکه این ماجرا را فیصله بدهند تصمیم می‌گیرند با شاهین به محله‌هایی بروند که توسط دشمن موشکباران شده و جنازه را همان جا رها کنند؛ شوخی با مرگ و حتی شوخی با شهدا و البته بمباران آن روزهای تهران، یک جاهایی از خط قرمز هم عبور می‌کند اما رامبد جوان سر بزنگاه ترمزش را می‌کشد. اینکه شاهین بارها تأکید می‌کند چه کسی شهید شدن قدرت را باور می‌کند؛ آن هم مردی که برنج و روغن احتکار می‌کند و فیلم ۳۰+ می‌بیند، یا جایی که سیروس منتظر یک وضعیت قرمز دیگر است و دعا می‌کند صدام یک جای دیگر از شهر را بزند تا او از آخرین فرصتش استفاده و جنازه را آنجا رها کند از سکانس‌هایی است که روی لبه تیغ حرکت می‌کند.
یکی دیگر از ضعف‌های اساسی زودپز تغییر مسیر از فضای کمدی به ملودرام در بخشی از فیلم است، صحنه‌ای که دوقلوهای شاهین به دنیا آمدند و بیمارستان بمباران شده و او نمی‌تواند بچه‌هایش را پیدا کند. چرخش فضای فیلم در این سکانس‌ها به یک ‌باره رخ می‌دهد و مثل یک وصله ناجور در کلیت فیلم است و از آن بیرون می‌زند؛ اگرچه این سکانس‌ها به نوعی ادای احترام به شهدا، پرستاران و تمامی جان‌باختگان جنگ است اما با فرود آمدن در میانه یک فیلم کمدی نمی‌تواند به آن بچسبد!

کاراکترهای فرعی زودپز جا نمی‌افتند

به جز شاهین و سیروس همه شخصیت‌ها فرعی‌اند و کمکی به پیشبرد داستان ندارند. مهم‌تر از همه «شبنم رکابی» با بازی گلاره عباسی است که ابتدای فیلم و در مخفیگاه قدرت شاهد حرف‌های شاهین و سیروس و دعوای آن‌ها با قدرت است و انتظار می‌رود نقش کلیدی‌تری در پیشبرد داستان داشته باشد اما حضور محدود و بی‌کارکردش فقط گاهی چوب لای چرخ دو باجناق می‌گذارد و موی دماغ آن‌ها می‌شود تا سفته‌هایی که دست قدرت داشته را از دو داماد پس بگیرد و در نهایت سرنوشتش هم در پایان فیلم مشخص نمی‌شود.
کاراکترهای مرضیه و مهری و رئیس پایگاه بسیج با بازی روزبه حصاری هم نقش چندان مؤثری در پیشبرد داستان و خلق موقعیت‌های طنز ندارند. قدرت‌الله هم فرصت زیادی برای عرض اندام ندارد. در واقع بار اصلی کمدی فیلم بر دوش محسن تنابنده و نوید محمدزاده است؛ گرچه طنز تنابنده به مراتب از سایر کارهایش کمرنگ‌تر است اما همچنان فیلم روی کاکل خودش می‌چرخد و او بر نقش سوار است؛ محمدزاده در نخستین تجربه بازی خود در فیلمی کمدی، قافیه را به تنابنده می‌بازد و گاهی بازی و لحنش یادآور نقش شاهین در «مغزهای کوچک زنگ زده» است. با این حال طراحی صحنه و بازسازی فضای خیابان‌ها در دهه ۶۰، طراحی لباس و گریم از نقاط قوت زودپز بوده که به خوبی تداعی‌کننده آن دوران است.

در مجموع زودپز فیلم بدی نیست، داستان تعریف می‌کند و فضای مفرحی دارد، با اینکه مضامین ارزشمندی را دستمایه شوخی خود قرار داده و گاهی به لب مرز هم نزدیک می‌شود اما به سبک و سیاق کمدی‌های حال حاضر سینما، برای خنداندن مخاطبش به شوخی‌های سبک و مبتذل متوسل نشده و توانسته موقعیت‌های متعددی را از طنزی قابل قبول خلق کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.