تحولات لبنان و فلسطین

وقتی دوستی از استان مرکزی منیره شاکر اردکانی را برای گفت‌وگو معرفی کرد، جست‌وجویی در فضای مجازی انجام دادم اما چیز خیلی خاصی درباره او پیدا نکردم. از شما که پنهان نیست با حساسیتی که دارم با کمی تردید تصمیم گرفتم گفت‌وگو را بگیرم و امیدوار بودم ..

درباره منیره شاکر از ترک تحصیلش تا نوشتن دو کتاب درباره پرورش قارچ و کارآفرینی‌اش/ گفتم نمی‌خواهم آدم قبلی باشم

وقتی دوستی از استان مرکزی منیره شاکر اردکانی را برای گفت‌وگو معرفی کرد، جست‌وجویی در فضای مجازی انجام دادم اما چیز خیلی خاصی درباره او پیدا نکردم. از شما که پنهان نیست با حساسیتی که دارم با کمی تردید تصمیم گرفتم گفت‌وگو را بگیرم و امیدوار بودم زندگی این خانم کارآفرین چیزی داشته باشد که به درد دیگران هم بخورد.

با این فرض با منیره شاکر اردکانی در اردکان یزد تماس گرفتم اما خوشبختانه در همان شروع گفت‌وگو متوجه شدم معرفی درستی بوده است. او که به تازگی به عنوان یکی از کارآفرینان برتر استان یزد مورد تجلیل قرار گرفته می‌تواند الگوی خوبی برای همه ما باشد که انسان می‌تواند با همه سختی‌هایی که در مسیرش است، ببالد و برای دیگران الگو باشد، انگیزه بدهد و خیرش به دیگران برسد تا جهان ما جای بهتری برای زیستن باشد.

قید درس خواندن را زدم
من سال ۱۳۶۷ در اردکان یزد و در خانواده‌ای متوسط رو به پایین به دنیا آمدم. از همان زمانی که خودم را شناختم، کودکی اهل فعالیت بودم و سهمی در کارهای خانه داشتم. یادم است آن زمان ما گوسفند داشتیم و بخشی از کارها را من بر عهده داشتم مثلاً یکی از کارهایی که من انجام می‌دادم غذا دادن به گوسفندان بود یا شیردوشی یکی دیگر از کارهایی بود که انجام می‌دادم.
 در همین شهر خودمان اردکان به مدرسه رفتم یعنی از اول ابتدایی تا سال سوم دبیرستان درس خواندم. سال سوم دبیرستان با پسرعموی خودم ازدواج کردم. یکی از علاقه‌مندی‌های من رشته کشاورزی بود و یکی دیگر هم رشته روان‌شناسی و دوست داشتم در یکی از این دو رشته درس بخوانم اما کسی در آن زمان نبود که من را درست راهنمایی کند برای همین سراغ رشته انسانی رفتم اما سال سوم به خاطر ازدواجم، با چند تجدید مجبور شدم قید درس خواندن را بزنم. در آن مقطع نگاهم به زندگی این بود که مادر بشوم، بچه داشته باشم و زندگی را خلاصه شده در همین چیزها می‌دانستم.
 سال پنجم که بودم معلمی داشتم که خیلی خیلی دوستش داشتم و هنوز هم ایشان را می‌بینم. از نکات مثبت ایشان انگیزه دادن به من و بقیه بچه‌ها بود هر چند ما از آن انگیزه‌ها آن طور که باید و شاید استفاده نکردیم.یک سال پس از ازدواج، من و همسرم تصمیم گرفتیم بچه‌دار شویم اما با گذشت چند سال از زندگی بچه‌دار نشدیم و دلیل آن هم ازدواج فامیلی ما بود. این اتفاق ضربه روحی بسیار بزرگی برای من بود آن هم برای منی که در آن مقطع همان طور که گفتم زندگی را مادر شدن و خانه‌داری می‌دانستم تا هر چیز دیگری. سه یا چهار سال از زندگی ما گذشت و در آن مدت من با همه‌ آن مشکلات به کلاس‌های مختلفی از جمله ورزشی، خیاطی، آرایشگری و چیزهایی از این قبیل می‌رفتم اما احساس می‌کردم زندگی‌ام آن چیزی نیست که می‌خواهم. حرف و حدیث‌هایی که درباره خودم می‌شنیدم و بچه‌دار نشدن موجب شده بود اعتماد به نفسم را از دست بدهم و در آن مقطع بیش از هر چیزی به کتاب پناه بردم چون با خواندن کتاب بود که آرامش بدست می‌آوردم. 
در آن مقطع یکی از نصیحت‌هایی که می‌شنیدم این بود که چون بچه ندارم بهتر است سراغ درس بروم اما من حال و حوصله درس خواندن را نداشتم از طرفی در آن مقطع اطرافیان پیشنهاد می‌دادند سرپرستی کودکی را به عهده بگیرم اما من اصلاً با این کار موافق نبودم. 
معجزه‌ای در زندگی من

درباره منیره شاکر از ترک تحصیلش تا نوشتن دو کتاب درباره پرورش قارچ و کارآفرینی‌اش/ گفتم نمی‌خواهم آدم قبلی باشم


۱۰ سالی که بچه نداشتم از سخت‌ترین بخش‌های زندگی‌ام بود اما گذشت. این وضعیت را بگذارید کنار  عمه‌ام که من او را خیلی دوست داشتم. عمه‌ من که مادر شهید است سرطان داشت و مرتب باید به بیمارستان می‌رفت.
 دخترهایش در شهرهای دیگر زندگی می‌کردند برای همین من این سعادت را داشتم که همراه عمه‌ام باشم. 
عمه‌ام زنی بود که با وجود  سرطان اما روحیه بسیار خوبی داشت و من در آن مدت خیلی چیزها از او یاد گرفتم که ناامید نشدن و تلاش کردن از آن جمله بود. هرگز ندیدم از مرگ حرف بزند یا بنالد.
 بردن عمه‌ام به بیمارستان همزمان شده بود با دومین عمل آی‌وی‌اف یا همان درمان ناباروری که باز هم جواب نگرفته بودم. پس از پنج سال عمه هم از دنیا رفت و دوباره من روزهای بسیار بدی را تجربه کردم در حدی که تا یکی دو سال شب‌ها خوابم نمی‌برد.بالاخره دکتر آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت بچه‌دار نخواهید شد. در همان زمان خانواده‌ام دوباره به من پیشنهاد به سرپرستی گرفتن بچه‌ای را دادند.
ماجراهایی سبب شد سرپرستی   بچه‌ خانواده‌ای‌ که وضعیت مالی خوبی نداشتند را بر عهده بگیرم و به این ترتیب پای دنیای دو روزه در اسفند ۱۳۹۴ به زندگی ما باز شد. با آمدن دنیا به خانه ما، زندگی رنگ‌ دیگری گرفت و من حس و حال خوبی داشتم.
 همه سعیم این بود هر کاری می‌توانم برای خوشبختی دنیا انجام بدهم  آن هم در حالی که همسرم کارگر کارخانه بود و درآمد آنچنانی نداشتیم و من هم در آن مقطع‌ بیکار بودم. یک سال پس از این ماجرا، خداوند به ما پسری عطا کرد. یادم است در آن مقطع وقتی آزمایش‌ها را به پزشکم نشان دادم، او گفت این چیزی شبیه معجزه است و حتی گریه‌اش گرفت.پسرم که به دنیا آمد پس از چندی متوجه شدیم تشنج می‌کند آن هم در یک روز چند نوبت.
 دوباره ترسی به زندگی من وارد شد و همه‌اش فکر می‌کردم ممکن است پسرم از دست برود. دوباره در کنار درمان‌ها و گرفتن این جواب که این تشنج‌ها تا سه سال ادامه خواهد داشت، به کتاب‌های انگیزشی و کتاب‌هایی درباره موفقیت، کسب و کار و کارآفرینی پناه بردم.
خوابی که تعبیر شد
یادم است در همان مقطع شبی خواب دیدم کسی با چهره‌ نورانی درباره من حرف می‌زند. شنیدم که می‌گفت منیر از برکت همین دختر به جاهای خوبی می‌رسد. فردا خوابم را برای شوهرم تعریف کردم و با خودم فکر کردم باید کاری انجام بدهم. این ماجرا همزمان با تصمیم خواهرم شد که می‌خواست کرم ابریشم پرورش دهد. یک روز تصمیم گرفتیم به جهاد کشاورزی شهرمان برویم. رفتیم و خواهرم از تصمیمش گفت.
 البته پیشنهاد آن‌ها این بود که به جای کرم ابریشم، قارچ پرورش بدهیم که خواهرم موافقت نکرد اما یک دفعه جرقه این کار در ذهن من زده شد و همان جا ماجرا را با همسرم مطرح کردم و تصمیم گرفتم به جای خواهرم من این کار را انجام بدهم. پدر شوهرم که عمویم بود پیش از آن زمینی به ما داده بود و فکر کردیم همان زمین را بسازیم و شروع به کار کنیم هر چند پولی هم نداشتیم و باید وام می‌گرفتیم. وقتی تصمیم نهایی شد، برادر همسرم پیشنهاد داد برای اینکه بتوانم کنار دو فرزندم باشم و کار راحت‌تر باشد، پشت بام را تبدیل به سالن کنیم و دست به کار شدیم. 
سالن که آماده شد تازه فهمیدم هیچ اطلاعاتی درباره پرورش قارچ ندارم برای همین شروع به جست‌وجو کردم. در میان جست‌وجوهایم به کلاسی رسیدم که قرار بود در قم برگزار شود. در آن مقطع حتی پول رفتن به قم را هم نداشتم اما یکی از دوستان خوبم پس از خبردار شدن از این ماجرا ۳۰۰ هزار تومان پس‌اندازش را به من داد و من همراه همسرم، دو بچه‌ام و مادرم به قم رفتیم تا در آن کلاس چند ساعته شرکت کنیم. در آن کلاس استاد گفت از شما ۴۰ نفر چند نفر پس از کلاس دنبال کارشان می‌روند، چند نفر در میانه مسیر جدا می‌شوند و این را بگویم یک نفر از شما هم در کار خودش استاد می‌شود. در آن لحظه با خودم گفتم منیر تو باید استاد بشوی. خلاصه من سال ۱۳۹۷ با ۳۰۰ هزار تومان پول قرضی پا به صنعت قارچ گذاشتم. 
همه تلاشم این بود که ضرر و شکستم را به صفر برسانم برای همین از هر مهندس و کاربلدی که در فضای مجازی پیدا می‌کردم سؤال می‌پرسیدم. کتاب آموزشی می‌خواندم و آن قدر مطلب خواندم و اطلاعاتم را بالا بردم که یک سال پس از اینکه کارم را با ۳۰۰ هزار تومان پول قرضی و گرفتن ۴۰ میلیون وام از جهاد کشاورزی شروع کردم، یک تولیدکننده ماهر شدم اما تا دلتان بخواهد در این راه سختی کشیدم مثلاً یکی از سختی‌ها این بود کسی نبود پرسش‌هایم را زود جواب بدهد حتی همان استادی که سر کلاسش رفته بودم چون سرش شلوغ بود. در حالی که خودم الان روزانه صدها پیام رسیده برای راهنمایی گرفتن را پاسخ می‌دهم. پس از مدتی که از کارم گذشت چون به تولید بیشتری نیاز داشتم، خواهرم را هم تشویق کردم که این کار را شروع کند اما در همان نوبت اول ضرر کرد و دیگران این ضرر را از چشم من می‌دیدند.

آموزش ۳۰۰ نفر از سراسر کشور

درباره منیره شاکر از ترک تحصیلش تا نوشتن دو کتاب درباره پرورش قارچ و کارآفرینی‌اش/ گفتم نمی‌خواهم آدم قبلی باشم


در مسیری که شروع کرده بودم متوجه شدم شهر ما هم نیاز به این دارد که در پرورش قارچ مدرسی داشته باشد برای همین شروع به آموزش چیزهایی که یاد گرفته بودم کردم. 
دوست داشتم آن‌هایی که می‌خواهند سراغ پرورش قارچ بیایند و از صفر شروع کردند، مشکلاتی را که من داشتم نداشته باشند. 
مثلاً یادم است در زمان نخستین برداشتم قارچ‌ها دچار آفتی  شده بود که به آن لکه باکتری می‌گوییم. وقتی قارچ درگیر این  می‌شود بازار پسندی‌اش را از دست می‌دهد برای همین با خواهرم فکر کردیم از قارچ‌ها ترشی درست کنیم و اتفاقاً ترشی که درست کرده بودیم هم خیلی خوشمزه شد و هم فروش رفت.
در این ۶ سالی که در کار پرورش قارچ مشغول هستم، همه چیزهای خوب را برای خودم نخواستم. نتیجه‌ این نگاه این شد که به بیش از ۳۰۰ نفر از سراسر کشور در این زمینه آموزش و مشاوره دادم که بعضی از آن‌ها زنان سرپرست خانواده هستند و همین پرورش قارچ به اقتصاد خانواده آن‌ها کمک زیادی کرده است. 
یادم است در زمان کرونا ما بخش مهمی از فروش خودمان را که مغازه‌ها و ساندویچی‌ها بودند از دست دادیم. در آن مقطع هم قارچ ما آماده برداشت شده بود و قارچ هم به این شکل است که نمی‌توان آن را از یک زمانی بیشتر نگه داشت یا وقتی که آن را برداشت کردیم مدت زیادی نگهداری کنیم برای همین در آن مقطع تصمیم گرفتم قارچ‌ها را در کیسه‌های کوچکی بریزم و همه محصول سالنم را که نزدیک ۱۰۰ کیلو بود به همسایه‌ها و آشناها بفروشم تا از خراب شدن آن‌ها جلوگیری کنم. همکاران همشهری‌ام مسائل زیادی بابت کاشت قارچ، بازاریابی و فروش آن داشتند. 
چون بیشتر آن‌ها خانم بودند بر خودم واجب دانستم در این باره فکری بکنم و کمکی برای آن‌ها باشم. با همکاری هم گروهی تشکیل دادیم که خودم به عنوان مشاور و سرگروه در کنارشان باشم.
 شکر خدا تاکنون حدود ۱۲ قارچ‌کار و ۲۰ سالن پرورش قارچ دایر شده است.
 وقتی این تعداد سالن به وجود می‌آید فروش یک بحث مهم می‌شود برای همین تصمیم گرفتم برای راحتی عرضه و پخش محصولات خودم و دیگر خانم‌ها، فروشگاهی افتتاح کنم تا هم تولیدکنندگان برای فروش محصولات خودشان به مشکل نخورند و هم مردم شهرم اردکان به قارچ لوکس و تازه آن هم بدون واسطه دسترسی داشته باشند.
از طرفی چون مقدار تولید بالا رفت تصمیم گرفتیم محصولات و فراوری‌های قارچ مثل قارچ خشک، پودر قارچ و انواع ترشی‌های قارچ که خیلی‌ها با آن آشنا نبودند را هم در دستور کارمان قرار بدهیم و با این کارهایی که کردم تا حد زیادی مسائل قارچ‌کاران را حل کردم.
 دوباره درس خواندم

درباره منیره شاکر از ترک تحصیلش تا نوشتن دو کتاب درباره پرورش قارچ و کارآفرینی‌اش/ گفتم نمی‌خواهم آدم قبلی باشم


  پس از شروع کار پرورش قارچ احساس کردم دوباره نیاز دارم درس بخوانم و بیاموزم، برای همین دوباره درس خواندن را شروع کردم و در حال حاضر کاردانی مدیریت کسب و کار دارم و قرارم با خودم این است که تا دکتری درسم را ادامه بدهم.یکی دیگر از کارهایی که در این سال‌ها و پس از کسب تجربه‌های فراوان در کار پرورش قارچ بدست آوردم نوشتن دو کتاب بود. من تجربه‌های زیادی در کار بدست آوردم برای همین یک روز با خودم فکر کردم بالاخره آدمیزاد وقتی از این جهان می‌رود خوب است یادگاری به جا بگذارد. فکر کردم در حوزه‌ای که من کار می‌کنم مطالب و کتاب‌هایی چاپ شده اما زبان آن‌ها زبان ساده‌ای نیست. فکر کردم این کتاب‌ها نمی‌توانند به یک نفر که در شروع کار پرورش قارچ است خیلی کمک کند برای همین تصمیم گرفتم تجربه‌های خودم را با زبانی ساده بنویسم تا اگر کسی تازه وارد این رشته شده است از آن استفاده کند. کتاب اولم را با نام «چطور در زمینه پرورش قارچ کارآفرین شویم» به بازار آمد و شکر خدا به چاپ چهارم هم رسیده است. پس از چاپ این کتاب از سراسر کشور بازخوردهای خوبی از طرف خوانندگان به من رسید و این موجب خوشحالی فراوانم شد چون توانسته‌ام به آن چیزی که می‌خواهم برسم و کتابی با زبان ساده بنویسم. نوشتن این کتاب و کتاب دوم «بیماری و آفات قارچ» بخش مهمی از زندگی من بود که یک روز تصمیم گرفتم نمی‌خواهم آدم قبلی باشم بلکه می‌خواستم تغییر کنم و باید تغییر را از یک جا شروع می‌کردم که همان پرورش قارچ بود. من تغییری را شروع کردم که نتیجه آن شد منیره شاکر، مدرس و مشاور تولید قارچ دکمه‌ای. سعی کردم با این کتاب به دیگران انگیزه بدهم تا آن‌ها هم پا در این راه بگذارند و زندگی خودشان را تغییر بدهند. هر چند در این زمینه کم سختی نکشیدم چه در تولید و چه در بحث فروش چون متأسفانه در هر کاری واسطه‌ها و دلالانی هستند که می‌خواهند از دسترنج دیگران سود ببرند که شامل کار ما هم می‌شود. بعضی از همین دلال‌هایی که برای شهر ما قارچ می‌آوردند تهدید کردند نمی‌گذارند کار بکنم یا می‌گفتند من توانایی این کار را ندارم اما من سعی کردم با تولید قارچ باکیفیت خودم را نشان بدهم و مشتری خودم را داشته باشم.

منبع: روزنامه قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۹:۲۹ - ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
    0 0
    سر این خانم در عکس اصلی پیدا نیست اصلاح کنید