میرزا علیاکبر نوقانی ازجمله علمای بزرگ حوزه علمیه مشهد است که هرچند از نظر علمی کمتر شناخته شده است، ولی تأثیر زیادی بر تداوم حیات حوزه علمیه مشهد در دوران اختناق رضاخانی و مدیریت حوزه در آن پیچ تاریخی داشته است.
یازدهم جمادیالاول سال ۱۳۷۰ هجری قمری سالروز وفات این عالم بزرگ مدفون در دارالسعاده است و به این بهانه مروری داریم بر زندگی او.
عالمی از اهالی نوقان
میرزا علیاکبر متولد مشهد بود و چون پدرش حاج میرزا موسی در محله نوقان سکونت داشت، به «میرزای نوقانی» معروف بود. در حوزه علمیه مشهد درسش را شروع کرد و پای بزرگانی مثل ادیب نیشابوری، شیخ حسنعلی تهرانی و سیدعباس شاهرودی نشست.
بیستوهفت ساله بود که از محضر پدر رخصت گرفت تا دروسش را در نجف تکمیل کند. حوزه علمیه نجف آن دوران در اوج شکوفایی علمی قرار داشت و امکان استفاده از محضر بزرگانی مثل آخوند خراسانی، سیدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی برایش فراهم شد.
سه سال بعد در سال ۱۲۹۰ شمسی مهیای بازگشت شد؛ چون اجازه اجتهادش را از میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ عبدالله مازندرانی گرفته بود و به زادگاهش مشهد بازگشت تا به مردمش خدمت کند.
در نجف با سیدعبدالهادی شیرازی که بعدها در عداد مراجع بزرگ تقلید درآمد، دوست و هممباحثه شد؛ رفاقتی که پس از بازگشت به ایران نیز ادامه یافت.
دعای مستجاب معیشت
هنگام بازگشت از نجف، به حرم امیرالمؤمنین علی(ع) مشرف شد و از ایشان مدد خواست معیشتی خداپسندانه داشته باشد و از دین، ابزاری برای دنیا نسازد.
چندی بعد که به مشهد بازگشته بود، روزی از بازار عبور میکرد که یکی از کسبه نوشتهای که پسرعمویش به امانت سپرده بود را به او میدهد. وقفنامهای بود مربوط به جدهاش «گوهرشاد» که سهمی از املاک را به تولیت اصلح اولاد واگذار میکرد. حالا میرزای نوقانی تنها کسی بود که میتوانست تولیت موقوفه را بر عهده بگیرد!
اینچنین بود که میرزا با اینکه شرعاً مجاز در تصرف وجوه و سهم امام بود، دیناری از این طریق صرف معاش نکرد و از حقالتولیه موقوفه جدهاش استفاده میکرد.
مقاومت در برابر خفقان
میرزا از عالمان انگشتشماری بود که در حساسترین مقاطع تاریخ حوزه علمیه مشهد فرصت فعالیت یافتند و از این فرصت بهخوبی و شایستگی بهره برد. او از دانشورانی بود که در زمان خفقان و اختناق رضاشاهی، حق پوشیدن لباس روحانیت را داشت. در آن وانفسای دینستیزی بر امور طلاب نظارت میکرد و از آنان امتحان میگرفت؛ طلابی که شمارشان به کمتر از ۴۰۰ تن رسیده بود.
او به نظم و انضباط توجه تام داشت و میکوشید این خصلت را در حوزه علمیه مشهد احیا کند. فن «مناظره» را برای طلاب ضروری میدانست و تلاش میکرد آداب مناظره را بیاموزند و مجالسی نیز به این منظور تشکیل میداد.
چشم و چراغ حوزه علمیه قم
پس از اختناق رضاخانی، تولیت مدرسه علمیه نواب را برعهده گرفت و ۶ سال، یعنی تا پایان عمر تلاش کرد جانی دوباره به مدرسه متروکه بدهد.
موقوفات مدرسه که ۱۱ پارچه ملک بزرگ بود و به علت بیتوجهی، درآمد و عایدات چندانی نداشت، احیا شد و از محل آن اقدام به تعمیر اساسی مدرسه و بالا بردن سطح شهریه طلاب مدرسه کرد.
طلاب مستعدی را به مدرسه جذب و کرسی درس اساتید بزرگی همچون میرزامهدی اصفهانی، شیخ هاشم قزوینی و میرزا احمد مدرسی را در مدرسه برپا کرد تا طلاب فاضلی را تربیت کند و برای ادامه تحصیل به حوزههای علمیه قم و نجف بفرستد.
آیتالله بروجردی میفرمود: طلاب مدرسه نواب مشهد که برای تکمیل تحصیلات خود به حوزه قم آمدهاند، از نظر دروس مقدمات و سطح بر سایر محصلان برتری و مزیت دارند و طلاب مدرسه نواب در حوزه علمیه قم چشم و چراغ آن حوزه هستند.
رفاقت با امام(ره)
اهل دیانت بود و اهل سیاست. دوره مشروطه را در محضر رهبران دینی آن دوره یعنی آخوند خراسانی و میرزای دوم شیرازی شاگردی کرده و حضور در بطن سیاست را تجربه کرده بود و پس از پایان تحصیل و بازگشت از عتبات، حضور فعالی در صحنه سیاسی مشهد داشت.
در جریان فاجعه خونین مسجد گوهرشاد که اصناف مشهد به همراه عالمان بزرگ مشهد به سمت حرم مطهر راهپیمایی کرده و در تحصن حاضر میشدند، مرحوم نوقانی نیز پیشاپیش صنف زرگرهای مشهد راهی مسجد گوهرشاد شد، هرچند پس از درگیری و تیراندازی، مریدانش او را از معرکه خارج کردند.
میرزا با امام خمینی(ره) نیز رابطهای بسیار دوستانه داشت و مکاتبات و مراودات زیادی با هم داشتند. امام که به مشهد مشرف میشد، در بیت او اقامت میکرد و پس از ارتحالش نیز به قصد تسلیت و دلجویی به مشهد رفت و یک هفته در منزل فرزندش میرزامهدی نوقانی اقامت داشت.
منبری کربلا
میرزای نوقانی خطیبی توانمند و خوشبیان بود و منبرش را با آیات و روایات، مطالب تاریخی، نکات ادبی، پند و اندرز و شعر میآمیخت. پای منبرش خبری از کسالت و خستگی نبود و البته چیزی را فدای دقت نمیکرد؛ از روی یادداشتهایش سخن میگفت و مقاتل صحیح و معتبر را قرائت میکرد.
آوازه منبر و مقتلخوانیاش چنان پیچیده بود که در سفر به کربلا در دهه اول محرم در صحن حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) منبر رفت و مقتل خواند؛ جایی که علما و مراجع بزرگ پای منبر و روضهاش شرکت داشتند.
در تربیت طلاب نیز به ابعاد مختلف آموزش منبر توجه داشت. به جز مراتب فضل و ادبیات و دانش کلام و معارف قرآنی، به آداب سخنوری و حتی شیوه نشستن بر منبر و تکان دادن دست و زبان بدن نیز حساسیت نشان میداد.
آراسته و باهیبت
مرحوم علامه محمدرضا حکیمی دربارهاش میگفت: «هیبتی ویژه داشت که کوچک و بزرگ از او حساب میبردند. با لباس بسیار تمیز، هرچند از پارچههای کمبها میپوشید و با شکوه خاصی حرکت میکرد. میخواست طلبهها نیز همینگونه آراسته باشند. اهل ذوق و شعر بود، به محیط تحصیل بسیار اهمیت میداد و هر سال مبلغ قابل توجهی را به مصرف گلکاری باغچههای بزرگ مدرسه نواب میرساند. محیط مدرسه همیشه تمیز و با طراوت و پرگل بود و طلاب سایر مدارس نیز عصرها به مدرسه نواب میآمدند و ضمن گفتوگو و مباحثه از صفای آنجا بهرهمند میشدند».
ردیه بر مذاهب مخترعه
میرزا علاوه بر تدریس و تبلیغ، به نگارش کتاب و مقالات نیز اهمیت میداد؛ بهویژه در موضوعات روز آن زمان. علاوه بر «تعلیقههای نهجالبلاغه» و «کفایةالاصول»، کتابهایی در رد مادیون و کمونیستها و نیز ردیههایی بر یهود و نصارا و بعضی مذاهب مخترعه سیاسی نوشت. در این کتابها عقاید اسلامی را با بیانی شیوا و به صورت مناظره به کتابت درآورده بود.
مرجع بزرگ، حاج شیخ عبدالکریم حائری تعدادی از این کتابها را برای قم درخواست کرده و به فضلای قم میفرمود: اگر خواستید کتاب بنویسید مثل این بنویسید.
مقدمه مفاتیحالجنان را به درخواست شیخ عباس قمی نوشت که در چاپهای اول مفاتیح، نام میرزا در پایان مقدمه به چشم میخورد.
میرزا در برابر اندیشههای الحادی میایستاد و اضمحلال فرهنگی جامعه را مصیبتبار میدانست. در مقالهای علیه «حزب ایراننو» که فعالیتش را به زیان مملکت میدید، نوشته بود: «متجددین بیدین، دشمن بزرگ مملکت و دشمن بزگ عساکر و قشون اسلاماند. قشون وقتی بیعقیده شدند، برای ۶ تومان مواجب کار نمیکنند و کشته نمیشوند، چون پس از کشته شدن، مام وطن به حال او چه فایدهای دارد؟ لامذهب بیعلاقه به دیانت، وارد فلان حزب میشود برای منفعت دنیا و اگر کسی ۱۰۰ تومان اضافه به او داد، فوراً مرام خود را عوض میکند! اما کسانی که مرامشان قرآن و مذهب است، هرگز عوض نمیشوند».
«فقیر» ی که شاعر هم بود
میرزای نوقانی دارای خطی خوش و طبعی شاعرانه و ذوقی عارفانه بود و با ارباب شعر و ادب نیز معاشرت داشت و گاه سرودههای خود را برای اصلاح به او عرضه میکردند. در اشعارش که با مضامین معارفی و دینی بود، به «فقیر» تخلص میکرد. بخشی از اشعارش در آخر کتاب «سه مقاله نوقانی» به چاپ رسیده است.
مثنوی بلندی دارد که همه رویدادهای کربلا را به تصویر کشیده است. شعر معروفی نیز در فراق امام زمان(عج) دارد که با این مطلع آغاز میشود:
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که بینیم رخ دوست
جانها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم
طبع شاعری را گاهی در سیاست هم به کار میبرد. تاریخ سقوط رضاخان پهلوی در سال ۱۳۲۰ شمسی (۱۳۶۱ ق) به حروف ابجد را به شعر درآورده بود:
تاریخ سرنگون شدن شاه پهلوی
خود نام نحس اوست: «رضاشاه پهلوی»!
خبرنگار: محمد ولیانپور
نظر شما