تحولات لبنان و فلسطین

۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۸
کد خبر: 1031186

سریال «بازنده» به کارگردانی و نویسندگی امین حسین‌پور پس از یازده قسمت روز گذشته به پایان رسید. این مجموعه پلیسی- معمایی توانست با اقبال مخاطبانی روبرو شود که این ژانر را دنبال می‌کنند.

«بازنده» در اقتباس

«بازنده» اقتباسی آزاد بود از رمان «زن همسایه» نوشته شاری لاپنا نویسنده کانادایی است که رمان «زن همسایه» او  به اقبال‌های جهانی دست یافته است.  

با نگاهی به مسیری که سریال‌های اقتباسی در ایران طی کرده‌اند می‌بینیم تقریبا مجموعه‌هایی که با اقتباس از یک اثر ادبی ساخته شده‌اند، آثار موفق‌تری نسبت به دیگر نمونه‌ها بوده‌اند. اگر بخواهیم راه دوری نرویم و به نمونه‌های اخیر اشاره کنیم می‌توان به سه مجموعه موفق «یاغی»، «زخم کاری» و «در انتهای شب» اشاره کرد؛ دو مجموعه اول که با اقتباسی مشخص پخش شد و مورد توجه مخاطب قرار گرفت و مجموعه «در انتهای شب» هم  با اقتباس نویی که داشت توانست فرای تصور به موفقیت در جلب میزان رضایت مخاطب دست پیدا کند.

     

بیگانگی سینماگران با ادبیات

مساله اقتباس ادبی در ایران موضوعی است که بارها درباره آن صحبت شده و تحلیل‌های زیادی هم در رسانه‌ها درباره موانع آن ارایه شده است که گستره آن در این مطلب نمی‌گنجد اما به طور خلاصه باید گفت یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث شده در ایران به اقتباس توجه جدی نشود بیگانگی اهالی سینما به ادبیات است . به هر حال سینماگر از بطن جامعه برآمده است هر چقدر جامعه با دنیای ادبیات بیگانه باشد این بیگانگی گریبان صنوف مختلف آن را خواهد گرفت که سینما گر هم به تبع آن در همین فضا رشد کرده است.  

اما نمونه‌های اخیر سریال‌سازی نشان می‌دهد رفته‌رفته اهالی سینما وارد دنیای ادبیات شده‌اند و مرزها و حصارهای فی مابین را در هم شکسته‌اند.  

سریال زخم کاری ساخته محمدحسین مهدویان با اقتباس از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینی‌زاد و با نگاهی به نمایشنامه «مکبث» نوشته ویلیام شکسپیر ساخته شد؛ سریالی که کارگردان آن تلاش کرد نسبت به متن‌ رمان محمود حسینی‌زاد وفادار باشد اما در این میان نگاه و دیدگاه خود را هم به سریال اضافه کرد.

نگاهی به اقتباس‌های اخیر سریال‌های نمایش خانگی/ «بازنده» در اقتباس

در سریال «یاغی» هم محمد کارت با اقتباسی از رمان «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش این اثر را ساخت که البته در همان زمان با نقدهایی هم در پرداخت قصه و نوع اقتباسش روبرو شد. اما در سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده اگرچه مخاطب با اقتباس به مفهوم رایج آن روبرو نیست اما با نوعی اقتباس تازه و جدیدی مواجه است که نویسنده به جای وفاداری به متن، به مفهوم و فلسفه حاکم بر چند متن و داستان ادبی وفادار بوده است.  

اقتباس نو و مدرن سریال «در انتهای شب»

فیلمنامه‌نویسان در این سریال به نوعی خاص از اقتباس روی آورده ‌اند که می‌تواند در نوع خود بی‌نظیر و قابل توجه باشد، هر قسمت سریال به آثار ادبی خاصی اشاره کرده است و در هر قسمت روح آن داستان بر سریال سایه انداخته است.

هر فصل «در انتهای شب» با یک عنوان کتاب همراه بود مثلا «بار هستی» نوشته میلان کوندرا یا «مجمع‌الجزایر گولاگ» نوشته الکساندر سولژنیتسین نویسنده روس.

پناهنده در قسمت نخست،‌ دقیقاً جایی که آغازگر ماجراست و مشکل خود را نشان می‌دهد، به کتاب «بار هستی» اشاره کرده است.

کارگردان به خوبی در اثرش جهانی با اقتباس از فلسفه کوندرا در نگارش رمان «بار هستی» را به تصویر می‌کشد،‌ جهانی که به شرح وضعیت زندگی زوجی که به گفته خودشان مثل 90 درصد مردم جامعه نیستند( می‌توانند از طبقه روشنفکر جامعه باشند) می‌پردازد. شخصیت ماهی،‌ مانند ترزا «شخصیت اصلی  زن در رمان «بار هستی» مضطرب است،‌  می‌خواهد مسائل هستی را حل کند. او در عین حال که با واقعیت موجود می‌جنگد، به واقعیت ممکن هم می‌اندیشد.

 یا در قسمت سوم این مجموعه که «مجمع‌الجزایر گولاگ» نام دارد و با ورود «صفا» دوست بهنام به ماجرا،‌ با تابلویی بر دیوار خانه آشنا می‌شویم که «مجمع‌الجزایر گولاگ» نام دارد،‌ این اثر نام کتابی است سه جلدی نوشته  الکساندر سولژنیتسین.

نویسنده در کتاب «مجمع‌الجزایر گولاگ» می‌گوید که شرایط حاکم بر جامعه است که در ریزترین جزئیات زندگی انسان‌ها اثرگذار است و زندگی در یک سیستم دیکتاتوری بر جزییات زندگی فردی انسان‌ها هم اثر می‌گذارد همانطور که شرایط جامعه و جبر آن بر زندگی ماهی و بهنام هم اثر گذاشته بود.

در قسمت های بعد این سریال ما عناوین کتاب‌های دیگری را هم می‌بینیم مثلا در قسمت آخر مجموعه یکی از شخصیت‌های سریال به نام رضا تابلوی نقاشی به ماهی داد با عنوان «تنهایی یک دونده استقامت». این عنوان یک مجموعه داستان است نوشته آلن سیلیتو که در آن قهرمانی طی تمرین دوی استقامت در زندگی و افکار خویش دقیق می شود؛ همان اتفاقی که در طول سریال برای شخصیت «ماهی» رخ داد.

نگاهی به اقتباس‌های اخیر سریال‌های نمایش خانگی/ «بازنده» در اقتباس

«بازنده» در اقتباس

حالا «بازنده» به کارگردانی امین حسین‌پور که به گفته کارگردانش با اقتباسی آزاد از اثر معروف شاری لاپنا ساخته است اگرچه نعل به نعل با اثر ادبی پیش نرفته اما تقریبا داستان از متن اصلی در کلیات داستان گرفته و کارگردان با توجه به فضا و ساختاری که می‌خواسته اثرش را در آن بسازد دست به تغییراتی زده است.

کارگردان می‌توانسته همگامی بیشتری با داستان داشته باشد اما او اثرش را در مسیری قرار داده است که بوی خون و خشونت بیشتری به مشام برسد و شاید همین مساله مهم‌ترین تفاوت بازنده با نسخه داستانی آن باشد .

بی تردید ادبیات همیشه چند پله بالاتر از سینما ایستاده است. ادبیات ابزار قدرتمندی به نام کلمه در اختیار دارد که با استفاده از آن می‌توان مرزهای تخیل را، بی حد و مرز در نوردید. در حالی که سینما ابزاری دارد به نام تصویر که همین تصویر قابی ایجاد می‌کند تا تخیل مخاطبش را محدود کند و بگوید: تو باید همان چیزی را ببینی که من تعیین می‌کنم!

 از این حیث سینما نمی‌تواند در تخیل به گرد ادبیات هم برسد چه رسد به آنکه بخواهد با آن برابری کند به همین دلیل است ادبیات همیشه چند گام جلوتر از سینما است.

 در همه اقتباس‌ها مخاطبی که هم اثر ادبی را خوانده و هم تصویری که بر مبنای آن ساخته شده را دیده است معمولا (به جز موارد استثنا) اذعان کرده که کتاب بهتر از فیلم بوده و احساس او بیشتر از کتاب به غلیان آمده تا اثر تصویری این برداشت‌ها دقیقا به دلیل همان ابزاری است که در اختیار این هنرها قرار دارد که باعث شده آن دو را از یکدیگر متفاوت کند و البته در جاهایی هم دست هم را بگیرند؛ کلمه در ادبیات و تصویر در سینما .  

تفاوت «بازنده» با نسخه ادبی آن

اما در سریال «بازنده» شاید کارگردان تحت تاثیر جو خشونتی که فعلا بر فضای تصویری پلتفرم‌ها حاکم است این سریال را بیشتر به سمت خشونت برده است.  

کارگردان در این سریال به جز نریشنی که در ابتدای هر قسمت گفته می‌شود با انسان و درون او سروکار ندارد و مخاطب در هر قسمت با عناصر ژانر معمایی مثل خون، قتل، خشونت و رفتارهای به دور از انسانیت آدم‌ها روبرو می‌شود.

اما در اثر شاری لاپنا که در ایران با عناوین مختلف ترجمه شده است مخاطب با داستانی مواجه می‌شود که نویسنده‌اش علاوه بر اینکه رمان را در فضای پر تعلیق ژانر پلیسی و معمایی خلق کرده اما به شخصیت ها و روان شناسی آن‌ها هم توجه خاصی داشته است.  

مخاطب در رمان «زن همسایه» با تروماهای شخصیت‌های داستان از کودکی همراه می‌شود و ریشه خشونت آن‌ها را در بزرگسالی در می‌یابد.

 به عبارتی شاری لاپنا در کتابش بر این نکته تاکید کرده است که هر تروما اگر در سایه قرار گیرد و به آن بی توجهی شود و درمان نشود روزی حتما به شکل غیر قابل جبرانی خودش را نشان خواهد داد. 

در رمان بر خلاف نسخه تصویری اقتباس این اثر، قتل‌های فجیع و پی در پی اتفاق نمی‌افتد و محور اصلی داستان کودک‌ربایی است. در نسخه ادبی آدم‌ها تقریبا متوجه اشتباهات خود می‌شوند و روند بهبودی و برگشت به جامعه دیده می‌شود. 

 بر خلاف آنچه در «بازنده» دیده می‌شود که آدم‌ها امیدی ندارند و دست به کشتن خود یا دیگری می‌زنند‍، نویسنده در کتاب، انسان‌ها را مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف دیده است که زندگی و زمانه به آن‌ها فرصت برگشت و جبران را می‌دهد.

خلاصه اینکه حسن پور به عنوان کارگردان اثر بیشتر از متن کتاب به جمله روی جلد کتاب توجه کرده است. و جمله «تقریبا هر کاری از آدم‌ها بر می‌آید» بیشتر از محتوای داستان بر اثر تصویری آن سایه انداخته است.

نگاهی به اقتباس‌های اخیر سریال‌های نمایش خانگی/ «بازنده» در اقتباس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.