حوالی امروز: البته و با اوضاع و احوال اقتصادی این روزها، شاید حرف زدن از «دورریز غذا» خیلی معقول به نظر نرسد و با خودتان بگویید: قیمتها جوری بالا رفته که محال است بگذاریم چیزی دور ریخته شود. اما بیایید از زاویه سبک زندگی غلط و رواج مصرفگرایی، کار و زندگی همراه با اسراف، بهینه نبودن تولید و مصرف و مقولاتی از این دست، کمی علمیتر به ماجرا نگاه کنیم.
یعنی کاری که «جولین باگینی» پژوهشگر دانشگاه «کِنت» با نوشتن مقالهای برای گاردین انجام داده و «ترجمان» آن را منتشر کرده است.
سنتیها بهترند
واقعیت این است که هر چقدر هم حواستان را جمع کنید، باز هم اسراف و دورریختن اتفاق میافتد... نان خشک میشود، میوههای توی یخچال کپک میزنند، غذایی که از ناهار یا شام باقی مانده، بلااستفاده میشود یا تاریخ انقضای شیر و ماست میگذرد. یک تحقیق میگوید هر خانواده در جهان، در طول سال، به طور متوسط ۷۴ کیلوگرم غذا دور میریزد. اما این هنوز اول ماجراست. سطح اتلاف مواد غذایی در زنجیره تأمین و توزیع خیلی بیشتر است و این معضل، تقریباً در همه جوامع امروزی وجود دارد. چرا جوامع جدید، برخلاف جوامع سنتی، نتوانستهاند اتلاف مواد غذایی را کنترل کنند؟
در جوامع سنتی، غذا خیلی کم اسراف میشود. مردم این جوامع از همه قسمتهای خوردنی حیوان یا گیاه استفاده میکنند. بعضیهایشان هدر دادن غذا را از آدمکشتن هم بدتر میدانند، چون قاتل یک نفر را میکشد، ولی هدردادن غذا ممکن است جان خیلیها را بگیرد.کشورهای صنعتی اما نگرش کاملاً متفاوتی به پسماند دارند. برنامه محیط زیست ملل متحد برآورد کرده است که ۱۷درصد مواد غذایی تولیدشده در جهان اسراف و تقریباً به همین میزان نیز تلف میشود، یعنی نزدیک به یکسوم غذای تولیدشده مصرف نمیشود! سرانه پسماند خانگی در جهان بهطور میانگین ۷۴کیلوگرم در سال است و این رقم متأسفانه در کشورهایی که درآمد کم، متوسط یا زیاد دارند تقریباً مشابه است.غیر از پسماند غذا، معضل تلفات غذایی هم هست. یعنی آن قسمت از محصولات کشاورزی و دامی تولیدشده برای مصرف انسان که پیش از رسیدن به دست خردهفروشیها، به هر دلیل خراب و یا ضایع میشوند.
دو تا بخر، سه تا بِبر!
در حالی که پسماند غذایی بر محیط زیست هم اثر ناجوری دارد و تا۱۰درصد انتشار گازهای گلخانهای ناشی از مواد غذایی دورریخته شده است و از سوی دیگر ناامنی غذایی را در کشورهای فقیر افزایش داده، طی دهههای اخیر یکی از اهداف توسعه پایدار سازمان ملل این بوده که سرانه جهانی پسماند غذایی در سطوح خردهفروشی و مصرفکننده را به نصف برساند و از آن طرف، تلفات مواد غذایی را در زنجیره تولید و تأمین کاهش دهد.
چون عوامل ایجاد پسماند متنوع هستند، مقصر وضع موجود هم یک نفر و دو نفر نیست و نمیشود گناه را فقط گردن یک بخش جامعه، تولیدکننده، توزیعکننده و... انداخت. در میان مردم و در خانهها معمولاً اسرافکاریها ناشی از عدم مدیریت در تهیه غذا، نبود مهارت در پخت و نگهداری و کمبود یا نبود اطلاعات کافی است. توزیعکنندگان مواد غذایی، فروشندگان و... اغلب به دلیل ضعف در پیشبینی و برنامهریزی برای عرضه و تقاضا، محصولات روی دستشان میماند و به پسماند تبدیل میشود. بخش عمده پسماند غذا در خردهفروشیها مربوط به مواد غذایی تازه است، ازجمله غذاهای آماده که درصورت فروش نرفتن طی روز باید دور ریخته شوند. خردهفروشها البته به صورت چندوجهی در تولید پسماند و دورریز و اسراف مواد غذایی مشارکت دارند! از یک طرف با رفتارشان کشاورزان را به تولید بیشتر مواد غذایی ترغیب میکنند و از طرف دیگر تضمینی برای خرید همه محصولشان نمیدهند تا بخشی از غذای تولید شده روی دست تولیدکننده بماند. در ضمن آنها گاهی با خرید عمده و تعیین قیمتهایی که خرید بیشتر را بهصرفهتر میکند خریداران را هم تشویق میکنند که بیش از آنچه توان خوردنش را دارند بخرند. یعنی: «دو تا بخر، سه تا ببر، یکی بنداز دور!»
من را بردار
مطالبی که بالاتر گفتیم ممکن است موجب شود به این نتیجه برسید که وقتی معضل پسماند مواد غذایی و اسراف آن در جهان تا این حد گسترده و پیچیده است، پس امیدی به حل مشکل وجود ندارد. در این صورت باید پرسید دانمارک چطور توانسته فقط طی پنج سال، یعنی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵، پسماند غذاییاش را تا ۲۵درصد کاهش دهد؟ عامل این موفقیت گرافیستی بود که با خواندن آمار دورریز غذا در کشورش وحشت کرده بود و گروهی به نام«غذا را اسراف نکنید» در فضای مجازی راه انداخته و معروف شده بود. سه هفته بعد یکی از فروشگاههای بزرگ همیشه تخفیف سراغش رفتند تا به آنها در کاهش میزان پسماند مواد غذاییشان کمک کند. یکی از اقدامات فروشگاه با توصیه خانم گرافیست این بود که به تخفیفهای عمده، مثل «دو تا بخر، سه تا ببر»، پایان داد. مثلاً به فروش تکیِ موز روی آورد، برای این کار تابلوهایی کنار موزها قرار دادند که رویشان نوشته بود «منو بردار، من تکام». با این روشها مثلاً در پایان روز به جای دور ریختن ۱۰۰موز، فقط ۱۰ تا را دور میریخت چون همه فروش رفته بود. حالا بماند که آمار دور ریختن موز اضافی خریداری شده در خانه چقدر کاهش یافته بود.
تلاشهایی از این دست در کشورهای دیگر هم انجام شده و میشود، اما متأسفانه موفقیت دانمارک و اقدامهای مشابه در کشورهای دیگر مقطعی بوده و چندان تکرار نشده است. ضمن اینکه نهضت جلوگیری از تولید پسماند و دورریز مواد غذایی در هر کشوری با مطالبههای دیگر درآمیخته و حتی به انحراف کشیده شده است.
پس چاره چیست؟ برای پیروزی در جنگ با پسماند غذایی، فشارها باید از پایین به بالا باشد. مؤثرترین کار این است که همچنان مردم را از اثرات تلفات و پسماند مواد غذایی آگاه کنیم. بهمحض اینکه عدهای دستبهکار شوند، باقی مردم و دولتها و شرکتها هم دستبهکار میشوند. با همه اینها، کنشگران خیرخواه، فروشندگان پیگیر و آشپزان بادقت بهتنهایی نمیتوانند مشکل پسماند و تلفات غذا را رفع کنند. پیچیدگی این مسئله مستلزم اقدام در حوزههای متعدد است. دو مورد از مهمترینِ این اقدامهای ضروری ارائه راهبردهای ملی و ایجاد شراکت خصوصی-دولتی در هر کشور است. مورد نخست در بسیاری از عرصههای سیاستگذاری غذا مورد نیاز است. مسئله غذا بسیار مهمتر از آن است که به امید اقدامات و قوانین جستهگریخته و موردی بماند. همچنین، همانطور که نباید مسئولیت یافتن راهحل را به گردن کسبوکارها بگذاریم، بهکلی هم نباید از آنها سلب مسئولیت کنیم.
با تقلید از جوامع سنتی در زمینه هنجارهای اخلاقی و غذایی، میتوان ارزشهای کاذب امروزی و حاکم بر رفتار مصرفگرایانه را در جامعه تغییر داد. قانونگذاری هم باید به کمک بیاید و با وضع قوانین درست و دقیق و همچنین جرایم لازم کاری کند که به تولید پسماند و اسراف مواد غذایی به عنوان یک تخلف قانونی نگاه کنیم. با همه اینهایی که گفتیم اگر بازهم خودتان را مختار میدانید که بیش از آنچه به صلاح جامعه و سیارهمان است پسماند ایجاد کنید، در این صورت یک جای کار بهشدت میلنگد!
نظر شما