خبر فوری

۱۸ آذر ۱۳۹۰ - ۲۳:۲۴
کد خبر: 22852
صفحه حوادث روزنامه قدس

گفت‌وگو با مرد شیاد که دختران را شکار کرده است ؛ بوسه بر دست شیطان

گروه حوادث: دعانویسی، رمالی و تحت سلطه گرفتن دختران با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبی‌شان بهانه‌ای بود تا او پول‌های میلیونی به دست آورد. یاسر مرد جوانی است که خود نیز تحت تسلط مردی معروف به آقاجان بود و این 2 شیاد به راحتی دختران را اغفال می‌کردند؛ همه به آنها اعتماد داشتند به گونه‌ای که حاضر شده بودند سرنوشتشان را به دستان آنان بسپارند اما ماه پشت ابر پنهان نماند! این مرد فریبکار که اعتبار ویژه‌ای نزد برخی مذهبی‌ها دارد به راحتی منحرف شده و با اقدامات سیاهش دست شیطان را مهربانانه بوسیده است و حالا گریه می‌کند و می‌گوید اشتباه کرده است! یاسر 32 ساله با چهره‌ای مظلومانه و عارفانه دستبند به دست سعی داشت همه اتهاماتش را به گردن دیگری بیندازد.

شنیدم ازدواج هم کردی!!
بله، 3 دختر دارم: زینب، زهرا و فاطمه.
با این وجود باز سراغ دختران جوان رفتی؟! چطور گولشان زدی؟
من کسی را شناسایی نکردم و آنها خودشان به سمت من می‌آمدند.
خودت هم چنین حرفی را باور می‌کنی؟
من در بیشتر مراسم عزاداری و هیات‌‌ها حضور داشتم و در همین مجالس با دختران زیادی آشنا شدم آنها به من اعتماد داشتند چون چهره‌ای مذهبی داشتم و همین موجب شد وسوسه شده و توطئه‌چینی کنم.
چرا سراغ تو آمدند؟
همه آنها در زندگی‌شان مشکل داشتند و از من می‌خواستند برایشان دعا کنم.
دعا کنی یا دعا بنویسی؟
دعا بنویسم!
پس دعانویس و رمال هم بودی؟
آنها موجب شدند چنین کارهایی بکنم وقتی با من درددل می‌کردند و از گرفتاری‌های زندگی‌شان می‌گفتند، برایشان دعا می‌نوشتم.
پول هم می‌گرفتی؟
من فقط برایشان دعا می‌کردم و چند دعا نیز نوشته و به آنها دادم و کمی پول گرفتم.
خودت هم دعانویسی‌ات را قبول می‌کردی؟
(سکوت)
دعانویسی و 90 میلیون پول گرفتن یک کلاهبرداری نیست؟
آن دختر داوطلبانه برای باز شدن گره مشکلات خانواده‌اش این کار را کرد.
90 میلیون تومان‌؟!
وقتی مشکل دختر جوان که آرزو نام دارد را شنیدم او را پیش رئیسم که به آقاجان معروف است بردم و بعد از وردخوانی‌‌ دستور داد خانه پدری دختر فروخته شود تا مشکلشان حل شود.
چرا؟
آقاجان گفت که پول خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند حرام است و برای رهایی از مشکلات باید خانه فروخته شود و پول آن به عنوان خمس و زکات به محتاجی داده شود و مابقی پول نیز باید در راه درست خرج شود که بلا از خانه شما دور شود و دختر جوان هم این کار را کرد.
و مستحق‌تر از تو کسی نبود؟
(سکوت)
مشکل آرزو چه بود؟
پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و دختر جوان که از نظر اجتماعی و مالی در جایگا‌ه خوبی قرار داشت تنها مشکلش جدایی پدر و مادرش بود که ما بعد از اینکه نزد من آمد برای کمک او را نزد آقاجان بردیم.
90 میلیون تومان را چه کردی؟
در جنوب تهران خانه‌ای برای دختر اجاره کردم و 8 میلیون نیز برای بازگشایی مشکل به آقاجان دادیم.
بقیه چی؟
12 میلیون بدهکاری‌ام را دادم و یک خودروی 206 خریدم.
پس تو و آقاجون مستحق بودید؟
(سکوت)
خانواده‌ات با خبر بودند؟
نه، گفتم این پول‌ها را به خاطر لطف آقاجان به عنوان خمس به من داده است.
پول‌ها که حرام بود؟
بله، ولی آقاجان کاری کرد که پول‌ها حلال شد و من توانستم آنها را در زندگی‌ام خرج کنم.
تو هم باور کردی؟
(سکوت)
با این همه فریبکاری اصرار به بی‌گناهی داری؟
من از آقاجان دستور می‌گیرم و بدون اجازه او آب نمی‌خورم و تمام این کارها را او گفت که انجام بدهم پس من بی‌گناهم و تمام تلاشم برای کمک به دختر جوان بود.
چرا فقط به زنان و دختران کمک می‌کنی؟
آنها زود به من اعتماد کرده و با من درددل می‌کنند و از مشکل زندگی‌شان حرف می‌زنند من هم با کمک آقاجان و دعاهایش مشکلاتشان را حل می‌کنم.
چرا می‌گفتی با کسی حرفی نزنند؟
چون آقاجان اصرار داشت که در صورت بازگو کردن درباره دیدارشان و دعاها با شخص دیگری، مشکلشان حل نمی‌شود و بیشتر گرفتار می‌شوند.
داستان 2 خواهر چه بود؟! آنها که مذهبی بودند و مشکلی نداشتند؟‌ چرا دروغ می‌گویی؟
من با برادرشان که وی نیز مذهبی است دوست بودم بعد از مدتی وارد خانه مجید شدم و توانستم آنها را برای سفری زیارتی همراهی کنم و در سفر با خواهر کوچکش از طریق فال‌گیری و رمالی او را گمراه کردم.
از فاطمه هم پول گرفتی؟
نه، با چرب‌زبانی و حرف‌های فریبنده دختر ساده را به عقد موقت خودم درآوردم و توانستم با اغفال او با دیگر دختران خانواده آشنا و متوجه روحیات و مشکلاتشان شوم.
پس دنبال شکار می‌گشتی و الان ادعای بی‌گناهی می‌کنی؟
(سکوت!!)
عقد موقت بدون اجازه پدر و مادر؟
برای نفوذ به خانواده این کار را کردم و با کتاب‌های مختلف او را فریب دادم و خودم می‌دانستم در اصل عقد ما درست نبوده است.
بعد از آشنایی با فاطمه چه کردی؟
با آرزو که یکی از اقوام دورشان بود در یکی از جلسات مذهبی آشنا شدم و برای حل مشکلاتش او را پیش آقاجان بردم که با فروش خانه پدری‌اش 90 میلیون پول به دست آوردم.
پس آرزو فامیل دختر نگونبخت بود که فکر می‌کرد تو شوهرش هستی در حالی که آرزو را هم عقد موقت کردی؟
(سکوت!!)
به غیر از رمالی چه کار می‌کردی؟
کارم آزاد بود.
آزاد؟
وکیل دادگستری، روضه‌خوان و رئیس کاروان زیارتی هستم.
وکیل هستی؟
(سکوت!)
با آقاجان چطور آشنا شدی؟
چندبار برای روضه‌خوانی پیش آقاجان ‌رفتم تا اینکه 2 سال پیش برایم مشکلی پیش آمدکه آقاجان آن را برایم حل کرد و من از مریدان آقاجان شدم.
پشیمانی؟
من نیتم خیر بوده ولی انگار حرف‌های آقاجان دروغ بوده و من نیز فریب خورد‌ام.
فریب؟
(سکوت)
یاسر که سعی داشت پرونده را به سمت آقاجان بکشاند دیگر حاضر نشد به سوالات جواب دهد و سکوت کرد. فقط تاکید داشت که آقاجان، او و دیگران را فریب داده اما پرونده و شاکیان نشان می‌دهند که او نیز نقش اصلی در اجرای پرونده‌های رمالی و شناسایی طعمه‌ها داشته است.

 

 

 

جزئیات رو کم‌کنی 2 هم‌دانشگاهی

گروه حوادث: جزئیات رو کم‌کنی 2 هم‌دانشگاهی که رنگ خون گرفته بود در تجسس‌های جنایی پلیس پایتخت فاش شد. در این جنایت پسر جوانی که برای هواخواهی از دوست دانشجویش به ترمینال جنوب رفته بود با ضربه‌های چاقو کشته شد.
عصر چهارشنبه 9 آذرماه سال جاری جنایتی دانشجویی در ترمینال جنوب تهران رخ داد که در آن جوان 18 ساله‌ای به نام «علی حوتی» در یک درگیری گروهی با چاقو زخمی شد و پس از انتقال به بیمارستان بهارلو به علت خونریزی شدید به کام مرگ فرورفته بود. با جنایی شدن این درگیری خونین، تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران در بررسی‌های ویژه‌ای دریافتند که ساعتی پیش از درگیری گروهی در ترمینال جنوب «یاشار- 19 ساله»؛ دانشجوی مهندسی برق- ‌قدرت‌ دانشگاه ایوانکی، داخل اتوبوس سرویس دانشگاه و در مسیر برگشت به سمت خانه در تهران با یک دانشجوی دیگر دعوایی داشته و آنها در محل پیاده شدن از اتوبوس برای یکدیگر و رو کم کنی خط و نشان کشیده‌اند. «یاشار» با تلفن همراه با یکی از دوستانش به نام «‌میلاد- 17 ساله» تماس گرفته و به دوستش گفته می‌خواهد روی یکی را کم کند و خواسته با دوستان مشترک به ترمینال جنوب بیایند. از طرفی دانشجوی دیگر نیز با تلفن همراه با یکی از دوستانش تماس گرفته و مانند «یاشار» از دوستش خواسته تا برای روکم کنی به ترمینال جنوب بیاید و چیزی هم با خودش بیاورد. 5/1 ساعت که از حرکت این 2 دانشجو از دانشگاه ایوانکی تا لحظه پیاده شدن در ترمینال خزانه تهران گذشته بود از طرف «یاشار» 3 دوستش به نام‌های «میلاد»، «علی - ‌18 ساله» و «صادق- 20 ساله» خود را به محل قرار رسانده بودند، تنها یک هواخواه برای دانشجوی دیگر آمده بود. در درگیری بین آنها علی حوتی هواخواه یاشار با ضربات چاقوی دانشجوی دیگر زخمی شده بود و به خاطر خونریزی از ناحیه قلب از پا درآمد. در بررسی‌های بعدی کارآگاهان مشخص شد دانشجوی ناشناس به نام «سعید- 23 ساله» دانشجوی کارشناسی عمران دانشگاه ایوانکی است. کارآگاهان در اقدام بعدی خود با شناسایی خانه پدر این قاتل برای دستگیری وی به آنجا رفتند که سعید با شنیدن مرگ «علی» خودش به دادسرا رفت و تسلیم شد. سعید در بازجویی‌ها به پلیس گفت: ساعت 17:30 چهارشنبه پس از تعطیلی کلاس برای مراجعه به خانه همراه چند تن از همکلاسی‌ها به سمت اتوبوس دانشگاه رفتیم. هنوز ثانیه‌هایی از نشستن روی صندلی نگذشته بود که دیدم کسی در صندلی پشت سر من با زانویش صندلی من را فشار می‌دهد. از جایم بلند شدم و به سمت او برگشتم و فقط نگاهی به او کردم و دوباره سرجایم نشستم. این جوان به دوستان خود گفت: آقا چی گفت؟!! و شروع کرد به صورت بلند بلند صحبت کردن ... لحظاتی بعد که دیدم این مرد به خاطر عصبانی کردن من بلند بلند صحبت می‌کند، دوباره از جایم بلند شدم و به او گفتم ساکت می‌شی یا ساکتت کنم؟! من هرچی به او می‌گفتم او در جواب مسخره‌ام می‌کرد تا اینکه خیلی عصبانی شدم. راننده که پشت فرمان و منتظر سایر دانشجو‌ها بود و اعتراضات من و سروصدای او را دید از جایش بلند شد و به طرف ما آمد و به هر دوی‌ ما گفت، بچه‌ها از صبح تا حالا سرویس داشتم هم خسته‌ام و هم سرم به شدَت درد می‌کند شما را به خدا دردسر و درگیری درست نکنید. اتوبوس که حرکت کرد جوان دانشجو با تلفن همراهش با یکی از دوستانش صحبت کرد و بلند بلند می‌گفت تا مخاطب تلفن وی دوستان دیگرشان را باخودش به محل پیاده شدن بیاورد تا روی یک نفر را کم کنند. حقیقتش من ترسیده بودم و چون تلفن همراه نداشتم با تلفن همراه یکی از همکلاسی‌هایم با دوستم «مرتضی» تماس گرفتم و به او گفتم یکی، دو نفر از بچه ها را بردارد و با خودش به ترمینال جنوب و محل پیاده شدن ما بیاورد. در طول مسیر ما سه، چهار بار با هم بگو مگو کردیم. من که شنیدم او با دوستانش تماس گرفته از ترس خودم هم با مرتضی تماس گرفتم‌. در مقابل ترمینال مرتضی به تنهایی آمده بود اما با خودش یک کارد آورده بود.بیشتر همکلاسی‌های ما به محض پیاده شدن توقف نکرده و رفتند. آنها 4 نفر بودند و ما 2 نفر. من یاشار را به دیوار چسباندم و چاقو را نیز درآوردم. اصلاً قصد ضربه زدن با چاقو را نداشتم؛ 2 نفر از پشت سر به من پشت پا زدند و من به زمین افتادم و همان 2 جوان با لگد به جانم افتادند. نفهمیدم که چطور شد یک دفعه همان 2 جوان فرار کردند و من که از جایم بلند شدم دیدم کارد در دست من خونی شده است.
بنا به این گزارش، پسر دانشجو که متهم به قتل است و همه شرکت‌کنندگان در دعوای مرگبار بازداشت شده‌اند و تحقیقات ادامه دارد.

 


نجات 2 دانشجو از یک‌قدمی مرگ خاموش

نبود تهویه مناسب در موتورخانه و انتشار گاز منوکسیدکربن در طبقات ساختمان خوابگاه دانشجویی در میدان سلماس تهران، جان 2 جوان دانشجو را به خطر انداخت.
هوشیاری و اقدام بموقع یکی از اعضای خوابگاه، دانشجویان را از مرگ ناشی از گاز منوکسیدکربن نجات داد. ستاد فرماندهی آتش‌نشانی تهران ساعت 4:06 بامداد جمعه با دریافت خبر مسموم شدن 2 دانشجو با گاز منوکسیدکربن بلافاصله آتش‌نشانان ایستگاه 18را به محل حادثه در میدان سلماس خیابان شهریار اعزام کرد. به گفته عباس زحمتکش، فرمانده آتش‌نشانان، موتورخانه این ساختمان
3 طبقه به دلیل نداشتن تهویه مناسب، انتشار گاز منوکسیدکربن و سرایت به طبقات را همراه داشت که موجب مسمومیت 2 جوان 26 و 27 ساله شده بود. وی افزود: آتش‌نشانان بلافاصله هردو جوان را به فضای باز منتقل کرده و تحویل عوامل اورژانس دادند. وی ادامه داد: آتش‌نشانان بی‌درنگ همزمان با ایمن‌سازی محل با استفاده از گازسنج به بررسی ساختمان پرداختند که مشخص شد نشت گاز منوکسیدکربن از موتورخانه ساختمان عامل بروز این حادثه بوده است. استفاده نکردن از هواکش مناسب و نبود کلاهک روی دودکش موتورخانه موجب انتشار گاز منوکسیدکربن شده بود. آتش‌نشانان با دادن تذکرات ایمنی به مسؤولان و دانشجویان ساکن این ساختمان به ماموریت خود پایان دادند.


یک مقام انتظامی هشدار داد ؛ کنکوری‌ها مواظب کلاهبرداران اینترنتی باشند

معاون اجتماعی پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا با توجه به شروع ثبت‌نام اینترنتی آزمون سراسری گفت: ثبت‌نام اینترنتی آزمون سراسری فرصتی برای کلاهبرداری اینترنتی است.
سرهنگ محسن میربهرسی با اشاره به شروع ثبت‌نام آ‌زمون سراسری سال 91 با هشدار به داوطلبانی که قصد دارند از طریق خرید اینترنتی اقدام به ثبت‌نام کنند، به آنان توصیه کرد هنگام ورود به صفحه پرداخت بانکی به نکات امنیتی توجه کنند.‌ وی در تشریح نکات ایمنی به داوطلبان توصیه کرد حتی‌الامکان از مکان‌های عمومی برای پرداخت اینترنتی استفاده نکنند و افزود: در صورت مراجعه داوطلبان به کافی‌نت برای ثبت‌نام‌،‌ توجه داشته باشید ممکن است دزدان با ضبط صدای شما یا همچنین استفاده از نرم‌افزارهای کلیدخوان اطلاعات شما را سرقت کنند، ‌از این‌رو هیچگاه در تماس تلفنی یا هنگام صحبت با دوستانتان شماره حساب و رمز خود را به زبان نیاورید.سرهنگ میربهرسی گفت: داوطلبان باید دقت داشته باشند هنگام ورود به صفحه پرداخت بانکی، ‌آدرس صفحه پرداخت صحیح باشد. وی در توضیح با بیان اینکه درگاه‌های پرداخت بانکی آنلاین از پروتکل
Https:\\ استفاده می‌کنند، گفت: نشانه آن وجود شکل قفل امنیتی روی مرورگر است که با کلیک روی آن می‌توانید گواهینامه امنیتی درگاه پرداخت را مشاهده کنید. معاون اجتماعی پلیس فتا به داوطلبان توصیه کرد: هنگام پرداخت‌های اینترنتی حتما از کیبردهای مجازی تعبیه شده در صفحات پرداخت استفاده کنید. وی افزود: کاربران از دادن شماره حساب و رمز بانکی خود به دیگران جدا خودداری کرده و در صورت لزوم، به جای کمک خواستن از افرد غریبه حاضر در مکان کافی‌نت‌، ‌از بستگان درجه یک خود کمک بگیرند و در صورت مشکوک شدن پس از پرداخت الکترونیکی، حتما به تغییر رمز کارت عابربانک خود اقدام کنند.

 

دزدی خانوادگی با هدایت پدر و مادر تبهکار

اعضای خانواده‌ای که طلا‌های کودکان را سرقت می‌کردند، توسط پلیس آگاهی استان اصفهان دستگیر شدند.
سرهنگ حسین حسین‌زاده، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان با اعلام این مطلب افزود: در پی وقوع چند سرقت طلاجات از کودکان و دادخواهی مالباختگان موضوع به صورت ویژه در دستورکار اداره مبارزه با سرقت‌های به عنف این پلیس قرار گرفت. وی افزود: با تشکیل چند اکیپ گشتی محسوس و نامحسوس مناطق‌ آلوده تحت پوشش نظارتی پلیس درآمد و در نهایت زنی در حال سرقت از دختربچه‌ای خردسال دستگیر شد. حسین‌زاده تصریح کرد: با انتقال این زن جوان به پلیس آگاهی وی در تحقیقات اقرار کرد همراه همسر و 2 کودک خردسال خود با موتوسیکلت در کوچه‌ها و خیابان‌های خلوت پرسه می‌زدند و با انتخاب سوژه‌ها در فرصتی مناسب طلاها و زیورآلات همراه آنان را سرقت می‌کردند. رئیس پلیس آگاهی استان در ادامه گفت: پس از این اعترافات همسر وی نیز در عملیاتی ویژه دستگیر شد و اظهارات همسر خود را تایید و به همدستی با وی برای سرقت طلاها و فروش آنها صراحتا اقرار کرد. وی با بیان اینکه این زوج بشدت معتاد به شیشه و کراک هستند، گفت: آنان به 20 فقره سرقت اقرار و انگیزه خود از این سرقت‌ها را تامین هزینه‌ موادمخدر مصرفی خود عنوان کردند. حسین‌‌زاده با بیان اینکه متهمان همراه پرونده برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شدند به خانواده‌ها هشدار داد: داشتن طلا و زیورآلات قیمتی کودکان و اطفال را با خطرات جدی روبه‌رو خواهد کرد بنابراین توصیه می‌شود از آویختن طلاجات و زیورآلات به کودکان جدا پرهیز شود.


زورگیری از زنان به بهانه مسافرکشی

رئیس‌پلیس آگاهی استان گیلان از دستگیری 2 زورگیر که در قالب خودروی مسافربری اقدام به زورگیری از زنان کرده بودند، خبر داد.
سرهنگ عبادالله کریمی با اعلام این خبر گفت: در پی شکایت زنی مبنی بر زورگیری از وی توسط 2 مرد در اوایل آذرماه، کارآگاهان در حال رسیدگی به این پرونده بودند که یک هفته پس از آن با زورگیری مشابهی روبه‌رو شدند.
کریمی درباره شیوه زورگیری گفت: متهمان به بهانه مسافرکشی و با قرار دادن جعبه‌ای یا وسیله‌ای در صندلی جلوی خودرو طعمه‌های خود را تحت عنوان مسافر در صندلی عقب سوار کرده و پس از مسافتی سرنشین عقب به وی حمله‌ور شده و او را به بیراهه‌ای منتقل و پس از گرفتن زیورآلات و پول‌، مالباخته را رها می‌کردند. کارآگاهان با پی‌ بردن به سریالی بودن جرم و در حالی که به ‌دنبال متهمان بودند، سومین شکایت نیز به اداره پلیس ارجاع شد. رئیس‌پلیس آگاهی استان گیلان خاطرنشان کرد: کارآگاهان با انجام تحقیقات پلیسی و انجام چهره‌نگاری از متهمان، پس از یک هفته، یکی از این زورگیران را هنگام رانندگی با خودروی پراید در سطح شهر شناسایی کردند. وی افزود: متهم که متوجه حضور پلیس شده بود به دستور ایست توجه نکرده و قصد فرار داشت که با شلیک گلوله پلیس لاستیک خودرویش پنچر و دستگیر شد. کریمی با بیان اینکه چهره‌نگاری انجام شده شباهت 99 درصدی با متهم داشته است، گفت: کارآگاهان پس از بررسی‌ها و اطمینان از سابقه آدم‌ربایی، چاقو‌کشی و سرقت از سوی متهم، تحقیقات خود را روی وی تشدید و در این راستا نفر دوم را نیز در شهر ماسال دستگیر کردند. رئیس‌پلیس آگاهی استان گیلان با بیان اینکه 2 زورگیر دستگیر شده اهل کرج و تهران هستند، گفت: این دزدان برای رسیدن به اهدافشان در استان گیلان زندگی می‌کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.