گروه معارف/ سید حسین امامی - امام حسن مجتبى(ع) که رازدار و سنگربان مقام نبوت و امامت بود، بیش از همه انسانها به پاسدارى از تلاشهاى جدش محمد مصطفى(ص) و عدالت پرورى پدرش على مرتضى(ع) مى‏اندیشید.

 بررسی «نرمش قهرمانانه» امام حسن(ع) در برابر معاویه

 ایشان خود را در برابر آنها مسؤول مى‏ دیدند و احساس مى‏کردند با ادامه نبرد و خونریزى به چنین مقصودى دست نخواهد یافت و راه آسان‏تر و کم خطرترى نیز وجود دارد که آن، صلح است. بنابراین، پذیرش صلح و آرامش، نه تنها منافاتى با مبانى فکرى و عقیدتى مکتب اهل بیت(ع)  ندارد، بلکه خواسته اصلى آن است. در گفت و گو با دکتر فرزاد جهان بین، عضو هیأت علمی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین به بررسی شبهه‌های صلح امام حسن(ع) پرداختیم که می خوانیم.

 

 يکي از پرسشهای معروفی که درخصوص دوران امامت امام حسن(ع) مطرح است اين است که چرا ایشان با معاويه که از طاغوتهای ستمگر بود و باطني آميخته با شرک و کفر داشت صلح کرد؟

در آغاز بايد توجه کرد صلح با سازش تفاوت بسيار دارد. آنان که از صلح امام حسن(ع)، به سازش او با معاويه تعبير مي‌کنند، به طور کامل در اشتباهند.

صلحی که امام حسن(ع) آن را پذيرفت، هرگز به معناي سازش و کنار آمدن با معاویه نبود، بلکه همچون صلح حديبیه رسول خدا(ص) با مشرکان مکه، براساس شرايطي بود که موجب حفظ نيروها و کسب امتيازها مي‌گرديد. زندگي و چگونگي برخوردهاي امام حسن(ع) با معاويه و اصحاب معاويه نشان مي‌دهد امام حسن(ع) هرگز اهل سازش و کرنش در برابر معاويه نبود، بلکه صلح او نرمش قهرمانانه‌اي بود که در شرايط بسيار سخت، چاره‌اي جز انتخاب آن نبود و چنين انتخابي در چنان شرايط، دليل بر عقل و دورانديشي عميق و وسيع و شجاعت فوق‌العاده انتخابگرش مي‌باشد.

معاويه پس از انعقاد صلح اعلام کرد به آن شرايط عمل نمي کند و همين اعلام او، ماهيت پليد و باطن ناپاک وی را براي مسلمانان آشکار ساخت و در درازمدت ضربه مهلکي بر حکومت و دودمان بني اميّه وارد کرد. حقیقتی که معاویه در جلسات خصوصی بیان می کرد و در منابع مختلفی و از آن جمله در «الموفقیات» آمده است که آرام نخواهد نشست تا نام این مرد، ابوکبشه (لقبی که ابوسفیان در جنگ احد به تمسخر به پیامبر داد) را دفن کند و یادش را به خاک بسپارد. در همان عصر، افراد متعددي به صلح امام حسن(ع) اعتراض کردند. آن بزرگوار به آنها پاسخهاي مختلف داد که با بررسي اين پاسخها، ريشه‌ها و عوامل صلح امام حسن(ع) مشخص مي‌گردد.

بخشي از خلاصه پاسخهاي آن حضرت چنين بود:۱ـ يار و ياور نداشتم. ۲ـ يارانم پراکنده و داراي عقايد گوناگون هستند ۳ـ اراده خداوند، هر روز شکل مخصوصي دارد (اکنون شکل مبارزه بايد به گونه ديگري باشد.) ۴ـ به خاطر حفظ خون مسلمانان صلح کردم، اگر چنين نمي کردم يک نفر از شيعيان ما در روي زمين باقي نمي ماند.

امام محمد باقر(ع) نیز در پاسخ کسي که به صلح امام حسن(ع) انتقاد داشت، فرمود: اسکت فانه اعلم بما صنع، لولا ما صنع لکان امرٌ عظيمٌ: «ساکت باش، امام حسن(ع) به آنچه انجام داده داناتر است. اگر او صلح را نمي پذيرفت، خطر بزرگي پيش مي‌آمد.»

 

 علت اصلی صلح همان بی وفایی سربازان و حتی سرداران سپاه حضرت بوده، آیا این نظر درست است؟

- سپاه امام از چند گروه پراکنده ترکيب يافته بود:

۱ـ شيعيان راستين و اعتقادی(در مقابل شیعیان سیاسی) ۲ـ خوارج ۳ـ گروه پيرو رئيس قبيله خود ۴ـ گروه مذبذب و دستخوش شک و ترديد ۵ـ گروه طماع که در انتظار به دست آوردن غنايم جنگي بودند و... . در ميان اين گروه‌ها، به گروه اول اطمينان بود، ولي شمار اين گروه به قدري اندک بود که ياراي مقابله با سپاه معاويه را نداشت. افزون بر آن به درازا کشيدن جنگ صفين در عصر خلافت حضرت علي(ع) و بروز جنگ جمل و همچنين جنگ نهروان بعد از جنگ صفين، سپاه عراق را خسته و کوفته نموده بود و آنها روحیه جنگيدن را نداشتند. آيا براستي، آن حضرت مي‌توانست با چنين عناصر متضاد و افسرده که عملا در جبهه خيانت کردند و به دشمن پيوستند جنگ کند؟! آيا او مي‌توانست به چنان سپاه ناهماهنگ و بي‌هدف، به نبرد خود تداوم بخشد؟! در چنین شرایطی کار به جایی رسید که زعماي كـوفه طی نامه‌هایی به معاويه نوشتند: هر وقت بخواهد امام(ع) را دسـت بسته نزدش مي‌فرستند و چـون به امام مي‌رسيدند، اظهار اطاعت و ارادت مي‌نمـودند و مي‌گفتند: «تـو جانشين پدرت و وصي او هستي و ما سراپا در مقابل تــو مطيع و فرمانبـرداريـم، هر فرمان كه داري بفرماي»!

در کنار وضعیت یاران، جاسوسان مخفي معاويه که برخی از آنها از صحابی امیرالمومنین و امام حسن مجتبی(ع) بودند، همواره در درون سپاه امام به اغتشاش و شايعه پراکني مي‌پرداختند و اذهان را منحرف و کور مي‌نمودند؛ تا آنجا که وقتي سپاه امام حسن(ع) به فرماندهي قيس بن سعد (قهرمان وفادار به امام) به جبهه، براي جلوگيري از تجاوز سپاه معاويه رفته بود، ناگهان شايع کردند «قيس بن سعد» به دست سپاه شام، کشته شد. همين شايعه موجب شد عده‌اي از سپاه امام حسن(ع) به خیمه ایشان در مدائن حمله کرده و هرچه در آنجا بود، حتّي جانماز آن حضرت را از زیر پا کشيدند و به يغما بردند.

 

 توجه درست به مفاد صلحنامه نیز به خوبی پرده از حقیقت صلح امام حسن، بر می‌دارد، اما کمتر کسی از مواد آن باخبر است، لطفاً به مفاد صلحنامه اشاره کنید؟ 

- مـاده اول: واگذاشتن حكومت به معاويه به اين شـرط كه به كتاب خــدا و سنت فرستاده او(ص) و به سيره خلفاي صالح عمل كنـد.

ماده دوم: پس از معاويه، امر حكومت بر عهده حسن است و اگر براي او حادثه‌اي روي داد حكومت از آن حسين است و معاويه نمي تواند آن را به عهده ديگري بگذارد.

ماده سوم: بايد سب اميرالمومنين علي(ع) و بد گفتن از او ترك شود و از علي(ع) جز به نيكي ياد نكنند.

ماده چهارم: بايد آنچه در بيت المال كوفه قرار دارد، يعني پنج ميليون درهم يا دينار، استثنا بشـود و تابع خلافت و حكـومت نباشـد و برعهده معاويه است كه هر سال دوميليون درهم براي حسن بن علی و برادرش حسيـن و سایر اهل بیت بفرستد و در عطا و صلات، بني هاشـم را بر بني عبدشمـس برتري دهد و ميان فرزندان كساني كه در ركاب اميرالمومنيـن در جنگ جمل جنگيدند و فرزندان كساني كه در صفيـن در خدمت امام علي(ع) مجاهدت كردند، يك ميليون درهـم تقسيـم شـود و اين مبلغ را از خراج ولايت((دارابگرد)) كه يكي از شهرهاي فـارس در حـدود اهـواز است بپـردازد.

ماده پنجم: مردم هر جا بر روي زمين خدا باشند، چه در شام و عراق چه در حجاز و يمـن، بايد ايمـن باشنـد و سياه و سـرخ بايد در امان بماننـد، معاويه بايـد خطاهاي آنان را تحمل كند و ببخشايد وهيچ كـس را به جرم گذشته كيفر نـدهد و با اهل عراق با كينه و دشمني رفتار نكند و ياران علـي(ع) را در هر كـجا باشنـد امان دهد و به هيچ يك از شيعيان علي(ع) آسيبي نرساند. ياران و شيعيان علي(ع) از حيث جان و مال و زن و فرزند در امان و از هر گزندي محفـوظ باشند و هيچ كس متعرض هيچ يك از آنان نشـود و هر صاحب حقـي به حقـش برسد و هر چه ياران علـي(ع) در هر كجا به دست آورده اند براي آنان محفـوظ بمـاند و بـراي حسـن بـن علي و برادرش حسين(ع) و هيـچ يـك از اهـل بـيت رسـول‌ا... در نهان و آشكار هيچ بـدي نخـواهنـد و در امنيت آنان، در هيچ منطقه‌اي، اخلال نكنند.

 

 چرا با وجود صلح امام حسن(ع) و پس از 10 سال، معاویه پس آن حضرت را به شهادت رساند؟

پس از صلح و در اواخر عمر معاویه، بنا به نقل ابـوالفرج اصفهاني در كتاب «مقاتل الطالبيـن»، معاويه مي‌خـواست براي پسرش يزيد بيعت بگيرد و در انجام ايـن منظور، هيچ كس براي او مزاحم‌تر از حسـن بـن علي(ع) و سعد بن ابـي وقاص نبـود، بديـن جهت هـر دو را با وسايل مخفي مسمـوم كرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.