پیشنهاد سردبیر

۸ تیر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۳
کد خبر: 396994

قدس آنلاین:بی تردید تنها راه تحول در علوم انسانی بهره مندی از قرآن و عترت(ع) و به بیانی قرآن و نهج البلاغه و اندیشه ورزی بر مبنای آنها است.

شاهراه تحول علوم انسانی

به گزارش قدس آنلاین، نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) میراث گرانبهای امام علی(ع) نه فقط برای شیعیان و مسلمانان بلکه برای عالم بشریت است و همه امور موردنیاز بشر را مورد بحث و بررسی قرار داده است از مسائل فرهنگی اجتماعی گرفته تا سیاسی و اقتصادی؛ «علم» و «علم آموزی» نیز از جمله مباحثی است که مولی الموحدین(ع) به آن توجه داشته و در این زمینه افق های روشنی را پیش روی انسان الی الابد گشوده اند.

از این رو و به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت امیرالمومنین(ع)، بر آن شدیم تا موضوع علم در نهج البلاغه و اساسا تاثیر این میراث ارزشمند امام علی(ع) را در تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی با دکتر حسین ظریف منش، مدیرعامل بنیاد بین المللی غدیر به بحث و بررسی بگذاریم. آنچه در ادامه می آید مشروح این گفت و گو است:

 

علم و دانش در نهج البلاغه چه جایگاهی دارد و اساسا نگاه حضرت امیر(علیه السلام) نسبت به علم و آموزش چگونه است؟

نهج البلاغه هم دعوت به دانش آموختن و مهم تر از آن اندیشه ورزی می کند هم با نگاه به معنای واقعی علمی بسیاری از پدیده ها و روابط و قواعد حاکم بر آنها را تبیین می کند و هم منبع دانش پژوهی است.

نهج البلاغه منبع حکمت است. تصویرگر بخشی از علم بی کران نبوی است که باب علم الهی برای بشریت به ارمغان گذاشته است. سرچشمه همه دانستنی های نابی است که وجود مبارک امیرالمومنین (ع) برای پرده برداری از دقایق آفرینش، مقولات پیچیده فلسفی، شناخت انسان، جامعه، طبیعت و مبدأ و معاد بیان فرموده است که گاه به صورت جرقه هایی برای اندیشمندان، گاه به منزله پنجره هایی برای واقعی دیدن و گاه به صورت قواعد و اصولی مستحکم برای یافتن و یا ساختن نظریه ها و در مواردی در قالب دستورالعمل ها، روش ها و توصیه ها ارائه شده است.

 

علم و دانش از دیدگاه امیرالمومنین(ع) جایگاهی ارجمند و بی بدیل دارد. در این مجال با استفاده از فرمایشات آن حضرت(ع) عرض می کنم که از نظر امام علی(ع) علم بالاترین شرافت است. هرگاه خداوند بخواهد بنده ای را پست شمارد، او را از علم محروم می گرداند. به وسیله دانش است که حیات طیبه میسر می گردد. چنانکه در نامه 53 می فرمایند: «به وسیله دانش است که کار حکومت به سامان می رسد» یعنی کارآمدی حکومت ها در گرو توجه آنها به دانش و بهره مندی آنها از دانشمندان است.

 

در نگاه امام(ع) فقر واقعی برای یک فرد یا یک ملت فقدان و یا کمبود منابع مادی نیست بلکه بی بهره بودن او از دانش است، در یکی از جملات قصار آمده است که ثروت افراد و ملت ها مقهور دانش است؛ آموختن و باور همین یک جمله زمینه ساز دستیابی به پیشرفت، سعادت، آزادی و تعالی است.

 

آیا نهج البلاغه ظرفیت تحول در علوم انسانی را دارد؟

در پاسخ به این سوال اول باید ببینیم علوم انسانی چیست؛ علوم انسانی را دانش هایی توصیف کرده اند که با فکر و اندیشه انسان سرو کار دارد به بیان دیگر متعلق این علوم با فکر و اندیشه انسان سرو کار دارد. دانش هایی که به حوزه حیات انسان در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی می پردازد و می توان گفت وجه تمایز علوم انسانی از سایر علوم در موضوع آن یعنی انسان یا به بیان برخی از اندیشمندان انسان، اندیشه و کُنش انسان است.

 

با این تعریف و با نگاه به نهج البلاغه باید گفت این کتاب بعد از قرآن، اصیل ترین و غنی ترین منبع برای تحول در علوم انسانی است و بهتر است بگوییم بی تردید تنها راه تحول در علوم انسانی بهره مندی از قرآن و عترت(ع) و به بیانی قرآن و نهج البلاغه و اندیشه ورزی بر مبنای آنها است.

 

نکته قابل توجه این است که اگر ما همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند علوم انسانی غرب را ذاتا مسموم بدانیم و اگر محصول این علوم را جامعه، اندیشه و رفتاری متفاوت با اعتقادات خود بدانیم باید مغایرات آن را بررسی کنیم، به هر صورت این تفاوت ها در حوزه اعتقادی جدی تر است. مهم ترین اختلاف یا بهتر بگوییم تعارض در حوزه نظریه ها و روش ها نیست. گاهی محققین ما روش ها یا نظریه هایی را در جامعه اعتبارسنجی می کنند و از محصول آن صحت و اعتبارش را نتیجه می گیرند. این نگاه غلط است. اصل تعارض به جهان بینی و انسان شناسی بر می گردد که این علوم بر آنها استوار شده است.

جهان خلاصه شده در ماده انگاری، جهان بریده از خدا، جهان تقطیع شده و جدای از مبدأ و معاد خویش، جهان بی هدف، عبث و انسان یله، فاقد آینده، فاقد پشتوانه، سرگردان در بی کران هستی و تابع خود و تعلقات و تمنیات خود با تعریف و شناخت ما از جهان و انسان اختلافات مبنایی دارد؛ به همین دلیل ما باید علوم انسانی خود را بر اساس مبانی و نظریه های اعتقادی خود بسازیم.منابع آن را هم با عنایت الهی داریم.

 

آیا می توانیم در تولید علوم انسانی اسلامی نهج البلاغه و حکمت ها و مباحث آن را منبع و الگوی تحول در این علم قرار دهیم؟

دقیقا همین نظر را باید مبنای نگاه و اقدامات خود قرار دهیم. نهج البلاغه منبع پایان ناپذیرخداشناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی است. یک عبارت نهج البلاغه مثل «دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تَنْظُرُ وَ تَحْسَبُ [تزعم] أَنَّكَ‏ جِرْمٌ‏ صَغِيرٌ وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر... » می تواند علوم انسانی را دگرگون کند.

برای مثال نامه امیرالمومنین(ع) به امام حسن مجتبی(ع) منشور تربیتی اسلام و تبیین کننده یک نظام جامع تربیتی است. یا نامه 53 نهج البلاغه می تواند مبنای شکل دهی به علم سیاست و علم مدیریت نوین شود. بیاناتی نظیر «من صارع الحق صرعه»، «لاتکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرّا» و یا جملاتی در حوزه اقتصاد نظیر «ما رايت نعمه موفوره الا و في جانبها حق مضيع» از این جمله هستند. یا در علم حقوق همه شاخه ها ی آن از قبیل حقوق بشر، حقوق خصوصی، حقوق عمومی، حقوق شهروندی، حقوق بین دولت ها و ملتها را می توان در آموزه های علوی یافت.

هزاران نمونه از این قبیل آموزه ها می توان نام برد که می توانند سرخط بسیاری از نظریه ها باشند و طرحی نو علوم انسانی دراندازند.

شبستان

انتهای خبر/

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.