بازخوانی زندگینامه روی دور تند
زاده شده در آبان سال 1351 در خانواده متوسط در تهران. پدر در اصل عرب است و مادر بچه محله قدیمی سنگلج تهران. در یک جا بند نمی شود. سفر به اهواز، شروع جنگ و رفتن به تنکابن و سپس کرمان برای تحصیل در دانشکده دندانپزشکی و دوباره تهران. به گفته خودش، درسخوان نبوده اما همیشه نمره های بالا میگرفته. می گوید: درسم خوب بود و همیشه تقلب میرساندم. رویای کودکی شهرام، داشتن یک کارخانه تولید شکلات است که بابت نرسیدن با آن افسوس می خورد. این روایت را–بیش و کم- همه درباره اش شنیده ایم که باقلوا و سمبوسه و بستنی فروشی را در اهواز تجربه می کند. آن روزها پانزده ساله است. درهمان 15سالگی است که گویا به سود 100درصدی از فروش شربت می رسد. چند سال بعد، برای تحصیل در دندانپزشکی به دانشگاه کرمان می رود. به گفته خودش، این رشته را تا ترمهای آخر می خواند اما تمام نمی کند.
شروع تجارت ... از صادرات خرماى بم به جمهورى هاى استقلال يافته شوروى سابق شروع می کند و به صدور فرش می رسد. پس از فرش، ذهن بستنیفروش لب کارون به سوی سرمایهگذاری در کاغذ و روغن نباتی کشیده می شود. ... ادامه بده بستان های اقتصادی آقا شهرام را اگر نشنیده یا نخوانده اید، با یک جست و جوی ساده در اینترنت می توانید بیابید و بخوانید، شاید برای شما نیز راهگشا افتد!
اگر جای روحانی بودم ...
در واپسین روزهای آذرماه پارسال، سایت خبرآنلاین متن مصاحبه پنج ساعتی خود را با شهرام جزایری روی خروجی خود می گذارد. در آن گفت و گو، شهرام جزایری می گوید، برخی چهرههای اقتصادی تصمیمگیر «فرق اتوبوس و دوچرخه را نمیدانند». گویا آن مصاحبه، هم زمان می شود با نامه سرگشاده 4 وزیر اقتصادی کابینه به رییس جمهور حسن روحانی. شهرام جزایری به آن نامه هم اشاره می کند و می گوید: همه مطالبی که در نامه انتقاد کرده بودند در حدود اختیارات خود آنها بود. من اگر جای رئیسجمهور بودم، فوری هر چهار وزیر را توبیخ میکردم و میگفتم چرا خودتان راهکار پیدا نمیکنید؟
همذات پنداری با "دی کاپریو"
خاطره جالب سینمایی شهرام از زندان هم در جای خودش قابل تامل است. همان وقتی که – به گفته خودش- در سال 84-83، یک متصدی قضایی پرونده اش، فیلم catch me if you can را می آورد و به او می دهد و می گوید: ببین، این سرنوشت توست! شهرام می گوید: مثل همان فیلم وقتی بازجوییهای من تمام شد، کارشناسان وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات و مأمور قضایی پرونده از من درباره پروندههای اقتصادی دیگر مشورت میگرفتند. من هم کمک میکردم. میدانید که شخصیت فیلم واقعی است و در آخر فیلم و زندگیاش مدیرکل بانک و بیمه FBI می شود. آن پلیس و افرادی که او را تعقیب میکردند به دی کاپریو که نقش اصلی را بازی میکرد، وابستگی عاطفی پیدا کردند. به نظرم همین حس را 54 قاضیای که پرونده من را بررسی میکردند نسبت به من هم پیدا کرده بودند.
آزادی بی سر و صدا
در مهرماه 93 است که برخی رسانه ها از گوشه و کنار، خبر آزادی اش را از زندان- پس از سیزده سال- می دهند.
به گفته خودش، اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم؛ حدود چهل روز کمتر از سیزده سال، یعنی 20 آبان 1380 تا 11 مهر 1393. آزادی پرآوازه ترین متهم اقتصادی دهه 80 خورشیدی پس از 4749 روز، سوژه داغی است که هیچ رسانه ای نمی تواند از کنارش آسان بگذرد.
متهم گریخت؟
دوم اسفندماه 1385است که خبر فرار شهرام جزایری عرب از زندان، مثل توپ صدا می کند. در آن فرار، او از کشور دوست و برادر-عمان- سردرمی آورد. سال ها بعد و پس از آزادی، وقتی خبرنگار تسنیم از جزایری درباره این فرار می پرسد، شهرام به این پاسخ بسنده می کند که درباره این موضوع همیشه سکوت کردهام و هیچ علاقه ندارم درباره اش حرف بزنم.
آموزش کسب ثروت در زندان
در خرداد 1386، رسانه ها خبری را منتشر کردند که می گفت؛ شهرام جزایری عرب، در یک مصاحبه پدر زندان اوین ، روش ها و تکنیک های کسب آسان ثروت در ایران را براي ماموران قضایی تشریح کرده است. در همان روزها سایت الف نوشت: این مصاحبه ها به مدت 10 ساعت با دوربین ویدیویی حفاظت اطلاعات قوه قضاییه ضبط شده است.
دانش ساخت پول
در مهر ماه 93 و پس از آزادی از زندان، خبرنگار روزنامه شرق به سراغ شهرام جزایری می رود. جزایری میگوید: به دانش ساخت پول و فرصتسازی اقتصادی دست پیدا کرده. او همچنین می گوید، 20 سال از اقتصاد کشور جلوتر است. ادعایی که در همان روزها برخی روزنامه ها نیز به آن پرداخته بودند، اینکه جزایری در زندان کلاس کارآفرینی برگزار کرده است. خودش می گوید: کلاس نبود، کارمندان میآمدند صحبت میکردیم من هم چیزهایی که درباره بورس و بازکردن السی بلد بودم برایشان میگفتم.
خنده معروف
خنده شهرام جزایری ماجرای خاص خودش را دارد.همان خنده ای که می گویند، روی اعصاب است. اما داستان چیست؟ او میگوید: جزو کاراکتر من است و عمدی در کار نیست. هرچند کتمان نمیکنم که فنون مذاکرهای را که آموزش میدهم، خودم هم میدانم.
ماجرای نقطه چین ها !
در فروردین 94، شهرام مصاحبه ای با سالنامه اعتماد دارد که در آن ادعا می کند، یک دکترین اقتصادی دارد. در همین مصاحبه، وقتی خبرنگار از او می پرسد: آیا حس نمی کنید خوش شانسید که الان زنده هستید؟ ... که جزایری در پاسخ می گوید: من می گم خوش شانسی ذاتی نیست، بلکه اکتسابیه. ... من برای اینکه الان جلوی شما بنشینم بیش از 180 هزار برگه بازجوی پس دادم و از فیلتر قضایی و امنیتی عبور کردم و حدود پنجاه قاضی کارکشته و حرفه ای در بیش از هزار جلسه، من و افکارم رو بررسی کردند، گاهی اتهامات من به نقطه چین می رسید، می پرسیدم: این نقطه چین ها یعنی چی؟ می فرمود: تو جرایمی کرده ای که بعدها در قانون مجازات خواهدآمد!
حالا دیگر مفسد نیستم
جزایری در هفتم فروردین 94 گفت و گوی مطبوعاتی دیگری انجام می دهد که در آن تاکید می کند، از این که مفسد زنده نامیده شود ناراحت میشود زیرا دوره مجازاتش تمام شده و قصد دارد به اقتصاد کشور برگردد.
در همان مصاحبه، او می گوید: جرم من این بود که سرعتم خیلی زیاد بود و جوان بودم. حس میکردم با این شکل قوانین نمیشود کاری از پیش برد، تلاش کردم راههای قانونی را برای استفاده ملت عزیز میانبر کنم. نه پولی از مملکت خارج کردم و نه مالی دزدیدم. بروید بررسی کنید. یک وام نگرفتم که وثیقه نداشته باشه، یک بار جعل نکردم.
بیل گیتس اگر ایران بود ...
شهرام درباره این که چرا بیل گیتس ایران نشد، می گوید: بیلگیتس اگر ایران بود، به چند سال زندان محکوم میشد. و با طنز می افزاید: مردم شما را چشم میزنند. اگر آقای بیلگیتس هم در ایران بود چشم میخورد و میافتاد زندان!
مفلس فی امان الله ؟
در واپسین روزهای مهرماه 94 ، خبرنگار خبرگزاری تسنیم با شهرام جزایری مصاحبه می کند و در ابتدای این گفت و گو می نویسد: او تنها مدیری در سراسر دنیاست که از بالاترین مرجع قضایی کشورش یعنی دیوان عالی کشور، حکم خوش حسابی گرفته اما این روزها – به گفته خودش- مفلس فی امانالله است. این گفت و گو، حاشیه های جالبی دارد. از جمله، خبرنگار از او می پرسد: شما از زندان آزاد شده اید و کار اقتصادی هم نمیکنید این بنز مدل بالا - E300 - زیرپایتان از کجا آمده است؟ جزایری بی درنگ پاسخ می دهد: یکی از دوستانم هدیه داده والبته من نیز برای پیاده سازی یک مدل اقتصادی مفید واستاندارد در شرکتهایش، به وی مشاوره رایگان میدهم که چندین برابر پول این ماشین میارزد. یک ماشین 500 میلیون تومانی چیزی نیست که برای شهرام جزایری خیلی بزرگ باشد.
اشتباه بزرگ
فصل تازه و متفاوت در زندگی شهرام جزایری، می دانید از کجا شروع می شود؟ خودش این فصل را «اشتباه بزرگ» می نامد و می گوید: از نزدیک شدن به آدمهای سیاسی به شدت پشیمانم. کاش هرگز سراغ آنها نمیرفتم.
در همان روزها اما شهرام جزایری با مردان سیاسی وقت ارتباط می گیرد. به گونهای که در مجلس ششم – با اکثریت اصلاح طلب- موفق می شود کارت موسوم به 500 بگیرد؛ کارتی که دارنده آن میتواند راحت به پارلمان رفت و آمد کند. او همچنین به عنوان مشاور کمیسیون اقتصادی مجلس در 10 جلسه کمیسیون حضور می یابد.
یارانه 5/2 تومانی؟
او در آخرین روزهای فروردین ماه امسال نیز یک بار دیگر خبرساز می شود. آن جا که در گفت و گو با هفته نامه تماشاگران امروز، به ادعای پرداخت یارانه 250 هزار تومانی در ماه اشاره می کند و می گوید: من حاضرم دو و نيم ميليون تومان ماهانه پرداخت كنم.
دیالوگ طلایی!
برای پایان بندی این گزارش، -با اجازه شما- یک دیالوگ از آقا شهرام را برگزیده ام، بی هیچ گونه تفسیر. ... شهرام جزایری عرب پس از زندان در مصاحبه ای به یک خبرنگار می گوید: مطمئن باشید به زودی کاری می کنم که عالم هستی به وجودم افتخار کند.
نظر شما