بديهى است که زمان، به معناى روزها و شبها و ماه و سال چيزى نيست که زشت و زيبا يا کينه توز و ناسپاس باشد، بلکه اين مردم عصر و زمانهاند که چنين رنگى را به عصر و زمان خود مىدهند.
آنچه زمينه اين گونه امور را در جامعه بشرى فراهم مىکند، دگرگون شدن نظام ارزشى جامعه است. در آنجا که مال و ثروت و قدرت، معيار شخصيت و ارزش محسوب شود، بىآنکه به منابع درآمد آن بينديشند، ظالمانِ زورگو و غارتگر شخصيتهاى آن محيط را تشکيل مىدهند و نيکوکارى که اموال مشروع خود را براى خدمت به محرومان از دست مىدهد، آدم نادان و ابله شمرده مىشود.
هنگامى که مردم زمان فاسد شوند و ظلم و تباهى فزونى گيرد، شکل جامعه عوض مىشود و ضد ارزشها جاى ارزشها را مىگيرد و ظالم به خودکامگى خود مىافزايد و نيکوکاران مجرم محسوب مىشوند و از مراکز حساس جامعه، عقب رانده خواهند شد.
در واقع، اين بدترين حالتى است که يک انسان يا يک جامعه گرفتار آن مىشود؛ يعنى نه از علوم و آگاهيهاى خود براى حل مشکلات بهره مىگيرد و نه به فکر رفع جهل و به دست آوردن آگاهى است و حاصل اين دو، چيزى جز غوطه ور شدن در جهل و جنايت نيست
شرح نهج البلاغه آیت الله مکارم شیرازی
نظر شما