حالا دیگر ياد آن جزوه مساحي و آن نخ دوربين پدر با دو تار نازك مويي اش كه گاه فريدون از ديدنش ريسه مي رفت چنان او را سر شوق مي آورد تا بتواند خاطرات آن روزها را با وارسي اولين نمادهاي حضور موفقش در مهندسي زنده و اين تداوم ، ايستادگي و حضور را همچون هميشه جاري " صوفی چایِ " مراغه و " نستوهيِ " سهند برايش تكرار كند.
فريدون نوزادی بیش نبود كه پدر رخت سفر از مراغه بست.پس از آن ، هر از گاه شهر و دیاری؛ تبريز ، خوي ، گلپايگان ، اروميه و... و او اینگونه پا به پاي پدر نخستین گام هاي ترقي را طي كرد.
فریدون ایرانی دیپلم ریاضی اش را در سال 1343 در تبریز با رتبه اول در آذربایجان دریافت کرد.چهارسال بعد با دریافت مدرک مهندسی راه و ساختمان و با درجه فوق لیسانس از دانشگاه تبریز شایستگی خود را در این عرصه به نمایش گذارد و سرانجام در بهمن ماه سال 1355 این نخبگان دانشگاهی پاریس بودند که در یکی از اتاق های ساختمان معلق كوي دانشگاه شایستگی اش را به دلیل دریافت مدرک دکترای مهندسی در رشته ساختمان های فلزی آن هم با درجه tres honorable به وی تبریک و شادباش می گفتند.
دکتر فریدون ایرانی پس از بازگشت به وطن عهده دار مسوولیت های متعدد اجرایی بود که از آن جمله می توان به ریاست کارگاه پروژه کارخانه تراکتورسازی تبریز، مهندس کارگاه و سرپرست دفتر فنی ،معاون اجرايی کمپلکس اگلومراسیون ذوب آهن اصفهان ، مهندس محاسب و طراح ساختمان های فلزی شرکت فرانسوی آنتروپوز، تهران،مهندس محاسب وطراح (شرکت فرانسوی ETPMپاریس ) اشاره کرد.گفت و گوی ما را با دکتر ایرانی بخوانید:
* آقای دکتر ، برخي معتقدند دانشگاه ها نیازهای صنعت را ارايه نمي كنند و دانشجوی مهندسی پس از تحصیل اطلاعاتی را که باید به عنوان مهندس داشته باشد ندارد. نظر شما در این خصوص چیست؟
ببینید ، براي سنجش هر موضوعي بايد آنرا با سطح مطلوبش ارزيابي كرد.دانشگاه های ما در مقایسه با دانشگاه های کشورهای صنعتی و پیشرفته چیزی کمتر ارایه نمی کنند.مطالبی که در مهندسی اتفاق می افتد مطالب تئوری اش را به مهندس می آموزند و او نيز در حال کار باید تئوری آن را هم بداند.این مطلب به این معنا نیست که ما می توانیم تئوری را حذف کنیم.تئوری می تواند راه حلی را برای برخی از ابهامات در کار ارایه کند.اما باید صنعت مان را با دیگر کشورها مقایسه کنیم.همه می توانند فاصله صنعت ساختمان ما را با دیگر کشورها ببینند.در برخی ساختمان ها از فناوری بسیار بالا استفاده می شود ولی این مساله جامعیت ندارد. مساله اي كه در مقیاس کلی در صنعت ساختمان سازی ما وجود دارد اين است كه از سایر کشورهای پیشرفته صنعتی خیلی عقب تر هستیم و من فکر می کنم یکي از اشكالات كار ما این است که وقتی در مورد کاری تلاش می کنیم ولی به آن نمی رسیم ضعف خود را به گردن این و آن می اندازیم.اینجا هم صنعت مشکلاتش را به گردن دانشگاه می اندازد در صورتی که دانشگاه از نظر آموزش چیزی برای گفتن کم ندارد.تمام دانشجویان ما که به خارج می روند همیشه چیزی بیشتر از خارجی ها دارند .اینکه می گویند صنعت چندان با تئوری های دانشگاهی سازگار نیست معمولاً مربوط به دانش آموختگان جوان دانشگاهی است و ربطی به مهندسان با سابقه ندارد. شما وقتی از دانشگاه دانش آموخته می شوید نه علم مهندسی کاملاً برایتان جا افتاده است و نه چندان با صنعت آشنایی دارید.آن موقع ممکن است احساس کنید چیزی را که در دانشگاه خوانده اید با آنچه در صنعت وجود دارد همخوانی ندارد اما پس از آنکه کمی تجربه کسب کردید به تدریج خواهید دید که هر دو مقوله تئوری و عمل یکی است و اين دو می توانند به یکدیگر پیوند بخورند. پژوهش باید قدری مرز دانش را به جلو هدایت کند.
*راه حل این مساله چیست؟
راه حل کلی به نظامی بر می گردد که آن را هدایت می کند.یعنی نظام ساخت و ساز. ما برای آنکه هر چیزی را به بهترین نحو آن اداره کنیم به سه عامل برنامه ريزي ، هماهنگي و كنترل نیاز داریم : ابتدا لازم است برای آن یک برنامه ریزی صحیح انجام دهیم. برنامه ریزی درست آن نیست که چند نفری را که تصور می کنیم کارشناس برتر هستند دعوت کنیم تا نظر بدهند.مثلاً اگر قرار است کشوری را مورد مطالعه قرار دهند ابتدا باید آمایش سرزمین انجام دهند ؛ یعنی در آغاز بودها و نبودهای کوچکترین واحدهای موجود تجاری ، مسکونی و... را يافته و سپس با توجه به همین بودها و نبودها هدف کلی را برای خود در نظر بگیرند و بر مبنای آن برنامه ریزی کنند.مثلاً در مورد صنعت ساختمان سازی شهری همچون مشهد باید روشی اتخاذ شود که شخصیت شهرحفظ شود.در حالی که ما فقط زمینی را در اختیار افراد قرار می دهیم تا او آن بنا را هر گونه که می خواهد بسازد؛ یعنی شهر را به هر شکلی که می خواهند در بیاورند.در صورتي كه باید فردی را برای برنامه ریزی دعوت كنيم که بتواند پرسش های موجود در این حوزه را با دید علمی کامل پاسخ دهد.اگر این فرد در ایران وجود ندارد او را از خارج کشور بیاوریم.
*ما امروزه با انبوه تحصیل کردگان بويژه در حوزه مهندسي و تربيت مهندس مواجهيم. اين انبوه مهندس پروري مشكلي را بر كيفيت برنامه ها ايجاد نمي كند؟
خوشبختانه اینکه امروزه افراد برای تحصیل به دانشگاه می روند تبدیل به یک فرهنگ شده است؛یعنی همین که فرزندی در خانواده ای متولد می شود والدین او می گویند فرزندمان به دانشگاه می رود ، لیسانس می گیرد ، بعد فوق لیسانس و آخر هم دکتر می شود. این مساله نشان می دهد که بالاخره اتفاقی در فکر افراد رخ داده است. آن ها تمام تلاش خود را می کنند تا فرزندشان به هرطریق مدرک بالای خود را بگیرد. این موضوع در ذات خودش مفید است. هر چه فرهنگ جامعه از نظر علمی و فکری افزايش يابد انتظارات جامعه نيز افزایش پیدا می کند و به ناچار جامعه باید به آن پاسخ دهد.اما از سویی کارهاي عمرانی ناکرده بسیاري هم وجود دارد.شما فکر می کنید جاده هایی که برای کشور کشیده شده است و يا اینهمه اتوبان برای کشور کافی است ؟ مطمئناً كافي نیست و ما حتی به یک دهم آن هم نرسیده ایم.آیا ساخت و سازهای ما به صورت معقول و بگونه ای که به کشور شخصیت بدهد ساخته شده است؟ آیا باید منتظر ماند تا زلزله ای رخ بدهد و دوباره آن را بسازیم ؟باید به این فکر کنیم که شخصیت شهرهایمان و معماری حاکم بر آن مشخص باشد. در صنعت ساخت و ساز همه کاره مردم عادی اند و روش هدایت گری از بالا که این ساخت و سازها چگونه باید انجام شود وجود ندارد. البته این مساله از شهری به شهر دیگر متفاوت است.اگر بخواهیم کشورمان را به کشوری تبدیل کنیم که از هر لحاظ نمونه باشد به تعداد زیادی مهندس نیاز داریم و من فکر نمی کنم تعداد مهندسانی که در اختيار داریم زیاد باشد.
*به نظر مي رسد در اين ميان ما با نوعي تناقض برنامه ریزی در کشور مواجهيم از طرفی دولت توقع جامعه را افزایش می دهد و از طرفي جامعه نمی تواند به آن پاسخ دهد و در نتیجه دانش آموختگان دانشگاه ها دچار افسردگی می شوند یعنی انتظار دیگری دارند ولی می بینند اینگونه نیست.مقوله اي كه دانشگاه آزاد و برخی موسسات اینچنینی وارد این وادی شده اند. آیا ما به این همه متخصص نیاز داریم؟
ببینید ، مهندس شدن خوب است ولی اینکه مدرک بی محتوا به کسی بدهیم کار منفی و پر گناه است،یعنی موسسه ای را دایر کنیم و مدرکی به کسی بدهیم که تنها مدرک دارد و عملاً تخصص آن را ندارد. این فرد نه تنها در جامعه مفید نخواهد بود بلکه به دلیل داشتن این مدرک در جایگاهی قرار می گیرد که ممکن است صدمات جبران ناپذیری را به جامعه وارد کند. اما این که یک مشغولیت برای جوانان پیدا کنيم و آن ها را به دانشگاه مدرک ساز و یا به درد نخور بفرستيم نتیجه بدی خواهد داشت. در خارج از كشور افراد تصمیم می گیرند و وقتی جوانی مي بيند كه بامدرک لیسانس می تواند کار داشته باشد دیگر نیازی به داشتن فوق لیسانس و دکترا احساس نمي كند. دانشجو در آنجا اصلاً به دنبال مدرک دیگری نیست.بسیاری از کلاس های درس دانشگاهی آمریکا را دانشجویان سایر ملیت ها تشکیل می دهند ؛ در حقيقت خارجی ها هستند كه به دنبال فوق لیسانس و دکترا می روند. این ما هستیم که مشغولیتی به نام درس خواندن پیدا کردیم.البته این مشغولیت خوبی است اما از طرف دیگر جامعه نیز باید پاسخگوي آن باشد.
متاسفانه ما در این کشور به یک باور رسیده ایم که هر کاری را به هر شکل می توان انجام داد در صورتی که آن ها که مسوول هستند باید با جدیت در مقابل آن بایستند و البته آن مسوولان هم حتماً باید حرف پخته و کامل بزنند.
نظر شما