به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم ، امام حسین (ع) در آغاز حرکتشان به سوی عراق، خطبهای زیبا را خواندند، خطبهای که در آن به شرط همراهی کاروانیان با امام (ع) اشاره شد، «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَی جِیدِ الْفَتَاةِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَی أَسْلَافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَی یُوسُفَ ... مَنْ کانَ باذِلاً فِینا مُهْجَتَهُ وَمُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَإِنّی راحِلٌ مُصْبِحَاً إِنْ شاءَ اللهُ تَعالی؛ الحمدلله و لا قوة إلا باللَّه و صلی اللَّه علی رسوله و سلم»، مرگ بر گردن آدمیزاده، همانند گردنبندی بر گردن دختران جوان مقدر شده است (مرگ همیشه همراه آدمی است) و اشتیاق من به دیدار گذشتگانم (پدر و مادرم و جد و برادرم) همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است ... آگاه باشید! هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه لقای پروردگار نثار کند، پس آماده حرکت با ما باشد که فردا صبح حرکت خواهم کرد، انشاءالله».
حضرت با ایراد این خطبه درسی بزرگ به بشریت دادند که ای انسانها! چه در این زمان و چه در تمام دورانهای دیگر اگر میخواهید با امام خود همراه شوید، باید بذل جان و مال کنید که در نتیجه به لقاءالله منجر خواهد شد، بنابراین شرط همراهی با کاروان امام حسین(ع) و توطن در لقای خداوند، «بذل جان» در مسیر امام عالم است که این ویژگی را به طور بارز میتوانیم در یکایک اصحاب حضرت در روز عاشورا مشاهده کنیم که از جملۀ آن جناب «حر بن یزید ریاحی» است که نتیجه همراهی او با امام (ع)، حسینی شدن او بود.
حال به مناسبت شهادت این سرباز حریم امام، گذری بر کتاب «لهوف» سید بن طاووس میکنیم که رهبر معظم انقلاب چندین مرتبه از روی همین کتاب مقتل ابن طاووس ، ذکر مصیبت خواندهاند و در نماز جمعه مورخ 77/2/18 مصادف با یازدهم ماه محرم 1419 ه ق، چنین فرمودند: «ابن طاووس - که علی بن طاووس باشد - فقیه، عارف، بزرگ، صدوق، موثق، مورد احترام همه و استاد فقهای بسیار بزرگی است، خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلی برجستهایی است، ایشان اولین مقتلِ بسیار معتبر و موجز را نوشتند، البته قبل از ایشان مقاتل زیادی است، استادشان «ابن نما» مقتل دارد، شیخ طوسی مقتل دارد، دیگران هم دارند، مقتلهای زیادی قبل از ایشان نوشتهاند؛ اما وقتی «لهوف» آمد، تقریباً همه مقاتل، تحتالشعاع قرار گرفت، این مقتلِ بسیار خوبی است؛ چون عبارات، بسیار خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است».
در این کتاب گفته شده است: وقتی که حر بن یزید ریاحی رو به عمر بن سعد کرد، گفت: آیا با این مرد میجنگی؟ گفت: آری به خدا جنگی که آسانترین شکل آن پراندن سر و قطع دستهاست، حر رفت و در جایگاهش ایستاد و لرزه به تنش افتاد، مهاجر بن اوس به او گفت: به خدا که کارت عجیب و شبهه بر انگیز است، اگر پرسیده میشد: اشجع کوفیان کیست، از تو چشم نمیپوشیدم، این چه وضعی است که در تو میبینم؟ حر گفت: به خدا خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر میبینم، به خدا قسم که جز بهشت را بر نگزینم گرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
سپس اسب خود را به سوی حسین (ع) رانده و در حالیکه دستهایش را بر سر نهاده بود، میگفت: خداوندا به سویت بازگشته و توبه کردم، توبهام را بپذیر، چراکه من دلهای دوستانت و فرزندان رسولالله را به وحشت و اضطراب افکندم. او به حسین (ع) عرض کرد: فدایت گردم، من همانم که تو را از بازگشت به مدینه باز داشته و کار را بر تو سخت گرفتم، به خدا گمانم این نبود که این مردم با تو چنین کنند، من نزد خدا توبه کردم، آیا میبینی که توبهام پذیرفته شود؟ حسین (ع) فرمود: «آری خدا توبهات را میپذیرد، فرود آی».
عرض کرد: در خدمت تو سواره بهتر میتوانم عرض خدمت کنم تا پیاده و فرود آمدن آخر کار من «شهادت» است، حال که من اول کسی هستم که بر تو خروج کردم، پس اجازه دهید اولین شهید در پیشگاه تو باشم، باشد که در فردای قیامت از آنان باشم که با جدّت محمد (ص) مصافحه کرده باشم.
امام به وی اجازه داد و حر به جنگ پرداخت و جنگی زیبا کرد و جمعی از دشمن را به هلاکت رساند و بعد شهید شد، پیکر پاکش را نزد امام حسین (ع) آوردند و امام خاک از چهرهاش پاک میکرد و میفرمود: «تو حری آنگونه که مادرت حرت نام نهاد، تو حری- آزاد مردی- در دنیا و آخرت».
متن روایت:
فَإِذَا الْحُرُّ بْنُ یَزِیدَ قَدْ أَقْبَلَ إِلَی عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَقَالَ أَ مُقَاتِلٌ أَنْتَ هَذَا الرَّجُلَ قَالَ إِی وَ اللَّهِ قِتَالًا أَیْسَرُهُ أَنْ تَطِیرَ الرُّءُوسُ وَ تَطِیحَ الْأَیْدِی قَالَ فَمَضَی الْحُرُّ وَ وَقَفَ مَوْقِفاً مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَخَذَهُ مِثْلُ الْأَفْکَلِ فَقَالَ لَهُ الْمُهَاجِرُ بْنُ أَوْسٍ وَ اللَّهِ إِنَّ أَمْرَکَ لَمُرِیبٌ وَ لَوْ قِیلَ لِی مَن أَشْجَعُ أَهْلِ الْکُوفَةِ لَمَا عَدَوْتُکَ فَمَا هَذَا الَّذِی أَرَی مِنْکَ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّی أُخَیِّرُ نَفْسِی بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَی الْجَنَّةِ شَیْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ أُحْرِقْتُ ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ قَاصِداً إِلَی الْحُسَیْنِ ع وَ یَدُهُ عَلَی رَأْسِهِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَالَ لِلْحُسَیْنِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا صَاحِبُکَ الَّذِی حَبَسَکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ جَعْجَعَ بِکَ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ الْقَوْمَ یَبْلُغُونَ مِنْکَ مَا أَرَی وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَهَلْ تَرَی لِی مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ فَانْزِلْ فَقَالَ أَنَا لَکَ فَارِساً خَیْرٌ مِنِّی لَکَ رَاجِلًا وَ إِلَی النُّزُولِ یَصِیرُ آخِرُ أَمْرِی- ثُمَّ قَالَ فَإِذَا کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَیْکَ فَأْذَنْ لِی أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ قَتِیلٍ بَیْنَ یَدَیْکَ لَعَلِّی أَکُونُ مِمَّنْ یُصَافِحُ جَدَّکَ مُحَمَّداً ص غَداً فِی الْقِیَامَةِ.
قَالَ جَامِعُ الْکِتَابِ ره إِنَّمَا أَرَادَ أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنَ الْآنَ لِأَنَّ جَمَاعَةً قُتِلُوا قَبْلَهُ کَمَا وَرَدَ. فَأَذِنَ لَهُ فَجَعَلَ یُقَاتِلُ أَحْسَنَ قِتَالٍ حَتَّی قَتَلَ جَمَاعَةً مِنْ شُجْعَانٍ وَ أَبْطَالٍ ثُمَّ اسْتُشْهِدَ فَحُمِلَ إِلَی الْحُسَیْنِ ع فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ یَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. (غمنامۀ کربلا، ص127، لهوف ترجمۀ فهری، ص103، بحارالانور، ج45، ص11)
1ـ در کتاب تسمیة من قتل مع الامام: 155 مهاجرین اوس از بجیله را در زمره شهدا میشمارد و من نمیدانم آیا دو مهاجر بن اوس در آنجا حضور داشتهاند یا یکی بیش نبوده که در آغاز در اردوگاه ابن سعد حضور داشته و سپس به اردوگاه امام پیوسته است و با امام به شهادت رسیده است.
نظر شما