به گزارش قدس آنلاین به نقل از هفت صبح، فصل اول «آسپرین»در حالی به پایان رسید که باید آن را شگفتی ساز شبکه نمایش خانگی دانست. درباره این سریال، نقاط ضعف و قوتش، چگونگی خلق آن و سرنوشت فصلهای بعد با فرهاد نجفی گفت و گو کردهایم. ابتدا تردید داشتیم «آسپرین» در شبکه نمایش خانگی بتواند قد علم کند چه برسد به این که حالا از آن به عنوان اثری موفق یاد کنیم. فرهاد نجفی کارگردان جوانی است که پیش از این فیلمهای «حرکت اول» و «چارسو» و نیز سریال «ماتادور» را ساخته اما «آسپرین» جایگاهی ویژه در کارنامه او دارد و باعث شده جهشی بلند در فیلمسازی داشته باشد. با او درباره این سریال گفت و گو کردهایم که یک هفته پس از پایان توزیع، منتشر میشود.
*درباره «آسپرین» از جنبههای مختلف میتوان صحبت کرد. پیش از همه مایلم سوالی مطرح کنم که دغدغه علاقهمندان به این سریال است. واقعاً فصلهای بعد ساخته خواهد شد؟
صد در صد. اخیراً نگارش فیلمنامه فصل دوم شروع شده؛ یعنی حتی اگر ضرر مالی داشته باشیم «آسپرین» به فصل چهارم خواهید رسید. به هر حال برنامهریزی ما این طوری بوده که شش ماه ساخت فصل اول طول میکشد، حدود شش ماه توزیع میشود، مخاطب شش ماه استراحت میکند و دوباره این پروسه تکرار میشود ما تا الان خوش قولی خودمان را ثابت کردهایم و این اطمینان را میدهیم که هر چهار فصل ساخته خواهد شد. این نوید را هم بدهم که فصلهای بعد به شکل محصول مشترک با آمریکا ساخته خواهد شد و به نظرم کمک زیادی به سریالسازی ایران خواهد کرد.
*شما سریال خوبی ساختید و توانستید علاقهمندان تولیدات شبکه خانگی را راضی نگه دارید. چرا از ستارهها استفاده نکردید که تعداد مخاطبان بالاتر برود؟
شما اگر موفقترین سریالهای جهان را کنار هم بگذارید به یک میانگین میرسید و میبینید بازیگر معروف نداشتهاند. این خودش نکتهای است که به سریال کمک میکند. در کشور ما بازیگرها عمدتاً در یک قالب ماندهاند و شکستن آنها سخت است. در چنین شرایطی برای نقشهای خاص باید سراغ چهرههای بکر رفت تا مخاطب بدون پیشینه ذهنی سریال را ببیند. ضمن این که بازیگر به تنهایی عامل موفقیت یک سریال نیست؛ هم این که ما سریالهایی در شبکه خانگی داشتهایم که در عین داشتن کلی ستاره فرجام خوبی نداشتهاند.
*از ویژگیهای «آسپرین» بازیهای معمولی بازیگران تازه نفس به ویژه پیام احمدی(نقش سینا) است. فراخوان داده بودید؟
ما فراخوان دادیم؛ خیلیها آمدند و تست دادند. در کار قبلی یعنی «ماتادور» میگفتند بیش از حد درگیر تکنیک هستی و من قبول کردم. برای همین در سریال «آسپرین» روی بازیها متمرکز شدم.
*بازیها در دورخوانی شکل گرفت؟
بله، تمرین و دورخوانی خیلی داشتیم. وقتی فیلمنامه را مینوشتیم، برای هر نقش ذهنیتی از یک بازیگر داشتم. مثلا برای نقش ارمیا قاسمی جوانی را میخواستم که بیشتر وقتش را با نامزدش میگذراند. یا سینا(پیام احمدنیا) آدمی است که در لحظه زندگی میکند. سیما خضرآبادی را انتخاب کردم چون کاراکتر مهربانی است و بازیگر برای نشان دادن این مهربانی نباید زور بزند. مهدی علی پور جوان خانواده دوستی است که تلاش میکند بیماری همسرش روی کار او اثر نکذارد هر چند موفق نمیشود؛ یا بازیگر نقش همسرش علاوه بر این که توانا است، مریضی را در خانوادهاش تجربه کرده بود و خیلی در باورپذیری نقش تأثیر داشت.
*از میان حرفهایها بازی مجید صالحی بیش از بقیه توی چشم است.
اکثر بازیگرانی که به واسطه نقشهای کمدی شهره هستند، دوست دارند نقش جدی بازی کنند. من دو نقش جدی از مجید صالحی دیده بودم ولی به نظرم او بخش هیستریک کاراکتر را خیلی خوب میتواند بازی کند. در «آسپرین»هم به گفته خیلیها موفق بوده و توانسته نقش را جذاب و ملموس ارائه دهد.
*«آسپرین» گام به گام بهتر شد؛ معنای این حرف یعنی قسمت اول و دوم که حکم قلاب دارد از نظر کشش داستان به پای قسمتهای بعد نمیرسد. چرا کوبنده شروع نکردید؟
من اگر میخواستم دوباره «آسپرین»را توزیع کنم، قسمت یک و دو را در یک دیویدی پخش میکردم. بیینید سریالی مثل «برکینگ بد» در فصل اول مورد توجه قرار نمیگیرد. فصل دوم ساخته میَشود اما باز هم هیچ کمپانیای حاضر به توزیع آن نیست. در فصل چهار اما تبدیل به بهترین سریال 10 سال اخیر جهان میشود. سازندگان به جای این که ناامید شوند، روی کیفیت کارشان اصرار میکنند. شخصیت پردازی را از یاد نمیبرند و ... شروع «آسپرین» گنگ بوده اما بعد از قسمت سیزده جواب میدهد. تازه داستان اصلی سریال بعد از پایان فصل دوم شروع میشود.
*چه اصراری بود که این قدر سرتان را شلوغ کنید. هم کارگردانی هم نویسندگی و البته تهیه کنندگی را خودتان بر عهده داشتید.
با تمام سختیهایی که دارد تصمیم گرفتم خودم تهیه کننده باشم. تا پیش از این تجربه تهیه کنندگی سریال نداشتم(در فیلم چارسو این تجربه را داشتم) و همین در کنار مقوله نگارش و کارگردانی سختی کار را دو چندان میکرد اما تصمیم گرفتم سختی تهیه کنندگی را به جان بخرم، شبها به یکی دو ساعت خوابیدن اکتفا کنم ولی ایدهها از یک فیلتر رد بشوند تا نتیجهای بهتر حاصل شود.
*برسیم به ایده ساخت سریال، چرا اسم آن را «آسپرین» گذاشتید؟
من روی اسم فیلم و سریالهایم خیلی حساس هستم. یک مقاله خواندم درباره «اتانازی»(مرگی است که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش به صورت طبیعی و آرام بمیرد) اتانازی را خیلی از کشورها رد کردهاند و خیلی از کشورها آن را پذیرفتهاند. مقاله، نامه یک دختر شیلیایی بود به رئیس جمهورش که خواسته بود او را اتانازی کنند. رئیس جمهور گفته بود من هزینه تو را تا هفت نسل میدهم ولی اتازیات نمیکنم. میگویند کسانی که حافظه بلند مدتشان را از دست میدهند یا خودکشی میکنند یا روانی میشوند. یک سری دکترها میگویند به جای این که آنها را نابود کنیم، بهشان حافظه جدید بدهیم و از آنها استفاده کنیم. این تئوری رد شده اما گروهی پیرو آن هستند. «آسپرین» هم همین است و با این نگاه چند پزشک چنین پروژهای را کلید زدهاند. مدتی بعد یک مقاله دیگر خواندم که محققان کشف کردهاند در قرص آسپرین مادهای هست که برای بازگشت حافظه مفید است. سریال من درباره حافظه است؛ پس نام «آسپرین»را برایش انتخاب کردم.
*و ایده ساخت این سریال از طرف کسی پیشنهاد شد یا متعلق به خودتان است؟
در سن 10 سالگی به سرم تیر خورد. موقع عمل بیهوش هم نبودم. 14 ساله بودم پدر و مادرم برای سفر زیارتی به سوریه رفته بودند، موتور برادرم را برداشتم که مثلا تفریح کنم! در سرازیری ترمز موتور نگرفت و با صورت وارد شیشه عقب ماشین پلیس شدم. خاطره این اتفاق ار فردای آن روز یادم میآید؛ یعنی حافظه کوتاه مدتم را از دست داده بودم و دکتر هر چه میپرسید به خاطر نمیآوردم. در ضمن به هر کسی اطمینان میکردم و اصلا احساس ترس نداشتم. از آن موقع چالش از دست دادن حافظه کوتاه مدت با من بود.
نظر شما