به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، سعادت واژه ای پرکاربرد در زندگی انسان است. انسان در ادبیات خود در طول روز از این کلمه بهره جسته و هر آنچه برای او خوشایند است را با کلمه سعادت بیان می کند. به عنوان مثال چنین می گوید که: «راه سعادت این است.» یا «این شخص سعادتمند است یا آن شخص از سعادت محروم است.» آیا درک انسان از این واژه صحیح بوده و آن را با معنای حقیقی متصور می شوند؟
مفهوم خوشبختی و بدبختی در تصور انسان
معنایی که از بدبختی و خوشبختی در ذهن اکثریت مردم وجود دارد، معنای صحیحی نمی باشد، بلکه انسان از کلمه سعادت معنایی خود خواسته در نظر گرفته و از آن با همان معنا و مفهوم خیالی استفاده می کند.
خوشبختی در قاموس انسان به معنای خوش گذراندن و در رفاه و آسایش غوطه خوردن است. در واقع انسان زمانی که به هر آنچه باب میل اوست دست یابد خود را خوشبخت و سعادتمند می دانند. و در مقابل اگر انسانی از لذایذ و خوشی ها محروم بماند بدبخت خواهد بود.
در یک کلام مفهوم خوشبختی و بدبختی برای انسان «هر آنچه خواستم شد» و «هر آنچه خواستم نشد» است.
آیا سعادت در برخورداری از لذایذ خلاصه می شود؟
در سخنان علی ابن ابی طالب(علیه السلام) در خطبه دویست و بیست و یک نهج البلاغه درباره تفکر انسان چنین آمده است:
«در آن هنگام که در سایه عیش، شاداب و غفلت انگیز به دنیا می خندید و دنیا هم به او لبخند می زد (خنده تمسخر ارائه می نمود.) ناگهان زمانه خار خود را در او فرو برد و روزگار قوایش را در هم شکست. عوامل مرگ از نزدیک به او نظاره کردند. در این هنگام اندوهی درون او را فرا گرفت که آن را نمی شناخت. اندوهی پنهانی که تا آن لحظات آن را درنیافته بود.»
طبیعی است که انسان با چنین تفکری درباره سعادت از ثبات احساس برخوردار نخواهد بود. چرا که اگر در این لحظه به علت برخورداری از لذتی احساس خوشبختی نماید اما دو ساعت دیگر به سختی مبتلا شود، خود را بدبخت ترین موجودکره خاکی می داند. همین مسئله نشانگر خطای انسان در مفهوم این واژه است. سعادت به معنای لذت نیست، چرا که در این صورت جلادان و ظالمان نیز از سعادتمندان خواهند بود، زیرا از ظلم و ستم و ریختن خون انسان ها لذت می برند. به راستی می توان این معنا و مفهوم را پذیرفت؟
رضایت مطلق موجب سعادت نیست.
قطعاً مفهوم سعادت برخورداری از لذایذ و رسیدن به آنچه انسان می خواهد، نیست که بدبختی را نقطه مقابل آن یعنی دوری از لذایذ بدانیم. اگر چنین بود امام حسین(علیه السلام) مرگ را در مقابل زندگی با ستمکاران جز سعادت نمی دیدند. زندگیِ با سعادت امام در مرگ شکوفا شد.
تصور غلط دیگری که انسان در این خصوص دارد، خلاصه کردن سعادت انسان در رضایت اوست. در واقع چنین می گویند که آنچه بشر به آن رضایت داده است همان سعادت اوست.
این تفکر نیز غلط است. در دوره ای انسان به بردگی تن داد و آن زمان هم به بردگی خود رضایت کامل داشت. حتی در میان تصاویر بردگان مشاهده می شود که برده ای در حال تیز کردن کاردی است تا آن را به مالک خود بدهد تا او برده را بکشد. در این تصاویر کوچک ترین تردید و نارضایتی در چهره بردگان قابل رویت نیست.
این هم از رضایت انسان. آیا رضایت بردگان به خفت و خواری موجب سعادت آنان می شود؟ صحیح است که بگوییم چون به شرایط خود راضی بودند پس خوشبخت بودند؟ این تفکر هر چه برای انسان به ارمغان بیاورد قطعا ره آورد آن سعادت و خوشبختی نخواهد بود.
تقسیم حقیقی انسان
تقسیم بندی انسان به دو دسته خوشبخت و بدبخت صحیح نیست. مگر می شود انسانی به مدت حتی چند ساعت از سعادت به معنای بهره مندی از لذایذ برخوردار باشد و ناگواری از درون یا محیط بیرون به جان او چنگ نیندازد؟ البته این مسئله در انسانِ دارای وجدان، صادق است. چرا که حتی اگر زندگی شخصی او سراسر لذت باشد باز با خود می اندیشد که فقر دامان بسیاری را گرفته و آنها با سختی و رنج دست به گریبان هستند و همین تفکر خنده حقیقی را از روی لبان او محو می سازد.
تقسیم بندی صحیح انسان ها قرار دادن آنها در دو گروه روشنان و تاریکان است. اینکه انسان از غفلت خارج شود و تاریکی را پشت سر بگذارد و وارد گروه روشنان شود، یعنی حقایق الهی برای او آشکار گردد، مقدمه سعادت حقیقی او فراهم شده است. اما براستی معنای حقیقی سعادت چیست؟ اگر به دنبال معنای حقیقی سعادت هستیم، بزرگ ترین آموزگار ما حسین ابن علی(علیه السلام) خواهد بود.
منبع: امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمد تقی جعفری
نظر شما