تحولات منطقه

عباس کاظمی، نویسنده کتاب «مطالعات فرهنگی دانشگاهی در ایران» معتقد است مطالعات فرهنگی در ایران محافظه کار و طبقه متوسط محور است و کمکی به طبقه محروم جامعه نکرده است.

مطالعات فرهنگی کمکی به طبقه محروم جامعه نکرده است
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

به گزارش «قدس آنلاین» به نقل از مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب «مطالعات فرهنگی دانشگاهی در ایران» با حضور نعمت الله فاضلی، محمد رضایی و نویسندگان اثر عصر روز گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

عباس کاظمی نویسنده اثر نام برده در ابتدای جلسه گفت: پرداختن به موضوع مطالعات فرهنگی در ایران از زمانی که رشته آن تاسیس شد، آغاز شد. از سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ بنده به کمک چند تن دیگر از اساتید به فکر تاسیس رشته دانشگاهی با این نام افتادیم. در سال ۱۳۸۵ کنفرانسی با موضوع مطالعات فرهنگی در استانبول برگزار شد که نطفه پرداختن به این موضوع از همان زمان آغاز شد.

وی افزود: در همان سال ها پایان نامه های متفاوتی با موضوع سیاست گذاری و مطالعات فرهنگی نوشته شد و پس از آن هم پروپوزالی با موضوع مطالعات فرهنگی نوشتیم و به پژوهشگاه مطالعات فرهنگی وزارت علوم تحویل دادیم. در آن زمان پژوهشگاه تمایلی برای همکاری نشان نداد اما پس از چند سال از ما خواستند که این کار را انجام دهیم و ما هم مشغول شدیم و کار را به اینجا رساندیم. کتاب حاضر یک اثر پژوهشی است که امیدوارم در سال های بعدی تغییر و شکل جدیدی پیدا کند.

محبوبیت مطالعات فرهنگی در ایران مدیون افرادی مثل داریوش شایگان است

نعمت الله فاضلی، دانشیار انسان شناسی و مطالعات فرهنگی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه این مراسم گفت: من این کتاب را دو بار خواندم یک بار همان زمانی که منتشر شده بود یک بار هم قبل از آمدن به این جلسه. به عقیده من در حال حاضر در کشور ما درباره خیلی از رشته ها هنوز اینگونه کتابی نوشته نشده و ضرورت دارد که دانشجویان و مراکز تحقیقاتی انجام اینگونه کارها را در برنامه کارهایشان قرار دهند. این نیاز جامعه دانشگاهی ماست که تجربه کسانی که در رشته های دانشگاهی کار می کنند را به صورت مستند داشته باشند چون اینها تجربه یک نفر نیست بلکه تجربه یک رویداد و اتفاق است.

وی افزود: اینکه بیاییم تجربه زیسته رشته مطالعات فرهنگی را مستند کنیم ارزش زیادی دارد به همین دلیل هم به نظر من این کتاب باید به صورت گسترده و توسط همه رشته های علوم انسانی خوانده شود تا افراد متوجه شوند شکل گیری یک رشته دانشگاهی جدا از فرآیند یادگیری آن نیست. به عبارت دیگر یادگیری یک امر انتزاعی نیست بلکه در یک بافت خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی صورت می گیرد که اگر ما آن بافت را نشناسیم یادگیری مان دچار اختلال می شود.

فاضلی ادامه داد: از دیگر نقطه قوت های این اثر نو آورانه بودن آن است و به نظر من بهترین بخش کتاب بخشی است که درباره مناقشات فرهنگی صحبت می کند که این بخش  در صفحات ۱۸ تا ۳۴ آمده است. زبان ساده و روان از دیگر امتیازات این اثر است ضمن اینکه ما در حوزه شکل گیری رشته مطالعات فرهنگی، مقالات و نوشته های زیادی داریم اما در قالب یک کتاب مستقل اثری موجود نیست.

این استاد دانشگاه در ادامه صحبت هایش، پیشگامی و توجه به مفاهیم کلیدی، توجه به دانشجویان، حضور ملموس عباس کاظمی واقعی به عنوان نویسنده در اثر و گونه شناسی از انواع کارهای مطالعاتی که دانشجویان انجام داده اند را از دیگر مزایای کتاب دانست.

وی در ادامه صحبت هایش به اشکالات احتمالی اثر پرداخت و گفت: نویسندگان عزیز در این کتاب برای فهم مطالعات فرهنگی در ایران به سراغ پایان نامه ها رفتند و حالا سوال من این است که آیا این پایان نامه ها می تواند مبنایی برای فهم مطالعات فرهنگی دانشگاهی باشد یا خیر؟ پاسخ من به این سوال منفی است. اینکه یک رشته را بر اساس پایان نامه هایش ارزیابی کنیم خوب است ولی کافی نیست. ضمن اینکه مطالعات فرهنگی دانشگاهی ما جدا از مطالعات فرهنگی بیرون دانشگاهی ما نیست. بنابراین خوب بود که در این کتاب به نقش اساتیدی که در دانشگاه حضور ندارند و به رابطه آنها با دانشگاهیان پرداخته می شد.

این استاد جامعه شناس ادامه داد: سهم زیادی از مطالعات فرهنگی در ایران مربوط به جریان های فکری است. بنابراین تعریف کردن یک رشته بر اساس پایان نامه دانشجویان مبنای درستی نیست. نکته دیگر اینکه مطالعات فرهنگی جریانی را در تحول معرفت شناختی و روش شناختی به وجود آورده که خوب بود به آن هم اشاره می شد.

فاضلی گفت: اگر قرار بود مطالعات فرهنگی را من بنویسم حتما به پیوند دانشگاهیان و اساتید بیرون دانشگاه مثل محمدعلی مرادی، بابک احمدی و مراد فرهادپور اشاره می کردم چرا که ما بخشی از مشروعیت مان را از افرادی مثل فرهادپور، احمدی و شایگان می گیریم. اینها اساتیدی هستند که فضا را آماده می کنند تا ما دانشگاهی ها درباره مطالعات فرهنگی حرف بزنیم و در حوزه عمومی حاضر شویم. محبوبیت مطالعات فرهنگی در ایران مدیون افرادی مثل داریوش شایگان است.

 دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: همچنین اگر من جای کاظمی بودم در مورد اینکه ما با مجموعه مطالعات فرهنگی ایرانی با جهان چه بده بستانی داشتیم نیز می نوشتم. متن هایی که همکاران دانشگاهی و دانشجویان ما بیرون از ایران نوشتند بسیار مهم است چرا که دیالوگ های ما با همکاران و دانشجویان ایرانی و غیرایرانی می تواند یافته های جدیدی در حوزه مطالعات فرهنگی به ما بدهد.

فاضلی در پایان پرداخته نشدن به شاخ و برگ های رشته مطالعات فرهنگی را از دیگر ایرادات کتاب دانست و توضیح داد: تاریخ فرهنگی از ۸ سال پیش که بنده شروع کردم تا الان خیلی رشد کرده و امروزه به یک دستور کار تبدیل شده ولی در کتاب درباره اینها هیچ بحثی نشده است به بیان دیگر به شاخ و برگ های وسیع رشته مطالعات فرهنگی پرداخته نشده و مجموعه کاری که انجام شده تصویر خاص و محدودی را مطالعه کرده است. مطالعات فرهنگی باید با اندیشه میان رشته ای با هم مطالعه شود. چون این رشته  مشروعیت این را داد که استادان رسمی دانشگاه ها به حوزه عمومی، رسانه ها و مطبوعات بیایند و حرفشان را بگویند.

استدلال کافی برای ادعاهای مطرح شده وجود ندارد

محمد رضایی مدیرگروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ از دیگر منتقدان حاضر در این جلسه گفت: یکی از سختی هایی که در حوزه مطالعات فرهنگی وجود دارد این است که نمی توان مرز و سرحد آن را پیدا کرد اما این کتاب نوعی تلاش برای نشان دادن حد و مرز یک رخداد اجتماعی در ایران است در حالی که ما مرز واضحی هم نمی بینیم. در واقع در این کتاب سرنخ هایی از آنچه که ما به آن مطالعات فرهنگی می گوییم پیدا می شود، به همین خاطر کسانی که دوست دارند با این رشته آشنا بشوند با هر رشته تحصیلی می توانند این کتاب را بخوانند. در واقع با خواندن اثر این دو نویسنده عزیز، ما می توانیم به تاریخ مطالعات فرهنگی نزدیک شویم. ضمن اینکه در این وانفسای نخواندن کتابهای دیگران این اثر کم نظیر است و نشان از فروتنی نویسندگان آن دارد که نشستند و کوشش های همکاران و دوستانشان را خوانده اند.

وی افزود: حرف های من نقد کتاب نیست بلکه به این معناست که اگر من جای این دوستان بودم کتاب را به گونه ای دیگر می نوشتم. تاریخ را یک نفر خاص نمی نویسد بلکه هر کسی روایت و ایده خودش را نقل می کند. مطالعات فرهنگی هم همین طور است. این دوستان ما، روایت مطالعات فرهنگی را این گونه نوشتند اما من اگر بودم به گونه ای دیگر می نوشتم. در کتاب حاضر یک نوع کوشش تبارشناختی برای این پرسش مطالعات فرهنگی چگونه در ایران ممکن است شده، وجود دارد ولی ما هیچ جای کتاب این پرسش را نمی بینیم. به نظر من اتفاقا بر خلاف نظر دکتر فاضلی فصل مناقشات فرهنگی خیلی مشوش است چون وقتی صحبت از مطالعات فرهنگی می شود خلط مفهومی میان فرهنگ، مطالعات فرهنگی و مطالعه فرهنگ به چشم می خورد. به بیان دیگر ساختار بحث در این بخش مشوش است و نسبت بحث ها با یکدیگر روشن نیست.

مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علم و فرهنگ ادامه داد: به عنوان مثال در این بخش این سئوال که چرا مطالعات فرهنگی در بعضی از کشورها آنچنان که باید رشد نکرده و یا بحث مطالعات پسااستعماری مطرح می شود ولی ما هیچگاه پاسخ این سئوال و توضیح درباره مطالعات پسااستعماری را نمی بینیم. به بیان دیگر پیگیری مناسب درباره محورهای بحث انجام نمی شود و نوعی تهاجم ناخواسته به متن صورت می گیرد. به عقیده من این فصل تلاش ناتمام نویسندگان برای تبیین ادعایی نادرست است.

رضایی اضافه کرد: نویسنده در بخشی از کتاب نقش مجله ای مثل ارغنون را در حوزه فرهنگ خیلی پررنگ کرده در حالی که ارغنون آن طور که ایشان اشاره کرده اند در آن دوره آن قدر هم بزرگ و موثر نبوده. در کنار آن می شد که به کیهان فرهنگی و نقش فردیدی ها هم در حوزه فرهنگ توجه داشت. به عبارت دیگر کاری که این مطالعات فرهنگیِ، مطالعات فرهنگی می کند ویژگی روشی متودولوژیک ندارد و این بی توجهی سبب شده که کار به این دام بیفتد که جز نوشته هایی که حاصل تعدادی مصاحبه و یافته پایان نامه ای است چیز دیگری برای مطالعه نماند.

این استاد دانشگاه در ادامه به تعدادی از ادعاهای نادرست در کتاب اشاره کرد و توضیح داد: در بخشی از اثر این فرضیه و ادعا مطرح شده که تحقیقات مطالعات فرهنگی ما کارکردی محافظه کارانه دارند در حالی که این استدلال به اندازه کافی قوی نیست و ادعای بزرگی است که نمی توان با نوشتن چند فصل از یک کتاب چنین نتیجه بزرگی گرفت ضمن اینکه بنا این است که مطالعات فرهنگی یک رویکرد انتقادی داشته باشد نه محافظه کارانه!  یا مثلا مطرح شده که مطالعات بازنمایی برای گروه های خاص، کلیشه ای را دوباره کلیشه کرده و موجب به حاشیه راندن گروه های حاشیه ای به شکل مضاعف شده که این هم ادعای بزرگی است. به طور خلاصه در این کتاب دعاوی مهم و بزرگی مطرح می شود که استدلال کافی برای آن وجود ندارد.

وی در پایان اضافه کرد: از دیگر ادعاهای این کتاب این است که مطالعات فرهنگی اساسا موضوعاتش را از طبقه متوسط شهر تهران می گیرد که بنده با این ادعا و فرضیه موافق نیستم چون که این ادعا، گویی می خواهد بگوید مطالعات فرهنگی ما طبقه متوسط محور است. در حالی که استدلالی برای این حرف وجود ندارد ولی در پایان باید تاکید کنم که جنس کار جنس خوبی است و خواندن کتاب فرصتی است که به نفع مطالعات فرهنگی است و من آن را به همه توصیه می کنم.

از اینکه به همراه یک دانشجو کتاب نوشتم خوشحالم

در انتهای این جلسه عباس کاظمی در پاسخ به تعدادی از نقدهای مطرح شده گفت: در ابتدا لازم است بگویم که بنده از این جهت که کتابی را با همراهی و همکاری یک دانشجو نوشتم بسیار خوشحالم چون همیشه این ترس هم برای استادان و هم برای دانشجویان درباره نوشتن اثر مشترک وجود داشته است و امیدوارم که کار ما راهی را در این حوزه باز کند.

وی در پاسخ به نقد رضایی توضیح داد: در زمینه محافظه کارانه باید بگویم که ما این نتیجه را بر مبنای جامعه آماری که در پایان نامه ها وجود داشت به دست آوردیم. در خصوص طبقه متوسط هم باید بگویم که این موضوع فقط مربوط به ایران نیست و یک مسئله اجتماعی است.

وی در پایان اضافه کرد: نقد کتر فاضلی به محدود شدن کتاب در فضای دانشگاهی را می پذیرم ولی لازم است این توضیح را هم بدهم که نوشتن کتاب در ایران کار ساده ای نیست. بنده خیلی چیزهای دیگری در کتاب نوشته بودم که خط خورده شد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیک هنوز چپ است و حالا در این اوضاع ابهاماتی درباره مطالعات فرهنگی وجود دارد که نمی توانیم درباره آن به سادگی و با شفافیت حرف بزنیم. این سردرگمی ناشی از آن است که ما هنوز نمی دانیم مطالعات فرهنگی ما کجای جهان است و باید چگونه باشد. این رشته دانشگاهی قرار بوده که از یک امر local  بیاید، ولی ما در این کتاب گفته ایم که مطالعات فرهنگی در این ۱۰- ۱۵ سال کمکی به طبقه محروم جامعه نکرده جز اینکه یک حرف را دائما تکرار کرده است. به همین خاطر هم گفتیم که کارکرد محافظه کارانه دارد. مثل بازنمایی تصویر زنان که در تمام این سالها یک جور بوده و تغییری نکرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.