به گزارش "قدس آنلاین" به نقل از خبرگزاری تسنیم؛ بثینه شعبان معاون اطلاعرسانی بشار اسد رئیسجمهور سوریه در مقالهای در پایگاه اینترنتی شبکه خبری المیادین از توطئه جدید غرب و انگلیس برای به بردگی کشاندن کشورهای عربی و اسلامی پرده برداشت و نوشت: این طرح قدیمی و جدید همچنان خستگیناپذیر به نظر میرسد، چرا که دنیای عرب قلب جهان بوده و جغرافیا و ثروتهای مادی و انسانی و سرزمینی آن خاستگاههایی دارد که باعث طمع دیگران شده است.
همزمان با برگزاری نشست سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به ریاست ترزا می نخست وزیر انگلیس! گزارش اخیر شورای ناتو که مجموعه کاری ویژه از خاورمیانه به ریاست مادلین آلبرایت و استیو هادلی آن را آماده کرده بودند، منتشر شد. در همین شرایط آویگدور لیبرمن وزیر جنگ رژیم اسرائیل مقاله ای را در رابطه با امنیت اسرائیل در خاورمیانه نابسامان نوشته و در آن پیشنهاد کرد که حد و مرزهای توافق سایکس پیکو به نفع دولتهای کوچک فرقهای و دینی منسجم با اسرائیل که با این رژیم همکاری میکنند، کنار گذاشته شود. در همین شرایط مزدورانی نظیر فهد المصری هماهنگ کننده جبهه نجات مخالفان سوریه و محمدحسین رئیس جنبش صلح در سوریه اعلام میکنند که سوریه جدید نمی خواهد دشمن اسرائیل باشد و آنها به همراه نیروهای خود برای پایان دادن به این دشمنی تلاش خواهند کرد و به اسرائیلیها و اظهارات آنها اعتماد و اطمینان کامل دارند. تقاطع این سرنخها همراه با تصمیم آمریکا برای از سرگیری ارسال سلاح و مزدوران شان در سوریه تحت عنوان پیامی جدی و خطرناک است که باید بررسی شده و شاخصهای آینده آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
در رابطه با اجلاس سران خلیج فارس نکته جدیدی وجود نداشت، چرا که سرکردگان رژیمهای حاشیه خلیج فارس در گذشته و از قرن ۱۸ میلادی ذخایر انگلیس بودند و این مناسبات به صورت گسترده در قرن ۱۹ افزایش پیدا کرد. به گونهای که عشایر حاکم بر امارات نهگانه در منطقه (قطر، البحرین، دبی، أبو ظبی، راس الخیمة، الفجیرة، الشارقة، عجمان) تحت سلطه پادشاهی انگلیس قرار داشتند و از حمایت آن برخوردار بودند. در زمانی که عبدالعزیز بن سعود در اوایل قرن ۲۰ بر نجد مسلط شد، انگلیس معاهده دارین را با وی در سال ۱۹۱۵ به امضا رساند که به موجب آن لندن به تمامیت بن سعود در نجد اعتراف کرد و در مقابل قرار شد بن سعود به امارت های خلیج فارس حمله نکرده و در جنگ جهانی اول در کنار انگلیس و بر ضد ترکیه مشارکت کند. پیگیری این تاریخ نشان میدهد که کشورهای حاشیه خلیج فارس همچنان ذخایر انگلیسی و مورد حمایت آمریکا هستند، لذا ریاست نخست وزیر انگلیس بر این نشست شورای همکاری کاملاً طبیعی است، همانگونه که در گذشته نیز تمامی نتایج این نشستها در راستای منافع انگلیس و اسرائیل و دشمنی با عرب ها و عربیت بوده است.
گزارش شورای ناتو و مقاله لیبرمن نیز مانند نشست کشورهای عضو شورای همکاری بر پایان گرفتن مرحله سایکس پیکو و پیشنهاد نقشههای جدید منطقهای تأکید دارند که مناسبات وابستگی و تعهدات استعماری مبنی بر بازگشت دوران تاریک تسلط خارجی بر آینده قریبالوقوع منطقه در چارچوب احیای مجدد خاورمیانه را ایجاد می کند. این در حالی است که پروژههای آنها و متحدانشان در سوریه در چارچوب براندازی دولت این کشور و تبدیل کردن آن به گروه های وابسته به خودشان شکست خورده است. سوالی که اینجا مطرح می شود، این است که این طرح جدید چیست؟
واکنشهای آمریکاییها نسبت به پیروزی محقق شده از سوی ارتش عربی سوریه در حلب بر ضد مزدوران تروریست این کشور جالب است. آنها تلاش کردند طی دو سال گذشته با راهکارهای مختلف و استفاده از دیپلماسی و سازمان ملل متحد و شورای امنیت و هجمه تبلیغاتی گروههای تروریستی را نجات دهند، اما در تحقق این خواسته خود ناکام ماندند. آمریکا بعد از این شکست تصمیم گرفت ارسال سلاح به گروههای تروریستی را از سر بگیرد، اما این سلاحها به حلب ارسال نمیشد چرا که تروریستها در آن سلاحهای خود را رها کرده و از این شهر فرار کردند. ارسال سلاح برای مزدوران آمریکا نشان میدهد که این مزدوران همان نیروهای دموکراتیک در شهر الرقه و حسکه و دیرالزور هستند. به این ترتیب حامیان تروریسم به آخرین جایگاه خود در اراضی سوریه رسیدند تا شاید بتوانند یک پناهگاه امن برای مزدوران خود در اراضی سوریه ایجاد کنند. بر همین اساس پنتاگون با ارسال فوری ۲۰۰ تن از نیروهای ویژه خود به سوریه موافقت کرده است، البته شاید تعداد واقعی نیروها بسیار بیشتر از اینها باشد. ارسال تسلیحات برای این گروهها نیز در چارچوب تلاش اخیر برای کمک به مزدوارن غربی در تأمین محیطی جغرافیایی در اراضی سوریه و شاید عراق است که نقشه های جدید را در ذهن استعماری آن ها برای اراضی مقدس و سرزمین های عزیز ما رقم بزند.
گزارش شورای ناتو از منافع آمریکا در خاورمیانه و تحقق آنها از طریق حمایت از متحدان و دوستان این کشور حکایت دارد. این یک اصطلاح سیاسی برای نام بردن از مزدوران و خائنان است، چرا که آنها به این نتیجه رسیدند که کسانی که از خارج وارد میشوند، نمیتوانند چهره خاورمیانه را تغییر دهند، لذا اعتماد آنها باید به خائنان داخلی در این کشورها باشد. بارها در همین چارچوب تماسهای خود را با تمامی بخشهای ملت ها دنبال می کنند و تنها با دولت ها سرو کار ندارند. آنها از طریق آموزش و ایجاد کانالهای همگرایی و ارتباط با دشمنان دیروز تحت عنوان همگرایی استراتژیک جدید مبتنی بر شراکت به دنبال پیشبرد اهداف خود هستند. محور اصلی این تلاشها بازیگران داخلی و منطقهای (یعنی مزدوران) هستند که از حمایت جریانهای خارجی (استعماری) برخوردار بوده و این تلاشها را در سرمایهگذاریهای انسانی غنی به ویژه از میان نخبگان جوانان و زنان برای جذب عناصر مزدور و جاسوس به کار میگیرند.
این روند به معنی بازگشت استعمار با شکلی جدید به اراضی عربی جهت تضمین امنیت اسرائیل و غارت بیشتر ثروتهای عربی است. در همین چارچوب مزدوران غرب از آمادگی خود برای برپایی مناسبات با رژیم صهیونیستی خبر میدهند تا بتوانند جای خود را به عنوان مزدوران شریک در این موقعیت جدید رزرو کنند. همچنین این بدان معنا است که غرب بنا به گفته لیبرمن دیگر استقلال دولتهای خاورمیانه براساس معاهده سایکس پیکو را به رسمیت نمیشناسد، بلکه به دنبال ایجاد موقعیت ژئواستراتژیک جدید در منطقه است که در آن هیچ جایی برای درگیریهای عربی و اسرائیلی وجود نداشته باشد، چرا که آنها تلاش خواهند کرد مزدوران اسرائیل را به عنوان قیّم های این مناطق برگزینند تا بتوانند حالتی از همکاری و سازش بین متجاوزان و تجاوز شده ها و اشغالگران و اشغال شده ها ایجاد کنند.
این موضوع برای ما به معنی کمربند همت بستن و آمادگی برای درگیریهای طولانی است که شاید کوتاهترین آنها جنگ حلب بود، چرا که امروز طرحها و تلاشهایی برای آغاز درگیریهای طولانی و پیچیده وجود دارد که در آن خائنان و مزدوران به نام شرکای منطقه ای به عنوان عامل اساسی درگیریها حضور خواهند داشت و به نیابت از اشغالگران خارجی این جنگ را دنبال خواهند کرد.
طرح موضوع نفوذ بی سر و صدا در سال ۱۹۹۷ شاخصی در این روند است که نشان دهنده دعوت به استفاده از مزدوران و متحدان داخلی جهت تجزیه کشورهای عربی است. طرحی که نشانههای آن در کنفرانس کمپل بنرمن در سال ۱۹۰۵ در لندن خود را نشان داد و برگزاری آن تا سال ۱۹۰۷ به طول انجامید. این کنفرانس معتقد بود که خطرات ناشی از ملتهای عربی در نتیجه مجموعه ای از عواملی است که آنها در اختیار دارند، از جمله این عوامل وحدت تاریخی، زبانی و فرهنگی و اتحاد در هدف ها و آمال و آرزوها و رشد بالای جمعیتی آنها است. لذا باید این امت را دچار تفرقه و تجزیه کرد.
این یک طرح قدیمی و جدید است که همچنان خستگیناپذیر به نظر میرسد، چرا که دنیای عرب قلب جهان بوده و جغرافیا و ثروتهای مادی و انسانی و سرزمینی آن خاستگاههایی دارد که باعث طمع دیگران شده است. در این شرایط آیا میتوان توصیف استراتژیهای دیگران را متوقف کرده و از ایجاد استراتژی برای مقابله با این رویکردها برخاسته از ضرورت درک وقایع و خلق شرایط جدید دست برداشت؟
به این ترتیب به نظر میرسد کسانی که به دنبال ادامه زندگی در روی زمین هستند، باید تا ابد خود را به عنوان یک مبارز نگه دارند تا بتوانند آزادی و عزت و کرامت خود را حفظ کنند.
نظر شما