به گزارش قدس آنلاین، میتوان گفت دستورالعملی که شرکتهای سازنده دستگاههای تکنولوژیک امروزه پیاده میکنند تا حدی کلیشهای شده است: دستگاهی بساز که همهجور قابلیتی داشته باشد و بعد امکان خاصی به آن اضافه کن که آن را از بقیه رقبا متمایز کند و در پایان تلاش کن دستگاهت را بفروشی! این روند بارها توسط شرکتهای مختلف بخصوص در بازار تلفن همراه تکرار شده، اما همه همین شیوه را در پیش نمیگیرند. در این میان شرکتهایی هم پیدا میشوند که سعی میکنند خلاف جهت جریان غالب حرکت کنند.
پیک (Peek) یکی از این شرکتها بود که مسیری کاملا متفاوت از دیگران انتخاب کرده بود؛ ولی این مسیر آنقدر متفاوت بود که دیگر نمیشد توجیهی برای دستگاه این شرکت پیدا کرد!
سال 2007، سه کارمند باسابقه شرکت ویرجین موبایل (Virgin Mobile)، یعنی راب گری، دکتر آمول سَروا و جان تنتم، شرکتی را به نام Peek (در انگلیسی به معنای نگاه انداختن) در نیویورک تاسیس کردند. پیش از بیان ماجرای شرکت پیک و محصول جالبش، این نکته را باید خاطرنشان کرد که این سه نفر، کارمندان عادی شرکت نبودند. نفر اول، نخستین مدیر بازاریابی ویرجین بود. نفر دوم، یعنی دکتر سروا، مدیر مالی و تنتم نخستین کارمند ویرجین و اولین رئیس این شرکت بود.
شرکت پیک بر پایه تولید محصولات ساده، مشخص و تکمنظوره بنا شده بود که البته نام آن هم تا حدی این فلسفه را تداعی میکرد. بر همین اساس، شرکت نخستین محصول خود را با نام پیک ایمیل (Peek Email) در سپتامبر 2008 عرضه کرد. پیک ایمیل که از طریق فروشگاههای تارگت (Target) در آمریکا به فروش میرسید، دستگاهی شبیه یک تلفن همراه بلکبری با ظاهری مستطیلی به همراه کیبورد بود که تنها یک کاربرد داشت؛ مدیریت ایمیل. درست خواندید، پیک هیچ کار دیگری بلد نبود جز نمایش ایمیلها و ایمیل زدن. نه وایفای، نه بلوتوث، نه حتی ساعت زنگدار! پیک همهچیز را حذف کرده بود که به یک تجربه خالص ایمیل برسد. تجربهای که برای کاربر صد دلار به ازای دستگاه و 20 دلار در ماه برای اینترنت آب میخورد.
احتمالا با خود فکر میکنید چه کسی حاضر میشود بابت چنین دستگاهی پول بدهد؟ پاسخ چیزی نیست که به نظر میرسد: خیلیها! نقدهای نوشته شده در مورد پیک بجز یکی دو ایراد تا حد زیادی مثبت بود و منتقدان این دستگاه تکمنظوره را برای سادگی و البته جرأت سازندگانش تحسین کردند. نشریه نیویورک تایمز آن را دستگاهی ساده، شکیل و بامزه توصیف کرده بود که «بتدریج میتواند مورد توجه افراد عادی قرار گیرد». فروش پیک ایمیل هم به تبع این نظرات مثبت، آمار خوبی داشت.
شرکت که حالا جای پای خوبی در بازار پیدا کرده بود، نسخه ارتقایافته دستگاهش را با نام پیک پرانتو (Peek Pronto) در آوریل 2009 ارائه کرد. پرانتو تغییرات فراوانی نسبت به نسخه پیشین کرد: ایمیل درجا (Push Email) و پشتیبانی از مایکروسافت Exchange اضافه شده بود، ضمائمی مانند پیدیاف، اسناد ورد و تصاویر پشتیبانی میشد و همچنین امکان پیامک به میزان نامحدود وجود داشت. پرانتو هم مانند برادر بزرگترش توانست توجه قشر خاصی از مشتریان را به خود جلب کند که تا اندازهای آن را به یک دستگاه موفق تبدیل کرد.
توییتر و دیگر هیچ
در حالیکه همه پیشبینی میکردند پیک با ادامه همین روند، پیک ایمیل را باز هم پیشرفت و بهبود دهد، شرکت در نوامبر آن سال، حرکتی آنچنان جسورانه و البته عجیب انجام داد که آینده آن را رقم زد: در سوم نوامبر 2009، شرکت از جدیدترین محصولش، توییترپیک (TwitterPeek) رونمایی کرد. حدس میزنید توییترپیک چه کاربردی داشت؟ بله، درست است: توییت کردن و ... همین! دقیقا مانند پیک ایمیل، توییترپیک هم فقط برای نمایش توییتها و توییت کردن بود.
فقط توییتری!
واکنشها به این محصول جدید، 180 درجه با پیک ایمیل متفاوت بود. هر کسی با شنیدن کاربرد آن سری میخاراند و از خود میپرسید، آیا واقعا کسی به یک دستگاه برای کار با توییتر نیاز دارد؟ آن هم توییتری که نه فقط روی تلفنهای همراه، که به کمک پیامک میشد با هر گوشیای از آن استفاده کرد!
شبکه خبری CNN توییترپیک را در فهرست بزرگترین شکستهای فناوری سال 2009 درج کرد و سایت گیزمودو (Gizmodo) هم کار را تمام کرد: «توییترپیک، یکی از بدترین گجتهای دهه!»
جالبتر اینجا بود که توییترپیک که فقط یک کارکرد داشت، حتی آن کار را هم نمیتوانست بخوبی انجام دهد! مجله PC Mag که این دستگاه را بررسی کرده بود، به آن نمره بسیار بد 1.5 از 5 داده بود.
نه به دلیل محدودیت عملکرد توییترپیک، بلکه به دلیل مواردی چون کند بودن بیش از حد آن هنگام اسکرول و نمایش توییتها، عدم نمایش کامل توییتها در فهرست اصلی و همچنین فقدان قابلیتهایی چون جستوجو در توییتر، نمایش پروفایل افراد و حتی موضوعات داغ و مورد بحث در شبکه. این مجله بررسیاش را اینگونه پایان داده بود: «توییتر خودش سرویسی جمعوجور و کوچک است. توییترپیک هم آن را کوچکتر، غیرمفیدتر، غیرمنعطفتر و غیرجذابتر میکند!»
فرار به ابرها
با تمام نظرات منفی و عناوین فاجعهباری که توییترپیک موفق به کسب آن شد، شاید هر شرکت دیگری به جای پیک بود، بالافاصله اعلام ورشکستگی میکرد تا بیش از این تحقیر نشود، اما پیک کنار نکشید و حتی سال 2010 دستگاهی به نام Peek 9 را بر پایه توییترپیک، اما پیشرفتهتر و با امکانات جدیدی چون نقشه، آب و هوا و فیسبوک عرضه کرد. دستگاهی که در مقابل کابوسی چون توییترپیک، چندان هم بد به نظر نمیرسید.
اما دیگر کار از کار گذشته بود و حتی اگر هم پیک میتوانست بهترین دستگاه در این حوزه را تولید کند، باز هم در مقابل بازار تلفنهای هوشمند و دریای نرمافزارهایشان یک بازنده همیشگی به شمار میآمد. بنابراین پس از چند کش و قوس در سال 2011، شرکت سال 2012 به صورت رسمی خروجش از حیطه سختافزار و ادامه فعالیت در زمینه سرویسهای ابری را اعلام کرد.
درسها
خاصمنظوره بودن به هیچ عنوان بد نیست، اما به شرطی که آن کار را بسیار بهتر از بقیه و در حد فوقالعاده انجام دهید. وگرنه، چرا کسی باید ماشین حسابی بخرد که همان حساب کردن را هم به کندی انجام میدهد؟
برخی کارها اولویت بالایی دارند و قابلیت آن را دارند که بهطور خاص به آنها بپردازید، اما باید این فعالیتها را بدرستی بشناسید تا محصولتان را حول آن بچینید. اگر پیک دقیقا همان دستگاه توییترپیکش را به جای توییت، تنها برای تماس و پیامک عرضه کرده بود، مطمئن باشید مشتریان از آن استقبال میکردند.
قیمت و فعالیت باید دست در دست هم داشته باشند. دوربینهای Flip که فقط برای عکس گرفتن و فیلمبرداری طراحی شده بود، فروش فوقالعادهای داشت، زیرا 80 درصد کارایی عمومی تلفنهای همراه را با 20 درصد قیمت انجام میداد. در مقابل، توییتر پیک، یک درصد کارکرد تلفنهای همراه را با 25 درصد قیمت انجام میداد؛ ترکیبی نامناسب که نتیجهای نداشت.
منبع:جام جم
نظر شما