قدس آنلاین - بارها در تاریخ خواندهایم خویشاوند سالاری و گماشتن برادر و داماد و پدر و عمو و شوهر خواهر و شوهر عمه و پسرخاله و پسرعمه به مشاغل مهم مملکتی چه عوارض و پیامدهای نابهنجار و ناراضی کننده و حتی فلج کنندهای داشته و متأسفانه این رویه قرون وسطایی و منسوخ در جهان باز هم در کشور ما به کرات اجرا میشود و مفاسد فراوان به جا میگذارد و میبینید چقدر حرف و حدیث ناراضی تراشی فراوان است. در تاریخ صدها مورد در مذمت و نکوهش «نپوتیسم» دیده شده و به همین دلیل حدود صد و اندی سال پیش در قانون اساسی و متمم قانون اساسی مشروطه نصب برادران و اعمام و بنی اعمام و وابستگان خاندان قاجاریه به مشاغل وزارت منع گردیده و مجلس زیر بار نرفته که کامران میرزا عمو و پدرزن محمدعلی شاه وزیر جنگ شود و از کابینه دولت بر سر کار خواستند پدر زن و عم شاه را بر کنار سازد و کابینه هم این کار را کرد. در زمان سلطنت محمدرضا شاه مردم از ارجاع مشاغل دولتی به خواهران و دامادهای شاه ناراضی بودند.
در روزهای اخیر از زبان سخنگوی قوه قضاییه، حاج دلیگانی نماینده مجلس و کسان مختلف مطالبی در مورد یکی از بستگان رئیس جمهوری محترم شنیده میشود که در فضای مجازی هم بازتاب گسترده و مهار نشدهای دارد. عدهای از نمایندگان در این باره مطالبی میگویند. سخنگوی دولت هم که متأسفانه با شیوه سخن گفتنش آشنا هستید و لام از کام نمیگشاید.
چه میشد اگر محض آرامش اعصاب مردم اگر این شایعات تشکیل مؤسسه حق العمل کاری و اقتصادی با رئیس برکنار شده بانک رفاه، تقدیم ویلای ۱۶ میلیارد تومانی به همسر آن شخص مورد ایراد، ریختن پول به حساب یکی دیگر از منسوبان، پرداخت ۲۵۰ میلیون تومان بابت مراسم پدر یکی دیگر از منتقدان؛ دروغ و تهمت و بیجا و افتراست توضیحی در این باره داده میشد و دروغ زنان بیانصاف به دادگاه احضار میشدند. اگر درست و صحیح است چرا؟ واقعاً چرا؟
میگویند حاج میرزا ابراهیم خان کلانتر شیرازی که با خیانت به لطفعلی خان زند آخرین شهریار زندیه و بستن دروازههای شهر شیراز بر روی او به نابود شدن وی و بر تخت سلطنت نشستن آغا محمدخان خواجه یاری کرد و به دلیل همین خدمت بزرگ به سر سلسله قاجار پست صدراعظمی دولت جدید قاجاریه و لقب اعتمادالدوله را از آغا محمدخان قاجار دریافت داشت مرد زیرک و سیاس و لایق و موقع شناسی بود و برونیر و اولیویه نمایندگان دولت فرانسه که در پایان قرن ۱۸ به ایران آمده و با او دیدار کردهاند از ذکاوت و آگاهیش به امور سیاسی تعریفها کردهاند. اما نقطه ضعف او فامیل بازیش بود که خارجیها این شیوه را «نپوتیسم»میگویند.او فرزندان،دامادها، برادران، عموها، داییها، پسرخالهها و پسرعموهای متعدد داشت که آنان را چه در دوران سلطنت آغا محمدشاه و چه جانشین او فتحعلی شاه به مقامات مهم کشوری و بیشتر والیگری چهار ایالت ایران و بیگلر بیگی گری ۴۵ ولایت ایران گذاشته بود.روزی یک حاجی اصفهانی که مورد آزار و ستم و غارتگری و بدچشمی و خیال تعرض به نوامیس حکمران اصفهان قرار گرفته بود به تهران گریخت و با آشنایانی که در دربار و دولتخانه داشت به نزد اعتماد الدوله شرفیاب شد و از ظلم و ستم حکمران اصفهان برادر صدراعظم شکایت کرد. معمولاً اعتمادالدوله مثل وزیر راه و شهرسازی امروز و وزیر صنعت و معدن و تجارت کنونی مردم را داخل آدم نمیدانست و آنان را به زور به حضور میپذیرفت. حاجی اصفهانی دختر خاله ای داشت که جزو صیغگان حرم فتحعلی شاه بود و اعتماد الدوله ناچار به پذیرفتن او شد. وقتی وی شرح مظالم و غارتگری ها و اخاذیهای حاکم اصفهان که برادر صدراعظم بود را به عرض رساند. ابراهیم خان که آن روز خیلی کسل و بداخلاق بود سرش فریاد زد: مرتیکه من به خاطر تو که نمیآیم برادرم را عوض کنم. حاجی اصفهانی با لهجه مخصوص خود گفت: حاج آقا کارهای آقاداداشت وبال گردنت میشود صدراعظم کمی فکر کرد و گفت: من کاری نمیتوانم بکنم.اصلاً چرا نمیروی شیراز؟ آنجا که دیگر داداشم نیست. حاجی گفت قربان آنجا داماد حضرتعالی تشریف دارند. صدراعظم گفت: چرا نمیروی تبریز؟ عرض کرد آنجا پسرعموی حضرتعالی سمت ایالت دارند گفت برو مشهد عرض کرد آنجا عمو جانتان افتخار حضور دارند حاجی اعتماد الدوله از عصبانیت از جا پا شد فریاد کشید مرتیکه نفهم یا با من احتجاج (جر و بحث) میکنی، پاشو برو قزوین، عرض کرد آنجا هم دست پسرخاله تونه، همه قوم و خویش های حضرت اشرف به پشتگری جنابعالی پدر مردم را سوزاندهاند. حاجی گریهاش گرفت گفت: والا اگه عرق دین و میهن نداشتم میرفتم خارجه عملگی میکردم. نمیدانید اقوام حضرتعالی چه چموشهایی هستند.
در سراسر مملکت پدر مردم را سوزاندهاند، گفت: مرتیکه الدنگ حیف که حاجیه خانم دختر خاله است که اهل حرم شاهنشاه قبله عالم هستند سفارشت را کردهاند. اصلاً بیا تجارتت را ببر رشت، استرآباد، ارومیه، کرمانشاه، همدان. گفت حضرت صدراعظم از تمام این شهرها راپورت گرفتهام. همه فرزندان و دامادها و پسرخالهها و پسرعمهها و پسرعموها آنجاها را در اختیار دارند. گفت: پدر سوخته بیشرف، خستهام کردی اصلاً تو آدم مشکوک و مزخرفی هستی، همهاش نفوس بد میزنی برو جهنم بتمرگ آنجا خیال همه را راحت کنم.
حاجی بذله گو و حاضر جواب گفت: فکر کردم با مرگ موش خودکشی کنم برم آنجا دیدم آنجا هم جای راحتی نیست. چون ابوی جنابعالی آنجا جا خوش کردهاند.
سخنان حاجی به قدری منطقی و صحیح بود که ابتدا خود صدراعظم و همه حاضران شروع به خندیدن کردند و قرار شد صدراعظم او را در تهران تحت حمایت خود بگیرد که او هم بر کار تجارت خود برسد.
اما این جریان چندان طول نکشید و فتحعلی شاه به دلایل مختلف بر اعتمادالدوله مشکوک شد و غضب کرد و خود او را در دیگ آبجوش جوشاند و تمام افراد خانواده او را یا کشت یا برکنار کرد یا خواجه کرد عرض کردم نپوتیسم در ایران سابقه زیاد دارد و زمامدار عاقل و با درایت کسی است که خویشاوند سالاری را در امور سیاسی و دولتی فراموش کند و شایسته سالاری را برگزیند.
نظر شما