قدس آنلاین - با وقوع انقلابهای جهانی بیشترین و سریعترین تأثیر آن شاید بر نظامهای سیاسی و اجتماعی جامعه باشد اما به مرور تأثیر انقلاب بر حوزههای فرهنگی و ادبی نیز نمایان شده و رفته رفته دیدگاهها و مکاتب ادبی نو متولد میشوند. تغییر و تحول اساسی و بنیادینی انقلاب اسلامی ایران در حوزههای مختلف هنر، از جمله داستان و شعر، قابل انکار نیست. این تحول و دگرگونی به گونهای است که ادبیات ایران را میتوان به دو بخش پیشا و پسا انقلاب تقسیم کرد و تفاوتهای آن را در جنس و ماهیت داستانها تحلیل کرد.
در واقع ادبیات، نمود اندیشهها و احساسات نویسنده از رویدادها و حوادثی است که در دنیای پیرامون او رخ میدهد و بیگمان هرگاه ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعهای تغییر کند و دگرگون شود؛ در نوع نگرش و عواطف نویسنده نیز تغییر و دگرگونی پدید می آید.
تحولات سیاسی و اجتماعی موجب دگرگونیهای ژرف در ادبیات آن کشور داشته زیرا پیوند هنر و ادبیات با اجتماع به ویژه از دیدگاه تعهد و مسئولیتپذیری امری بدیهی است. از این رو برای واکاوی تحولات ادبی در حوزه داستاننویسی پیشا و پسا انقلاب، به سراغ محسن پرویز، پزشکی که داستاننویس است و در سالهای ۱۳۸۵ تا ۸۹ معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، رفتیم که در ادامه میآید.
در ابتدا بفرمایید سیر داستاننویسی در ایران از چه زمانی آغاز شد، آیا میتوان گفت رماننویسی مدرن از دوره قاجار به ایران وارد شد؟
داستاننویسی در معنای عام آن به طور طبیعی قدمت دیرینه در ادبیات کهن این سرزمین دارد و بسیاری از کتابهای کهن ما مملو از قصه و داستان است اما شاکله این قصهها ممکن است با آن روندی که در داستاننویسی امروز مواجه هستیم متفاوت باشد. به طور نمونه عمده کتابهای شعرای بزرگ کشور مانند سعدی، فردوسی، مولوی و دیگران اگر مطالعه شود مملو از حکایتهایی است که به نوعی داستانکها یا داستانهای کوتاه به شمار میرود که در تاریخ ادبیات کهن به نگارش درآمده است. البته در برخی موارد داستانهای بلندی هستند که شکل منظوم به خود گرفتهاند.
اما داستاننویسی به شیوه معاصر و نوین، شکلی که در غرب رایج است عمر چندانی در ایران ندارد همان طور که رمان به معنای امروزی در جهان غرب نیز دارای قدمت طولانی نیست و در حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال از عمر آن میگذرد. بنابراین داستاننویسی نوین به شکل داستانهای بلند رمانوار نیز در دوره قاجار وارد ایران شد و پیش از این داستانهایی که در ادبیات وجود داشت همان حکایتها و داستانهای کوتاه بوده است.
اگر سیر داستاننویسی در عصر حاضر را از دوره قاجار ادامه بدهیم و به دوره پهلوی برسیم آیا میتوان گفت بیشتر داستانهای ماندرگار در این دوره در حوزه ترجمه بوده تا تالیف؟
پیش از انقلاب ایران نویسندگان زیادی نداشت در نتیجه آمار کتابهایی که به چاپ میرسید نیز به طور مطلق بالا نبود. به طور نمونه در سال ۱۳۵۶ ه. ش که به روزهای انقلاب نزدیک میشویم و اوج شکوفایی کتابخوانی و بحث حوزههای فرهنگی در رژیم گذشته است به طور کلی حدود ۹۰۰ عنوان کتاب به چاپ رسیده بنابراین تعداد نویسندگان نیز در این دوره بسیار اندک بوده است.
البته آثار تولیدی در حوزه نشر آفریده شد که برخی از آنها نیز آثار ارزشمند و ماندرگاری به شمار میروند. به طور نمونه نادر ابراهیمی کتابی با نام «آتش بدون دود» دارد که رمانی ۷ جلدی است. این اثر در همان ایام نوشته شده و کتاب ارزشمندی در ادبیات داستاننویسی معاصر است.
البته آثاری دیگر نیز در موضوعهای دیگر کار شده افرادی که کمی جلوتر فعالیت داشتند و مینوشتند که به طور مشخص میتوان به کسانی مانند جمالزاده، بزرگ علوی، صادق هدایت و با کمی فاصله جلال آلاحمد اشاره کرد. این افراد بیشتر داستان کوتاه کار میکردند و در این دوره داستانهای بلند زیادی وجود ندارد. بنابراین کتابهایی که از نویسندگان میبینیم که عنوان رمان یا داستان بلند به خود گرفتهاند نوشتههایی با اسلوب و خیلی ارزشمند فنی به شمار نمیروند. در حوزه داستان کوتاه نیز کار کسانی مانند هدایت به لحاظ تکنیکی زیاد قوی نیست. در کنار حجم آثار منتشر شده از او، این آمار اندک بوده و خیلی زیاد نیست.
اما نسل بعد از این دسته از نویسندگان، کسانی که به قلمفرسایی در حوزه گروه بزرگسال پرداختند آثاری دارند که نمونه آن همان کتاب آتش بدون دود است اثری ارزشمند و ماندرگار در حوزه ادبیات داستانی که مخاطبان خود را دارد.
همچنین در دهه ۴۰ و ۵۰ کتابهای عامهپسند نیز بین افراد جامعه رونق زیادی داشت و نویسندگان محدودی در این بخش کتابها مینوشتند که به طور معمول هر دورهای مورد استقبال قرار میگرفتند.
در بحث ترجمه، حجم این آثار در مقابل تالیف همچون سیلی در مقابل جوی آب است. در واقع عمده کتابهای این دوره آثار ترجمهای است و پیش از انقلاب حجم بسیار بالایی از کتاب ترجمهای بوده و تعداد اندکی از سوی مولفان داخلی به نگارش در آمده است.
به لحاظ تکنیکی وضعیت ترجمه در ادبیات داستانی چگونه بود؟
به هر حال بخش ترجمه آثار به فارسی، سیلی بود که حرکتش آغاز شده بود. البته این سیلی که گفته میشود در مقابل حجم آثار منتشر شده در آن دوره است که در کل، حجم بالایی نبود اما در بین همین تعداد آثار منتشر شده در پیش از انقلاب حجم زیادی از بازار نشر به کتابهای ترجمهای اختصاص داشت و آثار تالیفی بسیار اندک بود.
داستانهای تالیفی پیش از انقلاب بیشتر در چه حوزههایی نوشته میشدند؟
درصد بالایی از کتابهای رمان از جنس داستانهایی بود که امروز به رمانهای زرد معروف هستند اما در بین همین تعداد اندک رمانهایی مطلوب و ارزشمند نیز به ندرت نوشته میشد که برای امروز نیز قابل استفاده است.
موضوع رمانهای زرد به طور عمده عشق و عاشقیهای کوچه بازاری است که با پرداخت بسیار ضعیف شخصیتها و بهرهگیری بسیار اندک از ظرفیتهای ادبیات داستانی و بسنده کردن به یک شاکله و طرح کلی که تنها به دلیل موضوع، مخاطب را جذب خود میکرد و امروز نیز میکند.
با این وجود نمیتوان گفت داستانهای بلند پیش از انقلاب محورهای اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی داشتند؟
یک سلسله از داستانها که در دوره پهلوی دوم نوشته شده، حالت نمادین دارد و به نوعی داستانهای سیاسی به شمار میروند به طور نمونه ادبیات کشور در دورهای تحتتاثیر حزب کارگر شوریوی (روسیه فعلی) بود از این رو خواننده با ادبیات کارگری که در رمانها و آثار رئالیسم روسی در مقطع زمانی قابل مشاهده است، مواجه میشود. البته این توضیحها تنها مربوط به آثار قابل تاملی است که نویسندگان آن تلاش کردند داستانی ماندگار و سالم بنویسند.
همچنین بخشی از آثار مربوط به داستانهای غیرحرفهای است که از جمله آثار بازاری به شمار میروند این گونه کتابها دارای شرایط متفاوت از ادبیات جدی و ارزشمند کشور هستند.
وقتی این سیر را دنبال میکنیم تا میرسیم به انقلاب اسلامی، چه تحولی در ادبیات داستاننویسی رخ میدهد؟ تفاوتهایی که به لحاظ کمیت و کیفیت اتفاق میافتد، چیست؟ زیرا به طور قطع در این روند ادبیات داستانی باید قوام خود را پیدا کرده باشد.
پس از انقلاب ادبیات کشور با نسل جدیدی از نویسندگانی روبهرو شد که آنها نیز با انقلاب برآمده و رشد پیدا کرده بودند. تعدادی از این افراد پیش از انقلاب کتابی نداشتند و بعضی دیگر جوانان انقلابی بودند که بر خود دانستند در عرصه قلم نیز وارد شوند پس داستاننویسی را آغاز کردند.
این مسئله در ماجرای جنگ تحمیلی اوج گرفت و در این برهه زمانی مخاطب با یک نوع ادبیات خاصی به نام ادبیات جنگ روبهرو میشود که آفرینندگان آن بیشتر جوانان نورسیدهای بودند که تجربه نویسندگی نداشتند.
علاوهبر رمان و داستان، انواع نوشتههای ادبی دیگری نیز وارد بازار شدند که آنها پیشینهای در بازار نشر نداشتند. به طور مشخص میتوان به خاطرات نوشته شده و زندگینامههای داستانی اشاره کرد. این نوع نوشتهها در کشور نمونه نداشت و به طور معمول نویسندگان آن، الگو از داستانهای خارجی نگرفته بودند چون اساسا مشابهای برای آن وجود نداشت. به طور نمونه کتابهایی مانند «پایی که جا ماند»، «دا»، «نورالدین پسر ایران» و ... از آثاری است که نیمه رمان بوده و شاید بتوان گفت در حال تبدیل به رمان هستند اما چون ریشه در واقعیت دارند و با آن آمیخته شده نمیتوان آنها را به عنوان داستان صرف شناخت. بیشتر آثار واقعهنماست که عمرشان تنها مربوط به این دوره است. و آفرینندگان این نوع نوشتهها کسانی هستند که در صحنه اجتماع خود این داستانها را اجرا کرده بودند نه در ذهن و تخیل خودشان. به طور طبیعی این نوع سبک داستاننویسی به انواع دیگر داستاننویسی کشور اضافه شود. علاوهبر اینکه تمام داستاننویسان دوره قبل کمکم فعالیت خود را از نو آغاز کردند آثاری متنوعی در دورههای مختلف نوشتند.
با توضیحاتی که ارائه شد میتوان این طور نتیجه گرفت که در هر دورهای با هر رویدادی، ادبیات کشور شاهد نوعی از داستاننویسی بوده که نو و جدید بودهاند؟
بله، این سبکهای جدید ادبی که بهوجود آمده است، داستان خالص نیست اما به لحاظ مضمون، ماجرا، طرح، پرداخت و خیلی از عناصر داستاننویسی که در آنها میبینیم خیلی نمونههای غربی ندارند. البته این به این معنی نیست که نمیتوان رمان یا داستانی را با آنها مقایسه کرد بلکه منظور این است که نویسندگان این نوع از داستانها الگویی از سبکی نگرفتهاند.
به طور نمونه کتاب پاپیون ( Papillon) هانری شاریر اثری است که به عنوان یک رمان پذیرفته شده در حالی که شرح خاطرات و واقعیتهای زندگی خود نویسنده است البته ممکن است به طور مختصر دخل و تصرفی در نوشتار شده باشد اما اصل داستان برگرفته از واقعیت است. این در حالی است که کتابهای ایرانی مانند دا، پایی که جا ماند و سایر آثار در این حوزه، فراتر از یک خاطره صرف است.
به جز این آثار، انواع ادبی دیگری در حوزه آثار خواندنی جنگ نیز وجود دارد که آنها نیز شکل متفاوتی داشته و در واقع روایتگری از جنگ از زوای مختلف هستند. به طور نمونه کتاب «دسته یک» داستانی است که از زوای مختلف ماجرای دسته یک را نشان میدهد. یا کتابی که مربوط به اسرای جوان ایرانی است با نام «آن بیست و سه نفر» کتابی منحصر به فرد که از زوای مختلف به یک موضوع نگاه میکند. این آثار به لحاظ جدابیت، پر کشش و خواندنی است که از سوی خوانندگان نیز مورد استقبال قرار گرفته است.
بنابراین این گونه داستاننویسی انواع جدید ادبی است که بعد از انقلاب اسلامی بهوجود آمده است و مشتاقان خود را در جامعه دارد.
به طور قطع چنین آثاری که آفریده یک رخداد هستند برای واقعه خود انقلاب اسلامی نیز باید داشته باشیم. سالها پیش کتابی خواندم که به اتفاقات مختلف در بحبوحههای انقلاب پرداخته بود. آیا از این نوع داستانها نیز در ابتدای سالهای پیروزی انقلاب نوشته شده است؟
در دوره انقلاب اسلامی به این دلیل که با مدت زمان کوتاهی کشور وارد جنگ تحمیلی میشود رمانها و داستانهای زیادی درباره انقلاب نوشته نمیشود اما نهضتی از سوی مرحوم امیرحسین فردی برای نوشتن داستان انقلاب راهاندازی شد که پر ثمر نیز بود. بنابراین کتابهایی در این حوزه نوشته شد اما لازم است فعالیتهای جدی درباره این برهه زمانی شکل گیرد.
کارهایی انجام شد و امروز نیز آثار جدیدتری در حال انتشار است که به طور نمونه میتوان به کتاب «جاده جنگ» منصور انوری اشاره کرد. کتابی ۱۲ جلدی که به ماجرای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد داستانی پر از ماجرا که به لحاظ فنی اثری ارزشمند است.
حجم کتابهایی که پس از انقلاب در حوزه بزرگسال در قالب رمان و داستان کوتاه چاپ شده بسیار زیاد است و قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست اما هنوز به نقطه مطلوب نرسیدهایم و اثر برجستهای خلق نشده است که انتظارات را برآورده کرده باشد در حالی که تعداد آثار این حوزه تعداد و رقمشان بسیار بالاست.
سالهای بعد از پیروزی انقلاب تعداد عنوانهای کتاب به ۵۰ تا ۶۰ هزار رسید که قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست.
امروز وضعیت ادبیات داستانی در بخش ترجمه چگونه است؟
امروز نیز ادبیات ترجمه همان جایگاه گذشته را حفظ کرده است و بازار پر رونقی دارد. به تعداد مترجمان افزوده شده و به همان نسبت نیز آثار ترجمهای افزایش یافته است اما با توجه به اینکه آثار تالیفی نیز افزایش پیدا کرده این تعداد آثار ترجمهای نیز مانند گذشته در ذوق بیننده نمیزند البته مشروط به اینکه سیاستهای مشوقانه برای تولید کتابهای مناسب همچنان ادامه پیدا کند.
اشاره شد پیش از انقلاب در دورهای بر اساس موقعیت زمانی داستانهای ایرانی متاثر از الگوهای نویسندگان روسی و جنبش کارگری بوده امروز سبک داستاننویسی متاثر از چه الگویی است؟
نویسندگان امروز از یک جنس کتاب نمینویسند و برخی در تمام حوزهها طبعآزمایی میکنند. در برخی آثار نیز گرایشهای روشنفکری باعث میشود که در سبکهای مختلف طبعآزمایی شود این طبعآزمایی منجر به خلق آثاری میشود که در نوع و سبک، تکرار و تقلید سبکی جهانی را میتوان دید.
اما خیلی عمومیت ندارد و تمام آثار را در برنمیگیرد. نویسندگان قدیمیتر که آثار زیادی نیز دارند از این قاعده مستثنا نیستند به طور نمونه محمود دولتآبادی، صاحب کتاب کلیدر، در کنار این اثر «جیب خالی سلوچ» را مینویسد که ا ثری حجیم و به لحاظ فنی نیز رمان کلاسیک به شمار میرود. دولتآبادی شاید برای اینکه به افراد روشنفکر اثبات کند که به جز این در سبکهای دیگر نیز میتواند بنویسد کتاب «سلوک» را نوشت که خیلی با روند داستاننویسی او همخوانی ندارد.
این شیوه قلمفرسایی و طبعآزمایی در بین نویسندگان ادبیات داستانی وجود دارد اما اشاره شد، همگانی نیست.
در واقع باید گفت در ادبیات داستانی کشور تنوع نوشتار وجود دارد و هر نویسندهای متاثر از سبکی به نوشتن میپردازد؟
بله به نوعی میتوان این گونه گفت.
انتشار کتاب از دیدگاه شما به لحاظ کمیت و کیفیت در ارتقای فرهنگی یک جامعه چقدر میتواند اثرگذار باشد؟
انتشار کتاب بسیار اثرگذار در ارتقای فرهنگی جوامع است. در واقع هنگامی که کتابت آمد و اندیشه مکتوب شد فکر و اندیشه ماندگار شد. به طور طبیعی میزان چاپ کتاب در کشورهای مختلف نمادی از رشدیافتگی فرهنگی آن جامعه به شمار میرود. البته تیراژ کتابها وابسته به میزان رونق اقتصادی و سلامت زیرساختهای آن دارد اما تعداد عنوانها، نمایندهای از میزان رشد فرهنگی در جوامع است. بنابراین چنین موقعیتی در فرهنگ جامعه تاثیرگذار بوده زیرا این شاخص را به عنوان یکی از علل میزان رشدیافتگی جوامع در نظر میگیرند. و از سویی دیگر رابطهای متقابل بین افراد و نیازهای فرهنگی آنها بهوجود میآید.
زمانی که جامعهای رشد فرهنگی یافت هر چه این بالندگی بیشتر باشد تعداد عنوانهای جدید در بین آثار بیشتر خواهد بود. به این معنی که بر تعداد افرادی که حرفی برای بیان دارند به این تصور که این سخن را باید با مخاطب خود در میان بگذارند، افزایش مییابد.
درباره داستاننویسی دینی پیشا و پسا انقلابی، روند را چگونه ارزیابی میکنید؟ به طور نمونه آیا میتوان نوشتههای سیدمهدی شجاعی را در این نوع از سبک داستاننویسی قرار داد؟
در حوزه ادبیات دینی، دو نوع نگاه وجود دارد. نخست، ادبیاتی است که به طور مستقیم به مسائل دینی میپردازد که در اینباره پیش از انقلاب نیز آثاری به نگارش درآمده که اتفاقا مورد استقبال زیادی نیز قرار گرفت، به طور نمونه کتابهایی که محمود حکیمی برای نسل نوجوان و جوان مینوشتند و تیراژهای زیادی نیز داشتند. و بسیاری از افراد نسل من کتابهای او را مانند «اشرافزاده قهرمان» یا «مصعب بن عمیر» را در آن مقطع زمانی دنبال میکردند. اما ادبیات دینی به طور قطع محدود به این نوع نوشتار که به دین میپردازد، نیست. بخش دوم ادبیات دینی، دین در مجموعهها پنهان یا مستتر است و بدون آنکه به طور مستقیم به مباحث بپردازد و مولفههای مذهبی را مطرح کند در واقع با نگاهی دینی نوشته میشوند. به طور نمونه برخی از آثار شجاعی مانند کتاب «کشتی پهلو گرفته» و دیگر کتابهایی که در دهه ۶۰ و حداکثر ۷۰ نوشته شده در این قالب جا میگیرد که مورد استقبال جامعه دینی نیز قرار گرفته است - و شاید مخاطبان این روند از داستاننویسی همچنان مشتاق باشند این نویسنده به این سبک از داستاننویسی باز گردد و دوباره شاهد نگارش آثاری از این نوع و در این سبک و سیاق از وی باشند - اما داستانهای بعدی که این نویسنده نوشت مانند دموقراضه از آن مسیر دور افتاد.
ادبیات دینی به معنای ادبیاتی که دین در آن جاری است و در لا به لای سطور دیده شود بدون اینکه به طور مستقیم به مسائل دینی اشاره شود شاید حد اعلای ادبیات ارزشی و ادبیات قابل توصیه باشد که البته این گونه آثار زیاد نیست. برای نمونه، درباره زندگی حضرت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم، داستانهای بسیاری به نگارش در آمده است و بازآفرینیهایی از زندگی این بزرگوار انجام شده است که تمام آنها جز ادبیات دینی به شمار میروند. به طور مثال کاری که محمدرضا سرشار (رهگذر) در کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» دارد کاری نو و جدید در این حوزه است. او ضمن تلفیق واقعیتهای تاریخی با نثر و سبکی جدید کتاب را نوشته که آن را خواندنی و ارزشمند کرده است.
از این نوع آثار برای گروه کودک و نوجوان و همچنین بزرگسال در حوزه نشر وجود دارد اما متاسفانه در این حوزه کتابسازی نیز زیاد است که برخی از آنها کم ارزش هستند. به هر حال بازنویسی یک واقعه یا تاریخ، میتواند بازنویسی هنرمندانه داشته باشد یا یک کار ساده و مغلوط باشد. گاهیاوقات شاهد نوع دوم در ادبیات دینی هستیم که به طور عموم به حوزه آسیبهای بسیاری میزند.
به عنوان سوال آخر، وضعیت داستاننویسی ایران امروز چگونه است و چه نمرهای میتوان به آن داد؟
ادبیات داستانی را باید با دو مشخصه «تکنیک» و «محتوا» به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار داد. در عرصه تکنیک، ادبیات داستاننویسی در پیش از انقلاب، تعداد نویسندگان کشور در حوزه کودک و نوجوان و نیز بزرگسال به تعداد انگشتان دست نمیرسید اما امروز تعداد آنها به صدها نفر رسیده است. و در این حوزه این تعداد به تکنیکهای لازم دست پیدا کردهاند و آثاری که مینویسند قوی و ارزشمند است اما قبل از انقلاب تعدادی داستاننویس داشتیم که کارهای کم ارزش و بازاری مینوشتند که به طور قطع آمار آنها نیز امروز نسبت به پیش از انقلاب چند برابر شده است. از این رو در این زمینه به لحاظ کمی رشد زیادی اتفاق افتاده است.
اما در کل کتابهایی که به لحاظ تکنیک و نیز محتوا ارزشمند و ماندرگار باشند آمارها در حوزه بزرگسال خیلی رضایتبخش نیست و در حوزه کودک و نوجوان ادبیات کشور شرایط بهتری دارد. اما در عین حال رشدی که کشور در دهه ۶۰ و ابتدای ۷۰ داشت امروز ندارد، ضمن آنکه بهایی که در حوزه تالیف به ادبیات کودک و نوجوان داده میشد کمرنگ شده و آثار ترجمهای در این بخش رونق زیادی گرفته است.
نظر شما