قدس آنلاین - فراوان دیدهایم افرادی را که هنگام آسایش و آرامش دیندارند و دین را نسخه نجات بشر میدانند، اما به محض گرفتاری در بلا و مصیبت یا مانع شدن دین از نیل به اهداف و اغراض شان، با آن سر عناد میگذارند.
شاید بهترین ترجمان چنین حالتی اصطلاح «دین آدامسی» باشد که آیت الله جوادی آملی دربارهاش میگوید: «اکثر مردم اسلام شان آدامسی است تا زمانی که مزه دارد نگهش میدارند و اگر به سودشان نبود، بیرون میاندازند، دین آدامسی مشکلی را حل نمیکند».
از این رو و در بررسی چرایی این شیوه از دینداری و پیامدهای سوء آن، با حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علم الهدی، مدیر حوزه علمیه حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام)، استاد حوزه و کارشناس برنامههای فرهنگی اجتماعی صداوسیما همچون «قرآن، مشاوره زندگی» و «باران» به گفت وگو پرداختهایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد.
چرا دینداری برخی از ما اصطلاحاً «آدامسی» یا به نوعی «نان به نرخ روزخوری است» و هنگام سختیها و شداید رنگ میبازد؟
یکی از مهمترین آموزههای ادبیات دینی، توجه دادن مردم به حقیقت و گوهر دین است، اگر این مهم در وجود مردم شکل گرفت و تبلور یافت، انسان مظهر اسماء جمال و جلال حضرت حق میشود، اما اگر گوهر و حقیقت دین در وجود انسان تبلور نیافت و تنها رنگ ظاهری بر مشام و جان دل داشت، به محض اینکه مصیبت و معضلی پیش آید، این عده از زیر بار تکالیف الهی شانه خالی کرده و در پی منافع خود میروند. اسلام با این شیوه دینداری بشدت مخالف است و آن را نمیپذیرد؛ چنانکه آیه 65 سوره مبارکه روم میفرماید: «پس زمانی که در کشتی سوار میشوند [و در وسط دریا امواج خطرناک آنان را محاصره میکند] خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هرگونه شرکی] خالص میکنند میخوانند، چون به سوی خشکی نجاتشان میدهیم به ناگاه به آیین شرک روی میآورند (و خدا را فراموش میکنند)»
این مدل از دینداری را اهل بیت(علیهم السلام) نیز رد کرده اند؛ سیدالشهدا(علیهالسلام) در معرفی مردم کوفه فرمودند: «مردمانی که گوهر دین را دریافت نکرده اند، بردگان دنیایند، اگر دین دارند مثل خرده غذایی است که در لابه لای دندانهایشان گیر کرده و پنهان شده است، اینها برای سیر کردن شکم دور مزبله دنیا میگردند و هر گاه در مهلکه ابتلا واقع شوند، آنگاه مشخص میشود که دینداران چقدر کمند.» و این همان چیزی است که رخ داد و کوفیان، امام و دین و اعتقادشان را با مقداری پول معاوضه کردند.
بنابراین اصطلاحاً «دین آدامسی» ترجمان سخن سیدالشهدا(علیهالسلام) است درباره آنها که شیرینیهای دین را میخواهند، اما هرگز برای مشکلات آن هزینه نمیکنند؛ دین برای اینها ابزاری است که هر گاه به کارشان بیاید از آن بهره میبرند و وقتی کارشان تمام شد جعبه ابزار را بسته و آن را در جایی پرت از زندگی نگاه میدارند تا شاید بار دیگر به کارشان آید!
با توجه به آنکه دین نسخه سعادت و کامیابی بشر است، استفاده ابزاری از دین و تفسیر به موقعیت و منفعت از آن، چه پیامدهایی دارد؟
سوءاستفاده ابزاری از دین، انسان را دچار نفاق فزاینده میکند؛ منافق کسی است که صحیفه دل و اعتقاداتش را با رفتار و عملکرد خود در دو جنبه قرار دهد، یعنی چیزی بگوید و جوری دیگر عمل کند، از برآیندهای این مدل از دینداری آن است که بخشی از دین را عملی میکنند که برای منافع دنیوی شان تعیین کننده و اثرگذار باشد و هرگز به همه گزارههای دین به این بهانه که برایشان کارآمد نیست، اعتقاد راسخ نمییابند!
سوم آنکه دین برای سعادت انسان به خدمت او در میآید، بنابراین نمیتوان گفت بخشی از آن توان این مهم را دارد و بخشی نه، یعنی وقتی به کارآمدی دین اعتقاد یافتیم، باید همه آن را در زندگی پیاده کنیم، وگرنه برخورد گزینشی با دین موجب هرج و مرج در اندیشه، خانواده و جامعه میشود و تنها بخشهایی از دین به اجرا درمیآید که منافع گروهی را تأمین کرده و بخشهایی را متضرر خواهد کرد و در نهایت به این نابسامانی و گسست اجتماعی منتهی میشود که در نتیجه آن مردم هرگز به سعادت حقیقی دست نمییابند.
آیا توجیه «دل باید پاک باشد، نماز و روزه بهانه است» را نیز میتوان از دیگر ابعاد نگاه ابزاری به دین دانست؟ اصلاً چنین توجیهی در فرار از عمل به احکام و تکالیف در اسلام پذیرفتنی است؟
پاکی دل امری است نسبی و حقیقت و واقعیت آن در اجرای همه دستورهای دین است؛ ممکن نیست دلی پاک باشد که صاحب آن به همه احکام دین و قرآن عمل نمیکند، این مغالطهای است که برخی از دینگریزان برای فرار از دین انجام داده و با این توجیه فرافکنی میکنند و میگویند قلب باید پاک باشد، حجاب و نماز و روزه و ... بهانه است، در حالی که ادعای پاکی دل یک امر است، اما پاکی برخاسته از عملکرد منطبق بر گزارههای دینی امری دیگر.
کدام مصایب تاریخ اسلام ناشی از نگاه ابزاری به دین و برخورد آدامسی با آن است و آیا ریشه این مصایب به امروز نیز کشیده شده است؟
از جریان جنگ جمل که نخستین تجربه تلخ نزاع میان امت اسلام بود و حتی پیشتر، از ایامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله ) سر بر بالین شهادت یا مرگ گذاشتند، انحرافاتی که پس از رحلت نبوی درباره امامت و هدایت جامعه رخ داد همه پیامد تفسیر به رأی و اقدامهای خودپسندانه عدهای برای دستیابی به مقامهای دنیوی بود، اما فرجام آن، محرومیت مردم در طول تاریخ از الگوهایی همچون امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(علیهاسلام) و دیگر معصومان(علیهمالسلام) شد.
یعنی پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) عدهای با تفسیر به رأی، ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را که توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله ) اعلام و ابلاغ شد بود، در اختیار دیگران قرار دادند و حتی با به خلافت رسیدن ایشان پس از 25 سال خانه نشینی، باز هم همان دنیاپرستان برای مادیات، جنگ جمل را راه انداختند و حتی همسر پیامبر را با خود همراه کردند، زیرا حکومت دنیوی را میطلبیدند و نتیجه کار آنها شهادت امیرالمومنین(علیه السلام) و دیگر معصومان(علیه السلام) بود.
امروز هم بسیاری از نزاعها و درگیریها میان دولتمردان، ریشه در همین تفاسیر به رأی دارد.
با توجه به بحرانهای روحی معنوی بشری، از بین رفتن نگاه ابزاری به دین و عمل به آن در همه ابعاد و عرصهها، چقدر به رفع این چالشها و معضلات کمک میکند؟
بیگمان اگر مردم براساس تکالیفی که خدا برایشان وضع کرده، عمل کنند بسیاری از نزاعهای امروزی جامعه دینی برطرف میشود، اگر کارگزاران و خدمتگزاران مردم به محض آنکه خدمتگزاریِ قویتر و با برنامهتر به میدان آمد، جای خود را به او دهند، مردم شهد شیرینی حکومت اسلامی را میچشند.
اگر امروز در برخی مقاطع انقلاب دچار معضل و ناکامی هستیم، برای آن است که برخی افراد، ناحق به کرسیهای مسؤولیت تکیه زدهاند و چون گرایشهای مادی در آنها بیداد میکند، هرگز جایشان را به افراد لایقتر نمیدهد.-
نظر شما