قدس آنلاین - دوران دبیرستانم تمام شده بود، به عنوان دختر بزرگ خانواده نمیتوانستم در خانه بنشینم و دست روی دست بگذارم تا ببینم مادرم برای سیر کردن شکم خانواده مان، در خانههای مردم کارگری کند.
کارهایی که پیدا میکردم، برای دختری جوان، مناسب نبود، اما چه کنم، کاری از دستم برنمی آمد، کار کردن در یک فروشگاه تنها انتخابم بود تا اینکه بعد از چندماه عموی بزرگم متوجه شد، او من را در کلاس آموزش راهنمایی و رانندگی ثبت نام کرد تا گواهینامهام را بگیرم و با ماشینی که از پدربزرگم ارث رسیده بود، کارکنم و چرخ زندگی مان بچرخد.
برای کار کردن به آژانس بانوان رفتم تا از این به بعد خرجی خانوادهام را از این راه بدست آورم. روز و شب و شب و روز در دو شفیت کاری در آژانس بودم، تا درآمدم بیشترشود. خدا را شکر با پولی که در ماه به دست میآوردم خرجی ماهانه خانواده و هزینه درمان پدرم تأمین میشد و از اینکه میتوانستم لبخندی بر لبان مادرم بنشانم غمی نداشتم.
اما انگار قرار نبود سایه این روزهای خوش در زندگی ما بماند تا اینکه بعد از یک ماه بخاطر خستگی در کار و عجله ، در بزرگراه امام علی(ع) با ماشینی که بنزین تمام کرده بود و فردی که در حال حرکت دادن ماشین به سمت راست بزرگراه بود، برخورد کردم. در یک چشم به هم زدن، او از حال رفت، چهرهاش پر از خون بود، باورم نمیشد که افتادن او بر زمین در آن شب سرد زمستانی کار من باشد.
رنگ از رخسارم پریده بود، با کمک افراد حاضر در محل، مصدوم به بیمارستان انتقال داده شد. حال درستی نداشتم، فکر میکردم او از دنیا رفته است، اما خدا را شکر در آن تصادف جان سالم به سر برد، ولی متأسفانه آن مرد آسیب دیده، به دلیل جراحات وارده به ستون مهرهها ، قطع نخاع شد.
ورق زندگیام برگشت، نمیدانستم چه کار کنم تا اینکه پس از کلی این طرف و آن طرف دویدن، بیمه ۲۰۰ میلیون تومان از دیه فرد تصادف کرده را پرداخت نمود. دیگر فکر میکردم با پرداخت دیه ، برای همیشه پرونده این ماجرای تلخ در زندگیام بسته شده است.
میخواستم حوادث تلخ گذشته زندگی را به دست فراموشی بسپارم و زندگی جدیدی را شروع کنم، از این رو به پیشنهاد مادرم ازدواج کردم. چند سالی گذشت و همه چیز به روال عادی برگشته بود. پس من وهمسرم تصمیم گرفتیم بچه دار شویم اما چند ماه از باردار شدنم نگذشته بود که فرد مصدوم در آن حادثه، بعد از ۴ سال مجدداً پرونده را به جریان انداخت و اعلام کرد که باید مبلغ دیه را به رقم روز پرداخت نمایم اما چون مدت زمان آن گذشته بود بیمه دیگر حاضر نبود مابه التفاوت دیه را تقبل کند. پس با رأی دادگاه به پرداخت ۸۰ میلیون تومان دیه دیگر محکوم شدم و اکنون پس از ۴ سال زندان تنها راهی است که پیش رویم قرار دارد.
ستاد دیه از هموطنان خیر و خداجویی که قصد دارند با کمکهای خود این بانوی جوان بار دار را از زندان آزاد کنند درخواست کرد تا کمکهای خود را به ستاد دیه خراسان رضوی تحویل فرمایند.
نظر شما