به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ نبرد در سوریه در حالی پنجمین سال خود را پشت سر می گذارد که تروریست های تکفیری با حمایت حامیان غربی- عربی شان خود را از سراسر جهان به بلاد شام رسانده اند تا در جدا کردن این حلقه مهم از محور مقاومت و در مسیر خواست صهیونیست ها نقش آفرینی کنند. از سوی دیگر علاقمندان اسلام ناب محمدی و رزمندگان محور مقاومت هم به خواست دولت قانونی سوریه راهی این کشور شدند تا در راه خنثی سازی توطئه دشمنان مقاومت اسلامی، به ادای تکلیف اقدام کنند. در این میان رزمندگان «پاکستانی» که با تحمل سختی های مضاعف و با توجه به مخالفت دولت کشورشان راهی معرکه شام شده اند، جایگاه ویژه ای در نبرد دارند. لشگر آنها که «زینبیون» معروف است در بسیاری از میادین حساس و خطرناک وارد شده و سربلند بیرون آمده است. اما علی رغم این مجاهدتها تاکنون در فضای رسانهای کمتر به زینبیون پرداخته شده است. در ادامه گزارشی از ملاقات و گفت و گو با برادر شهید « سید حشمت علی» تقدیم می شود:
فرمانده درخواست میکند تا ۱۰ نفر از بچههای زینبیون برای عملیات آزادسازی کارخانه سیمان سوریه؛ گروهش را همراهی کنند؛ چرا که این محل به عنوان سنگر محکم داعش در منطقه معروف شده، عملیات آغاز میشود و زینبیون در همان ابتدای عملیات با سر دادن «نعرههای حیدری» هیمنه دشمن را فرو میریزند؛ سنگر بتونی و محکم تروریستها که مقادیر زیادی اسلحه، تجهیزات نظامی و انباری از خوراک داشت به دست نیروهای مقاومت میافتد. یکی از نیروهای داعش که به اسارت درآمده بود؛ می گوید: همان ابتدای درگیری وقتی فرماندهمان متوجه حضور زینبیون شد دستور عقبنشینی داد چرا که معتقد بود با زینبیون نمیشود جنگید و اگر وارد کارخانه سیمان شوند همه ما را میکشند؛ فرمانده که فرار کرد باقی نیروها هم فرار کردند!
حتی منطقه مسکونی هزار و هفتاد که پروژههای آپارتمانی زیادی دارد و منطقه نبل و الزهراء و یا بخشهایی از شهر حلب سوریه با همین نعرههای حیدری «یا علی» لشکر زینبیون به آزادی کامل رسید.
اینها بخشی از خاطرات برادر شهید «سید حشمت علی» مدافع حرم از لشگر زینبیون پاکستان است که به نقل از برادر شهیدش برای ما عنوان کرد.
«نعرههای حیدری» لشکر زینبیون حال در میدان نبرد معروف شده است؛ که توسط یک نفر پیش قراول با صدای بلند کشیده میشود و دیگر رزمندگان با فریاد «یاعلی» خطوط دشمن را در مینوردند. شعاری که یک حس و قدرت فزایندهای به نیروهای مقاومت میدهد تا رو به دشمن حرکت کنند؛ قدرتی که دیگر به عقب نشینی فکر نمیکند و تنها به پیروزی میاندیشد. از این رو است که وقتی گروههای تروریستی تکفیری حضور زینبیون در جبهههای نبرد را احساس میکنند، بدون مقاومتی، عقب نشینی میکنند.
شهید «سید حشمت علی» یکی از مدافعان پاکستانی لشکر زینبیون است که با وجود شنیدن خبر مریضی پدر که منجر به فوت وی هم شد به نیروهای مقاومت در سوریه میپیوندد. تا از حریم اهل بیت دفاع کند و دست تقدیر پیکر پاکش را به عنوان شهید گمنام به وادی السلام نجف اشرف می رساند تا در کنار پنج مدافع دیگر حرم به عنوان شهید گمنام به خاک سپرده شود.
«سید حسین شاه» با مرور خاطراتی از برادر شهیدش میگوید: مادرم از رفتن برادرم به سوریه خبر نداشت پس از چند بار که برای دفاع از حرم به سوریه رفت؛ در آخرین اعزامش قرار بود ۱۰ روزه برگردد تا زمانی که مادرم از سفر کربلا بازگشت دوباره همدیگر را ببینند. چند روزی گذشت تا اینکه دوستانش تماس گرفتند که حشمت علی، شهید شده و پیکرش را به زودی به قم میفرستند؛ ولی پیکر اشتباها به عراق فرستاده می شود. خبر شهادتش را به مادر ندادم و فقط عنوان کردم که زخمی شده؛ چرا که هنوز پیکری به دست ما نرسیده بود. چیزی تا ایام محرم الحرام باقی نمانده و بهترین فرصت بود تا در این ایام خبر شهادت برادرم را به مادر و خواهرانم بدهم. هفتم محرم الحرام بود که مادرم خوابی از برادرم دید و سپس من روایت شهادت فرزندش را عنوان کردم؛ با این وجود چطور عنوان کنم که جنازهای وجود ندارد، مادر است و دوست دارد آخرین وداع را با فرزند شهیدش داشته باشد.
به مادرم گفتم دوستان و آشنایان میخواهند برای عرض تسلیت و همدردی شهادت حشمت علی به منزل ما بیایند، مادرم گفت: الان دهه محرم است و عزاداری مخصوص امام حسین (ع) است، کسی حق ندارد برای گفتن تسلیت اینجا بیاید، احترام امام حسین(ع) بالاتر از فرزند من است. هفده محرم الحرام بود که طی مراسمی با شکوه یادبودی برای برادر شهیدم در بهشت معصومه قم برگزار کردیم؛ اکنون بسیار خرسندم که خبر خوبی به دستمان رسیده است و پیکر حشمت علی اشتباها در وادی السلام عراق به عنوان شهید گمنام دفن شده و به زودی، مزار واقعی او را زیارت میکنیم.
برادر شهید در بخش دیگری از خاطراتش از حشمت علی میگوید: با وجود اینکه مرخصی داشت نوبت خودش را به دوستانش میداد. حتی یکبار زمانیکه عملیات لغو شده بود و در اتوبوسی که به سمت خط می رفت همه پیاده شده بودند، گفت: راهی که ما میرویم زینبی است هر کس در این مسیر باشد پیروز است و کسی که بیرون اتوبوس ایستاده راهش زینبی نیست، با این جمله حشمت علی همه دوستانش دوباره در اتوبوس نشستند و راهی خط مقدم نبرد در جبههای دیگر شدند.
اکنون که تصویر برادر شهیدم را میبینم زمزمه «ادرکنی یا اخی ادرکنی» را زمزمه میکنم و معتقدم این شهداء زمینه ساز ظهور آقا امام زمان(عج) هستند./
انتهای پیام
گفت وگو از: روح الله فرقانی فدافن
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما