قدس آنلاین - نقش ایهامی کلمات یک ساختار موازی را در شعر ایجاد میکند؛ ساختاری که در آن ۲ روایت یا خردهروایت همراه و همزمان با یکدیگر پیش میروند و به انتها میرسند.
در این ساختار مخاطب میتواند هر لحظه خود را در هر یک از این ۲ روایت ببیند و با آن همراه شود. در شعر داوود مالکی کلمات بازی، زمین و توپ با توان ایهامی خود ساختاری موازی ایجاد کردهاند.
لایه اول شعر توپ بازی را به نمایش میگذارد. این لایه وجه عینی واقعنمای شعر را تشکیل داده است. در این نمایش «زمینزدن» اصطلاحی است که خشونت یا فریب بازیکنان را نشان میدهد.
لایه دوم شعر جنگ را به نمایش میگذارد و زمین همان میدان نبرد است. در این نمایش اما «زمینزدن» اصطلاحی است که سبعیت و پلشتی انسان در جنگ را نشان میدهد. در لایه دوم جنگ و تبعات ویرانگر آن را اساساً سرنوشت بشر مییابیم؛ سرنوشتی که از آن گریزی نداریم و به همین ملاحظه است که پایانبندی شعر شکل میگیرد: ما حتی بدون توپ یکدیگر را میزنیم! گویا جنگ نهتنها سرنوشت ماست بلکه حتی در سرشت ما جا خوش کرده است.
ساختار موازی این شعر را میتوان با مسامحه، ساختاری تمثیلی دانست و مانند هر تمثیلی، ذات آن را در تشبیه جستوجو کرد؛ تشبیهی که در آن ۲ موقعیت در ۲ وجه تشبیه قرار گرفتهاند: جنگ یک بازی است، یک بازی خشن و سبعانه!
نکته قابل تأمل در این تشبیه آن است که به خاطر تکیه متن بر ساختار موازیِ برخاسته از ایهام کلمات، هر ۲ سوی تشبیه در آنِ واحد هم میتوانند نقش «مشبه» را بازی کنند و هم نقش «مشبهبه» را بر عهده بگیرند. همین نکته شعر را از سطح تمثیل یا تشبیهی ساده فراتر میبرد.
* «تفنگم شکار هیچ گوزنی در سرش نیست»/ داوود مالکی/ افراز/ ۱۳۹۴/ صفحه ۵۶.
نظر شما