قدس آنلاین - محسن رضایی «فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس پس از خروج از این نهاد انقلابی با حکم مقام معظم رهبری، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام شد». او یکی از راویان هشت سال دفاع مقدس است؛ ازاینرو رسانهها در سالگرد دفاع مقدس به سراغ او میروند و از ناگفتهها و خاطرات سردار سپاه سؤال میکنند. رضایی از مرحوم آیتالله واعظ طبسی هم خاطرات جالبی دارد، ازاینرو وقتی در جریان انتشار ویژهنامه قدس قرار گرفت، وقتی برای انجام گفتوگو اختصاص داد. به دفتر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام دعوت شدیم، قبل از آغاز رسمی گفتوگو روندی از فعالیتهایی که برای انتشار ویژهنامه صورت گرفت تشریح کردیم و سپس گفتوگو آغاز شد. او از همان ابتدا خاطرات جالبی از تولیت فقید آستان قدس رضوی و عملیات والفجر بیان کرد و در پایان هم از علمای بلاد مشهد خواست تا با تولیت آستان که از جوانان انقلاب محسوب میشود همکاری کنند تا او بتواند مطالبات مقام معظم رهبری را اجرا کند. آنچه میخوانید گفتوگو با محسن رضایی است:
آقای دکتر رضایی با تشکر از وقتی که به ما برای انجام این گفتوگو اختصاص دادید، بهعنوان سؤال نخست، بفرمایید نقش مرحوم آیتالله واعظ طبسی در قبل و بعد از انقلاب چگونه بود و جنابعالی چه زمانی با ایشان آشنا شدید؟
حضرت آیتالله طبسی از چهرههای مؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی و از یاران نزدیک حضرت امام و از افراد مؤثر در دفاع مقدس بودند. بنده سعی میکنم هریک از این موارد را توضیح دهم.
یکی از ویژگیهای انقلاب ما نسبت به سایر انقلابها، مردمی بودن آن بود. برخلاف مارکسیستها که تشکیلاتی و یا لیبرالها که انقلابشان حزبی بود، انقلاب اسلامی مردمی است، فلذا استانها و اقوام نقش مؤثری در انقلاب داشتند. اگر بخواهیم بدانیم انقلاب اسلامی چگونه مردمی شد باید به سراغ چهرههایی برویم مثل آیتالله طبسی در خراسان، آقای صدوقی در یزد، آقای طاهری اصفهانی در اصفهان و شهید مدنی در همدان و آذربایجان؛ این چهرهها انقلاب اسلامی را مردمی کردند. آیتالله واعظ طبسی هم در کنار مقام معظم رهبری و شهید هاشمینژاد نقش اساسی در نهضت خراسان داشتند. عملاً هر استانی به شکلی انقلاب را پیگیری میکرد؛ یعنی مراسمهایی برگزار میکردند و اعلامیههای امام پخش میشد. آیتالله واعظ طبسی در بسیج تودههای مردم خراسان بزرگ در انقلاب نقش بسیار مؤثری ایفا کردند. آیتالله طبسی در سبک و سیاق حضرت امام که انقلاب را مردمی کرد نقش مؤثری بر عهده داشت.
قبل از دفاع مقدس بنده با ایشان در حوادث منافقین (ترورها و انفجارهایی که در مشهد مقدس انجام میدادند) آشنا شده بودم و بهعنوان مسئول اطلاعات سپاه (قبل از فرمانده شدن در سپاه) ارتباط داشتیم. ما برای حفاظت آیتالله طبسی خیلی اصرار کردیم که ایشان محل سکونتشان را تغییر دهند، چون منزل ایشان در کوچهای واقع شده بود که تروریستها بهراحتی میتوانستند کمین و ایشان را به شهادت برسانند؛ اما آقای طبسی تا آخر زیر بار نرفت و در همان خانه باقی ماند.
اگر موافق باشید وارد بحث همکاریهایی که آیتالله واعظ طبسی در دوران دفاع مقدس با فرماندهان و رزمندگان داشتند، شویم. بفرمایید رابطۀ معنوی فرماندهان دفاع مقدس بهویژه حضرتعالی با حرم رضوی و مرحوم آیتالله واعظ چگونه بود؟ آیا میتوان از حرم رضوی بهعنوان تقویتکنندۀ روحی فرماندهان دوران جنگ نام برد؟
در دوران دفاع مقدس، ارتباط معنوی فرماندهان با بارگاه ملکوتی حضرت رضا (علیهالسلام) بینظیر بود. در شرایط سخت جبههها، فرماندهان به پروردگار متعال توکل میکردند و به ائمۀ اطهار (علیهمالسلام) توسل میجستند و معمولاً این مهم از دو طریق انجام میشد؛ از طریق مراسمهایی عبادی-معنوی که در خود جبههها برپا میشد و نیز استمداد از محضر مبارک حضرت امام رضا (علیهالسلام) و زیارت بارگاه آن حضرت.
بارها این موضوع در دوران جنگ اتفاق افتاد که عملیات بدر یکی از این اتفاقات بود. در اسفندماه سال ۶۳ ما فرماندهان را خدمت حضرت امام آوردیم، همچنین با آنها با هواپیما به مشهد مشرف شدیم. بنده به آقای طبسی گفتم این عملیات برای ما سخت است، چون در خیبر هم موفق نشدیم، قبل از آن هم مشکلاتی در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی داشتیم، ازاینرو با فرماندهان آمدهایم از حضرت رضا (علیهالسلام) استمداد بگیریم. با عنایت و دستور ایشان (آیتالله واعظ طبسی) بعد از شستوشوی حرم مطهر، فرماندهان به زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) مشرف شدند. معنویت و نورانیتی خاص در مراسم زیارت بود، بعضی از فرماندهانی که در آن برنامه حضور داشتند شهید شدند، مثل آقای مهدی باکری یا آقای جعفرزاده که در آنجا به طور بیسابقهای منقلب شده بودند. آقای طبسی هم قبل از تشرف فرماندهان، سخنرانی و بعضی از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) را برای فرماندهان بیان کردند که سخنرانی ایشان هم در تقویت روحی و معنوی فرماندهان خیلی مؤثر بود. البته آقای طبسی هم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند و سالها بعد، از آن دیدار با خاطرهای خوش یاد میکردند.
از مشهد به تهران برگشتیم و از تهران هم به منطقه رفتیم و عملیات «بدر» آغاز شد. عملیات بدر از عملیاتهای مؤثر و تعیینکنندۀ جنگ بود. حوادثی در عملیات اتفاق افتاد که اگر عنایت حضرت رضا (علیهالسلام) نبود، ممکن بود ما چندهزار نفر اسیر میدادیم که وارد آن بحث نمیشوم؛ چراکه مربوط به عملیات و جنگ است و سخن به درازا میکشد.
خاطرۀ دیگری که از ایشان داریم مربوط به عملیات والفجر ۸ است. در عملیات والفجر ۸ یکی دو روز قبل از عملیات، به ذهن من آمد که چون داریم وارد کشور عراق میشویم ممکن است این تداعی به وجود بیاید که ایران به دنبال اشغالگری است؛ از طرف دیگر عبور از رودخانۀ اروند را داشتیم که بعضی از جاها عرض رودخانه به دوهزار متر میرسید؛ بر این اساس، نیاز به تکیهگاه معنوی داشتیم. به ذهنم رسید که خوب است به اولین فرماندهای که از رودخانه عبور میکند پرچم حضرت رضا (علیهالسلام) را بدهیم، وقت هم کم بود. با آیتالله طبسی تماس گرفتم و از ایشان خواستم در اسرع وقت پرچم گنبد حضرت امام رضا (علیهالسلام) را برای ما بفرستند. ایشان هم محبت کرده و فرستادند. چند ساعت قبل از صدور فرمان عملیات، تنی چند از خدام آستان قدس رضوی با پرچم بارگاه حضرت رضا (علیهالسلام) به قرارگاه ما رسیدند. من و فرماندهان وقتی در قرارگاه، پرچم حضرت رضا (علیهالسلام) را دیدیم سخت منقلب شدیم. فضای معنوی خاصی در قرارگاه، حاکم شد و ما آن را به فال نیک گرفتیم و سریعاً آن را با نامهای مکتوب برای آقای مرتضی قربانی فرماندۀ لشکر ۲۵ کربلا که اولین یگان عبورکننده از رودخانه بود و قرار بود خط را بشکند و به فاو وارد شود، فرستادم.
البته همان شب حادثۀ عجیبی برای لشکر به وجود آمد؛ بیش از ۵۰۰-۴۰۰ غواص در حال عبور از رودخانه بودند که روبهروی آنها نورافکنی روشن شد. سر غواصها بالای آب بود و اسلحه هم همراه داشتند. آقای مرتضی قربانی با من تماس گرفت که چهکار کنیم، دشمن دارد تیراندازی میکند و من نگرانم همۀ بچهها شهید شوند. یک لحظه به ذهنم آمد و به او گفتم بگویید حتی یک نفر هم تیراندازی نکند. دلیلش هم این بود که بچههای ما هم باید شنا میکردند و بر جریان جزر و مد رودخانه غلبه میکردند و هم میخواستند تیراندازی کنند؛ ممکن بود مشکل ایجاد شود. به ذهنم آمد شاید دشمن ادامه ندهد. بعد از مدتی مرتضی با بیسیم تماس گرفت و گفت نورافکن خاموش شد.
رزمندگان خط دشمن را شکستند و از ساحل وارد شهر شدند و پرچم را بر فراز منارۀ مسجد فاو نصب کردند. فردا که فرماندۀ عراقی اسیر شد و او را به قرارگاه آوردند، پرسیدیم غواصها را میدیدید؟ گفت «نه». گفتیم پس چرا نورافکن را روشن کردید؟ گفت دو هفتهای بود از ستاد کل عراق تقاضای ژنراتور کرده بودیم که آن شب تست کردیم و بعد خاموش کردیم.
علاوه بر روابط معنوی، آستان قدس و جناب آقای واعظ طبسی از حیث مالی به جبههها کمک میکردند و پس از جنگ نیز برای بازسازی مناطق جنگزده همچون خوزستان که آسیب جدی دیده بود مؤثر واقع شدند. در این باره اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
در زمان جنگ کاروانهای فراوانی از خراسان میآمد. بسیاری از این کاروانهای کمکرسانی با عنایت آیتالله واعظ طبسی فراهم و ایشان آنها را تا دروازۀ شهر بدرقه میکرد. مردم هم وقتی کاروانهای کمکرسانی آستان قدس را میدیدند انگیزۀ بیشتری پیدا میکردند و کمکهای بیشتری میکردند؛ به همین جهت، کاروانی که از طرف آستان قدس راه میافتاد با استقبال مردم روبهرو میشد.
این نکته هم باید گفته شود که آیتالله طبسی از جنگزدگان نیز حمایت میکرد. ایشان از نظر غذا و اسکان، پیگیر حل مشکلات جنگزدگان بودند و بعد از جنگ هم در بازسازی مناطق تلاش میکردند، چه بهوسیلۀ شرکتهایی که متعلق به آستان قدس بود (که آنها کار پیمانکاری انجام میدادند) و چه از نظر منابع مالی.
بعد از جنگ آیا روابط صمیمانۀ سپاه و حضرتعالی با آیتالله واعظ طبسی ادامه پیدا کرد؟
بعد از جنگ هم تا زمانی که فرماندۀ سپاه بودم ارتباطمان با آیتالله واعظ طبسی همچنان برقرار بود. به خاطر دارم رزمایشی در مشهد برگزار کرده بودیم که ایشان را دعوت کردیم و ایشان هم شرکت کردند. البته آیتالله واعظ طبسی به دلیل مشکلی که در ناحیۀ پا داشتند معمولاً بهندرت در مراسمهای عمومی و در برنامههای نظامی حضور پیدا میکردند. به یاد دارم وقتی خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم که آیتالله طبسی را به رزمایش دعوت کردیم و ایشان هم حضور پیدا کردند، حضرت آقا خیلی خوشحال شدند و فرمودند «خوب کاری کردید». بعد از فرماندهی سپاه هم وقتی به مجمع تشخیص آمدم، ارتباطمان با ایشان خیلی بیشتر شد؛ چون ایشان معمولاً بنا داشت در جلسات مجمع شرکت کند. یک بار محضر مقام معظم رهبری بودیم (جلسه مجمع بود)، مرحوم آقای هاشمی گفتند آقای طبسی بیشتر در جلسات مجمع شرکت کند. من گفتم غیبت آقای طبسی از بقیه کمتر است. آقای طبسی از من تشکر کرد و گفت خوب شد شما از من دفاع کردید. من گفتم ما همیشه مدافع شما بوده و هستم. ایشان مرتب در جلسات مجمع شرکت میکردند، بااینکه سفر از مشهد به تهران و بالعکس برایشان سخت بود.
قبل از اینکه مرحوم آیتالله واعظ طبسی به کما بروند شما دیداری با ایشان داشتید؟
بله. فکر میکنم حدود یک ماه قبل از این اتفاق خدمتشان رسیدم. ایشان چون عمل جراحی کمر انجام داده بودند، ملاقات برایشان خیلی سخت بود؛ اما خیلی لطف کردند و حتی فرمودند که من مدتی است به دفتر نیامدهام، فقط چند روز قبل برای ملاقات با آیتالله صافی گلپایگانی آمدهام و امروز هم برای ملاقات با شما. در آن دیدار در ارتباط با مسائل سیاسی کشور و موضوعات مجمع تشخیص صحبت کردیم. گفتم فشار به رهبری زیاد است جنابعالی کمک کنید. گفتند چه کنیم؟ گفتم شما با بعضی از آقایان همچون آیتالله هاشمی و بعضی دیگر صحبت کنید. آقای طبسی استقبال کردند و گفتند قرار است آقای هاشمی بیایند مشهد، حتماً با ایشان صحبت خواهم کرد. ایشان بااینکه در مشهد حضور داشتند اما نسبت به مسائل تهران و وضعیت سیاسی کشور خیلی حساس بودند و پیگیری هم میکردند و چون شخصیتها عموماً برای زیارت به مشهد سفر میکردند، فرصت خوبی برای گفتوگو فراهم میشد.
آقای دکتر رضایی، ولایتپذیری و موضعگیری مرحوم آیتالله واعظ طبسی در فتنۀ ۸۸ چگونه بود؟ این سؤال ازاینجهت مطرح میشود که برخی تلاش کردند ایشان را به نفع خود و جریان متبوعشان مصادره کنند. نظر جنابعالی چیست؟
آیتالله طبسی نسبت به حفظ صولت نظام، حساس و با رهبری نیز ارتباط عاطفی و اعتقادی داشتند؛ ازاینرو بههیچوجه حاضر نبودند کوچکترین آسیبی به نظام و رهبری وارد شود. البته نسبت به گروههای سیاسی نظراتی داشتند، اما در دفاع از رهبری هیچ تردیدی به خود راه نمیدادند، ازجمله موضعگیرهای ایشان در فتنه و نسبت به فتنهگران بسیار شفاف و روشن بود و به موقع موضعگیری میکردند و حاضر نبودند خدشهای به اقتدار نظام و رهبری وارد شود.
اگر اجازه دهید محورهای پایانی گفتوگو به آستان قدس و خدمات تولیت فقید و تولیت جدید اختصاص پیدا کند. خدمات مرحوم آیتالله واعظ طبسی در آستان قدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
آیتالله واعظ طبسی نسبت به بارگاه حضرت رضا (علیهالسلام) خیلی عاشقانه کار میکرد، حتی سالهای آخر عمر ایشان که به شدت از بیماری رنج میبردند، در کار خدمت به بارگاه منور حضرت رضا (علیهالسلام) هیچ کم نمیگذاشتند و با همان دردی که بدنشان را فرا گرفته بود در جلسات آستان قدس و از غبارروبی گرفته تا سایر امور شرکت میکردند؛ بنابراین، این تعبیر که «آیتالله طبسی در زمرۀ عاشقترین خادمان حضرت رضا (علیهالسلام) بودند» مبالغه نیست.
بهعنوان سؤال پایانی، نظر خود را دربارۀ تولیت جدید و اقداماتی که در این مدت صورت گرفته بفرمایید.
جناب آقای رئیسی شروع خوبی داشتهاند؛ از یک سو رسیدگی به محرومین و مستضعفین و از سوی دیگر، رسیدگی به زوار و سروسامان دادن به خدمات آنها، ضمن اینکه در بُعد فرهنگی هم کارهای خوبی شروع شده و امیدواریم تقویت و استمرار یابد. انشاءالله با همکاری علمای بزرگوار مشهد و حوزۀ بزرگ خراسان، ایشان در تحقق انتظاراتی که مقام معظم رهبری دارند موفق شوند.
جناب آقای رئیسی چهرهای انقلابی و خوشسابقهاند. البته آستان قدس مجموعۀ بزرگ فرهنگی است، مشهد پایتخت فرهنگی جهان اسلام قلمداد شده است؛ بنابراین آستان قدس باید محور و کانون این پایتخت باشد، ازاینرو مسئولیت سنگینی بر دوش تولیت محترم این آستان است. امیدواریم ایشان با عنایت خاص حضرت ثامنالحجج (علیهالسلام) بتوانند رهنمودها و انتظارات مقام معظم رهبری که در حکم ایشان تصریح شده را به نحو شایستهای جامۀ عمل بپوشانند.
* این مطلب در ویژه نامه «یار صادق انقلاب» به چاپ رسیده که به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیت الله واعظ طبسی توسط روزنامه قدس منتشر شده است.
*جهت دریافت ویژه نامه اینجا کلیک کنید
نظر شما