قدس آنلاین - شهید مدافع حرم سردار حاج اسماعیل حیدری قهرمان امروز صفحه عشقستان ماست. شیرمردی که از دوران کودکی و نوجوانی پای در راه انقلاب بوده و لحظهای از بودن با انقلاب و ماندن در راه انقلاب غفلت نکرده است. زهرا غلامی، همسر شهید، از زندگی و خاطرات همسرش میگوید.
سردار حاج اسماعیل حیدری دوم اسفندماه سال ۴۷ در خانوادهای متدین به دنیا آمد. خداوند به مادرش ۲ برادر دوقلو داد؛ اسماعیل و ابراهیم. بعد از انقلاب حاج اسماعیل و برادرش که در سنین نوجوانی به سر میبرند، با علاقه خاصی تمایل به حضور در گروه سرود مدرسه را دارند. حاج اسماعیل صدای خوشی داشت و این زنگ خاص صدا نیز موجب اشتیاق کادر مدرسه برای استفاده از او در گروه سرود شد. اوایل پیروزی انقلاب با رتبه بالا در یکی از مسابقات و گروههای سرودهای انقلابی برنده شد و به عنوان نفرات اول در گروه سرود منطقه اول به خدمت بنیانگذار انقلاب اسلامی، پیر جماران، رفت. دیدن چهره نورانی حضرت امام(ره) شوق غریبی در دل حاج اسماعیل میاندازد. همان روز در دلش با امام بیعت میکند و سوگند میخورد تا پای جان از آرمانهای اسلامی و انقلابی امام خمینی(ره) دفاع کند.
همسرش میگوید: با آنکه نوجوانی بیش نبوده اما علاقه عجیبی به حضور در جبههها داشته است. سال سوم راهنمایی به مادرش گفت که میخواهد به جبهه برود. مادر هم مجبور شد شرط سختی بگذارد تا شاید فرزند را منصرف کند: باید با معدل ۲۰ در امتحانات قبول شوید! در عین ناباوری ۲ برادر ۲ کارنامه با معدل ۲۰ را پیش روی مادر قرار میدهند. آنها ماهها برای اعزامشدن به جبهه با پشتکار فراوان درس خواندند تا بتوانند جواز ورود به جبهه را از مادرشان بگیرند.
با لباس سپاه سر سفره عقد نشست
خرداد سال ۶۵ ۲ برادر به جبهههای حق علیه باطل اعزام شدند و افتخار داشتند که در عملیات کربلای ۴ و ۵ شرکت کنند. اسماعیل بعد از پایان جنگ و سربازی، وارد سپاه پاسداران شد. آشنایی حاج اسماعیل حیدری به انواع سلاحها که رهاورد حضور در جبهههای جنگ بود، از او مربی کارکشتهای در سپاه پاسداران ساخته بود.
همسر شهید ادامه میدهد: ۶ ماه بعد از رفتن به سپاه اولین لباس نظامیاش را دریافت کرد و با همان لباس بر سر سفره عقد نشست و ما زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. او همراه با خدمت در سپاه ادامه تحصیل داد و در کنار تحصیل، به افزایش مهارتهای خود در ورزش تکواندو اهمیت میداد؛ بهنحوی که به درجه استادی در این رشته ورزشی رسید. عشق به اهل بیت(ع) در کنار صدای خوبی که داشت از او مداح خوبی ساخته بود. ارادت خاصی به امام زمان(ع) داشت؛ به حدی که تمامی کارهایش را با یاد و نام امام زمان(ع) آغاز میکرد و پایان میداد. در حالی که در سپاه خدمت میکرد و درس میخواند، هفتهها از خانوادهاش دور میشد؛ تا جایی که گاهی ماهها در مأموریت بود. سال ۶۷ با هم پیمان ازدواج بستیم و ۲ ماه بعد عازم مأموریت شد؛ یعنی همزمان با رحلت حضرت امام(ره) در مأموریت بود. شاگردانش او را به عنوان استاد اخلاق نیز میشناختند زیرا علاقه خاصی به حضور در بین جوانان و یاریرساندن به آنها داشت. بسیاری از شهدای مدافع حرم، از بهترینهای روزگار ما و از شاگردان حاجی بودند از جمله: شهید مدواری، شهید رضا کارگر ورزی، شهید میثم علیزاده، شهید بیضایی و شهید مصیبزاده.
قبل از اعزام به سوریه در بسیاری از دورههای آموزشی زخمی میشد. دستانش همیشه زخمی بود اما هیچگاه از کار و تلاش دست برنداشت. همه چیز را تنها برای رضای خدا میخواست و تنها برای رضای خدا کار میکرد. سال ۹۰ اسلحه در دستان یکی از سربازانش ترکید و ترکش به کنار قلب حاجی اصابت کرد. با آنکه در بسیاری از اوقات به سختی نفس میکشید و سرفههای خشنی داشت اما هرگز از حضور در صحنههای حساس دستبردار نبود.
بابصیرت بود
خانم زهرا غلامی ادامه میدهد: به همه توصیه میکرد که باید با بصیرت از انقلاب حمایت کرد. لذا همواره سعی میکرد که سخنرانیها و بیانات مقام معظم رهبری را گوش کند تا با استفاده از رهنمودهای رهبری بتواند در مواقع خطیر در کنار انقلاب و یار انقلاب باقی بماند. حاج اسماعیل حیدری اهل خیرخواهی و نیکوکاری بود. برایش فرق نمیکرد که به دوست یا غریبه خیری برساند. همواره میگفت کاش بتوانیم همیشه خیرخواه دیگران باشیم.
پدر نمونهای برای فرزندانش بود. فرزندانش را به ادامه تحصیل و فراگیری علوم تشویق میکرد. همواره و در لحظاتی که در کنار خانواده بود، به بهترین نحو از خانوادهاش حمایت میکرد. شنونده خوبی بود و به اعضای خانواده احترام میگذاشت. به یاد دارم که بعد از دورههای آموزشی، سربازان را به محضر آیتالله حسنزاده آملی میبرد. معتقد بود این سربازها هنگامیکه با آیتالله حسنزاده آملی نماز میخوانند بسیار دچار تحول معنوی میشوند. شهید به این مسایل بسیار اهمیت میداد.
مردم سوریه عاشقش بودند
زمانی که موضوع سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) مطرح شد، گفت مگر میشود دشمنان قصد تعدی به حرم عمه اهل بیت(س) را پیدا کنند و ما دست روی دست بگذاریم و بنشینیم. حاجی گفت وقتی کم کاری کرده باشیم آیا فردای قیامت میتوانیم جواب حضرت زهرا(س) را بدهیم؟ وقتی اسم حضرت زهرا(س) را آورد دیگر توان مقاومت در برابرش را نداشتم. برایش آرزو کردم که خدا هرچه لایقش است را به او بدهد. بعدها شنیدم که به مردم سوریه و به جوانان این کشور دفاع از وطن و ناموس را یاد میداده و هنرهای خود را به آنها آموزش میداد. به مردم منطقه در سوریه کمک میکرد؛ تا جایی که حتی بسیاری از خانوادههایی راهی بیابانها شده بودند را به خانهشان بازگردانده و به آنها آذوقه میداد. مردم سوریه آنقدر حاجی را دوست داشتند که با کلام زیبای «اهلاً و سهلاً» از او استقبال میکردند. ۸ بار و هرکدام چندین ماه در سوریه مجاهدت کرد. با آنکه در یکی از دورههای مأموریت با تیمش یک ماه و نیم در محاصره تکفیریها بود اما با تلاش و پشتکار توانست جان همه را نجات دهد. نیروهایش بعدها تعریف کردند که در طی آن یک ماه و نیم با مداحیهای حاج اسماعیل آرام میگرفتند. آخرین باری که به ایران بازگشت ۲۷ خردادماه بود. ۱۸ روز بعد یعنی چند روز مانده به ماه مبارک رمضان برای آخرین بار به سوریه اعزام شد و در ۲۸ مردادماه سال جاری دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار خدایش شتافت.
نظر شما