ساحل عباسی : امروز پای درددل پدری مینشینیم که خود هیئتی است و فرزندی هیئتی تربیت کرده است. پدری که از آغاز محرم تا پایان صفر رخت سیاه عزای حسینی بر تن دارد و خادم تمامقد سیدالشهداست. پدری که حتی نتوانسته در تشییع پیکر پاک فرزندش شرکت کند، اما آنقدر با صلابت حرف میزند که گویی آب در دلش تکان نخورده است و فرزند جوانش را در دوری از وطن از دست نداده است. رجبعلی ذوالفقاری پدر شهید مدافع حرم، شیخ محمدهادی ذوالفقاری، اهل یکی از روستاهای قوچان است. از خاطرات روزهای کودکی و نوجوانی فرزند شهیدشان برایمان میگوید تا با او در این راه بهشتی همسفر شویم و لحظاتی را با آنها زندگی کنیم؛ با کسانیکه اهل دل و عاشق به ولایت هستند و چیزی غیر از رضایت حضرت حق، آنها را راضی نمیکند.
پدر شهید میگوید: محمدهادی در تمامی دوران کودکی قبل از اینکه به مدرسه برود، همپای من در هیئتها و مراسم مذهبی حضور پیدا میکرد. حدوداً دوازدهساله بود که عضو بسیج مسجد موسیبن جعفر(ع) شد. یکی از دوستان و مداحان قدیمی محله به نام حاجحسین سازور که حقاً معلم و مداح خوبی برای فرزندم بود از من خواست که پسرانم را برای برپایی و تدارکات خیمههای عزای سیدالشهدا(ع) به کمک آنها بفرستم. مهدی پسر بزرگم دو سه روز بیشتر آنجا نماند، اما شهید محمدهادی تا روز آخر در خیمههای امام حسین(ع) حضور داشت و خدمترسانی کرد.
میگفت اسمی از من برده نشود
وی ادامه میدهد: محمدهادی به فعالیتهای فرهنگی و مذهبی اهمیت خاصی میداد، از اینرو در مسجد محل اقدام به فعالیتهای فرهنگی میکرد که از آن جمله میتوان به گردآوری اطلاعاتی از زندگی و سیره شهدا اشاره کرد که نمونه آن کتابی است به نام «سلام بر ابراهیم» که به زندگی شهید ابراهیم هادی پرداخته است. اگرچه محمدهادی برای جمعآوری اطلاعات و انتشار کتاب بسیار زحمت کشیده بود، اما تأکید کرد که اسمی از او در کتاب آورده نشود و در جلد اول این کتاب هم نامی از شهید محمدهادی ذوالفقاری برده نشده؛ چراکه محمدهادی تلاش میکرد تنها برای رضای خدا کار کند.
دوست داشت در نجف طلبه شود
اولینباری که شهید محمدهادی بههمراه هیئت مذهبی مسجدشان عازم کربلای معلا شدند، احساس کردم محمدهادی دچار تحول معنوی عمیقی شده؛ بهنحویکه بسیار تمایل داشت طلبه شود. وقتی با طلبهشدن او موافقت کردیم، دریافتیم که او تمایل دارد در نجف اشرف درس طلبگی بخواند تا درکنار درس خواندن، بیش از پیش به حرم معصومین نزدیک باشد. بنابراین محمدهادی عازم نجف اشرف شد تا درس طلبگی بخواند.
او ادامه میدهد: محمدهادی عازم نجف اشرف شد. بعدها از دوستانش شنیدیم که چندینماه را حتی در کوچهها میخوابیده تا زمان ثبتنام و گرفتن حجره از حوزه شیخ قمی فرابرسد. محمدهادی بهخاطر طلبگی تمامی سختیهای کشور غریب را تحمل کرده بود. در مدتیکه در نجف اشرف بود، با چنی تند از مردم و جوانان عراق که در گروههای حشدالشعبی(بسیج مردمی عراق) بودند آشنا میشود. محمدهادی درکنار دوستان شیعه عراقی در نجف اشرف همچنان به فعالیتهای فرهنگی ادامه میدهد؛ یعنی او از سال 89 تا سال 93 درکنار درسخواندن و جبههرفتن همچنان به فعالیتهای فرهنگی و مذهبی اهمیت میداده است.
یکی از دوستان عراقیاش که عضو حشدالشعبی بوده، یکروز با همراهی محمدهادی برای زیارت قبر پدرش به قبرستان وادیالسلام میرود. محمدهادی که وارد مقبره خانوادگی آنها میشود و این مقبره را نزدیک به حرم حضرت علی(ع) میبیند، از دوستش تقاضا میکند از خانوادهاش اجازه بگیرد تا درصورتیکه شهید شود، او را در این حجره به خاک بسپارند، اما دوستش میگوید که خانوادهاش چنین اجازهای نمیدهند. چندوقتی از این ماجرا میگذرد که محمدهادی مادر دوست عراقیاش را در راهیپمایی اربعین میبیند و از او میخواهد بهعنوان مادر شیعه رضایت دهد درصورتیکه محمدهادی شهید شود، او را در این مقبره خانوادگی به خاک بسپارند. مادر دوست عراقیاش که اشتیاق جوان 25ساله را برای شهادت در راه اهلبیت میبیند، به او اجازه میدهد.
محمدهادی در 26 بهمنماه سال 93 در سامرا به فیض شهادت رسید. ابتدا به ما گفتند که جسدش بههمراه گروه بیستوشش نفرهای سوخته، اما بعد از چندروز اطلاع دادند بهعلت شدت انفجار، محمدهادی به چندمتر آنطرفتر پرت شده و فرماندهاش از روی لباس شناخته که او خود شیخ محمدهادی است. متأسفانه بهعنوان خانواده شهید نتوانستیم زمان تشییع پیکر پاکش در نجف باشیم، اما شکر خدا وصیتنامهاش را که گفته بود مرا در کاظمین، سامرا، کربلا و نجف طواف دهید، انجام شد و به خواست و وصیت خودش در وادیالسلام، نزدیک حرم امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپرده شد. میگفتند محمدهادی وصیت کرده جاییکه سنگ لحدم گذاشته میشود و میگویند که در حین بلند شدن، سرم به آن اصابت میکند، نم یازهرا را بنویسید تا در آنلحظه تنها چیزیکه به زبان میآورم، نام مادرمان حضرت زهرا(س) باشد که دوستانش خواستهاش را عملی کرده بودند. خوشبختانه مردم عراق با نام شهید محمدهادی ذوالفقاری و خدمات او آشنا هستند؛ بهنحویکه در پیادهروی اربعین از نجف تا کربلا، سه عمود به نام محمدهادی زده شده است.
پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری در انتهای این مصاحبه کوتاه، از افرادی گله کرد که میگویند خانوادههای شهدای مدافع حرم پولهای آنچنانی میگیرند. او گفت تنها پولی که دریافت کردهایم، مستمری بنیاد شهید است. حتی برای جبران زحمت پنج جوانی که در مراسم شهید در ایران بسیار زحمت کشیده بودند، از شورای شهر و فرمانداری قوچان تقاضای هدیه کردیم که اصلاً اعتنایی به ما نکردند که بنده خودم این مبلغ را به معاونت بنیاد شهید دادم تا به این دوستان بهعنوان هدیه بدهد و حقی بر گردن شهید باقی نماند. وی در انتها از زحمات دکتر دلاوری، معاون بنیاد شهید شهرستان قوچان که برای فرزندان و خانوادههای شهدا زحمت فراوانی میکشد و رسم مدیریت اسلامی را بهجا میآورد، تشکر کرد.
نظر شما