تحولات منطقه

معارف: الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی ابزار و منابع منظومه‌ای حس و خیال و عقل و شهود و وحی الهی را به عنوان مبانی معرفت شناختی به رسمیت شناخته است، اما مبانی معرفت‌شناختی تکفیری‌ها عبارت است از نقل ‌گرایی سنتیِ سلفی با عقل ‌ستیزی حداکثری و بدون اعتبارسنجی یعنی تکفیری‌ها حتی اقوال پیشوایان سلف خود را اعتبارسنجی هم نمی‌کنند. افزون بر این، از نظر مبانی دین ‌شناختی، الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی به جامعیت اسلام در مسیر سعادت دنیوی و سعادت اخروی قائل است و در مقابل، تکفیری‌ها دین حداقلی سلفی را باور دارند و دنیای حداقلی برای آخرت حداکثری مورد نظر آن‌هاست؛ در بعد روش شناختی نیز الگوی پیشرفت، روش تجربی، عقلی و اجتهادی را قبول دارد، اما تکفیری‌ها فقط روش نقلی سلفی که غیرعقلانی و غیراختیاری است را می‌پذیرند و برای عقلانیت و اجتهاد ارزشی قائل نیستند.

سلفی‌های تکفیری ابزار جهانی سازی مدیریت صهیونیسم هستند
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

آمنه مستقیمی: رشد سلفی‌گری و تفکرات سلفی در جهان اسلام که بدترین شکل آن در گروه‌های تکفیری همچون داعش بروز و ظهور یافته، خطری است جدی که رحمانیت و اصالت اسلام ناب را نشانه رفته و به اسم اسلام و با حمایت استعمار، آب در آسیاب دشمن می‌ریزد؛ خطری که مراجع عظام تقلید نیز نسبت به آن هشدار داده‌اند.

از این رو، در بررسی علل و آسیب‌های این تفکر با حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران به گفت وگو پرداخته‌ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می‌شود:

رشد سلفی‌گری در جهان اسلام چقدر پیامد کج فهمی و برداشت‌های غلط از دین است و تاریخچه این کج فهمی و بدفهمی به چه زمانی باز می‌گردد؟

تاریخ اسلام و نیز تاریخ همه شرایع آسمانی نشان می‌دهد افرادی در کج فهمی شریعت الهی نقش داشته‌اند، یعنی افرادی کج فهمی هایی از دین داشته و سبب انحراف دیگران شده‌اند.

در بررسی اجمالی، عوامل کج فهمی و بدفهمی دین شامل موارد گوناگون می‌شود؛ سیاست یکی از این عوامل است، چنانکه برخی سیاستمداران برای تأمین قدرت و رسیدن به اغراض سیاسی خود سعی در برداشت ناصحیح از دین داشته‌اند، برای مثال در زمان معاویه از آیه شریفه «یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» برای تحمیل جبرگرایی به مردم استفاده و زمینه انجام هر کار غلط و ناصوابی توسط سیاستمداران به حکم جبر فراهم شد.

عامل دیگر در این بدفهمی، معرفتی است، یعنی کج اندیشان روش و منطق فهم درست دین را به کار نمی‌برند و اصلاً فاقد چنین روشی هستند، به عبارت بهتر، به کارگیری روش‌های نادرست سبب فهم غلط از دین می‌شود، زیرا کج فهمان دینی روش جزءنگرانه اتخاذ کرده و فقط از یک منظر دین را می‌بینند، در حالی که با نگاه جامع نگر می‌توان به کمال رسید؛ برای مثال گروهی از صوفیه فقط بُعد معنوی دین را در نظر دارند یا گروهی از فقها فقط بر احکام شرعی تأکید می‌کنند یا برخی متکلمان فقط بر بُعد اعتقادی دین نظر دارند، در حالی که باید دین را جامع و کل نگرانه بررسی کرد.

مجموع این عوامل سبب شد گروه هایی مانند خوارج و مرجئه در صدر اسلام پدید بیایند، علاوه بر این، مذاهب شافعی، حنبلی، مالکی، حنفی، سلفی و... در میان اهل سنت و گروه هایی همچون زیدیه، اسماعیلیه و... در میان شیعه، شکل بگیرند و پیکر وحدت اسلامی خدشه دار شود.

ای کاش در کنار تفرقه معرفتی، بر وحدت اسلامی تأکید می‌شد تا حوزه‌های اجتماعی و سیاسی جهان اسلام، وحدت را از دست ندهند.

سلفی‌گری و برداشت ناصحیح از دین چه پیامدهایی را بر امروز جهان اسلام تحمیل کرده و کدام مشکلات و چالش‌ها از این باور ریشه می‌گیرد؟

باید توجه داشت اگرچه مظاهر و فِرَق مختلف در بدنه اسلام ظهور کرده، اما حق و حقیقت یکی است و بقیه موارد انحراف از آن حق و حقیقت است.

از بین گروه‌های مختلف انحرافی که در طول تاریخ اسلام شکل گرفته‌اند، بدترین آن‌ها تکفیری‌ها هستند، زیرا نه تنها خود را حق و دیگران را باطل می‌دانند بلکه همه گروه‌های اسلامی را کافر و مهدورالدّم معرفی می‌کنند که باید خونشان ریخته شود، در نگاه آن‌ها، در جهان اسلام و جهان بشریت فقط یک گروه حق حیات دارند، یعنی تکفیری‌ها و دیگران باید از بین بروند.

جالب آنکه در میان گروه‌های تکفیری به قدری تشتت و انشعاب وجود دارد که یکدیگر را نیز تکفیر می‌کنند، اما بنابر اتفاق تکفیری ها، حتی یک انسان نباید در زمین زنده بماند، از این رو، در بین جریان‌های مختلف اسلامی هیچ گروهی در تندی و فقدان منطق فهم دین و عقلانیت، همچون تکفیری‌ها نیست، زیرا حتی حداقل عقلانیت در آن‌ها دیده نمی‌شود، چون اگر از عقلانیت بویی برده بودند، به این مسیر نمی‌رفتند که سبب نزاع و اختلاف شدید میان مسلمانان شوند و به قتل علم مسلمان و غیرمسلمان روی بیاورند.

با توجه به رشد سلفی گری که آیت الله سبحانی نیز نسبت به آن هشدار داده‌اند، چه عواملی سبب رشد و تشدید این تفکر و نیز بروز گروه‌های تکفیری می‌شود؟

در دوران کنونی هم در این باره با عوامل سیاسی و معرفتی روبه رو هستیم، هرچند عوامل دیگری مانند اقتصادی، حقوقی و... نیز در این باره مؤثر است.

باید توجه داشت ابرقدرت‌های استعمارگر در پی تفرقه و به جان هم انداختن مسلمانان هستند، صهیونیست هایی که مدیریت بخش هایی از جهان را بر عهده دارند می‌دانند زمانی می‌توانند اداره دنیا را در دست بگیرند که مسلمانان به جان هم بیفتند، از این رو، سوریه که زمانی برای آن‌ها تهدید بود، امروز برایشان به فرصت تبدیل شده است، چون مسلمانان آنجا را از طریق ترکیه به جان هم انداخته‌اند. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی ترکیه و عربستان را تحریک می‌کند تا مسلمانان را در سوریه به جان هم بیندازند و این گونه اسلحه هایش را نیز به فروش می‌رساند. اینجاست که عامل اقتصادی هم نقش می‌یابد.

البته عامل اصلی در این باره سیاسی است که سبب می‌شود رژیم صهیونیستی امت اسلام را به جان هم بیندازد.

در این میان عامل معرفتیِ بروز تفکر تکفیر، فقدان عقلانیت و محرومیت آن‌ها از عقلانیت حداقلی است که سبب این بدفهمی و کج فهمی شان از دین شده است. به عبارت دیگر، تکفیری‌ها معتقدند، آنچه علمای سلف گفته‌اند معتبر است و به لحاظ سند اعتبارسنجی نمی‌کنند و هرچه سلف گفته را می‌پذیرند و بشدت عقل ستیزند، یعنی به لحاظ معرفت شناختی عقل ستیزِ حداکثری هستند.

با توجه به آنکه ما در پی تحقق الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و در گام بعد ساخت تمدن نوین اسلامی هستیم، تفکر سلفیِ تکفیری چه تضادهایی با این الگوی اصیل دارد و می‌کوشد چه انحرافاتی را به ارزش تبدیل کند؟

الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی ابزار و منابع منظومه‌ای حس و خیال و عقل و شهود و وحی الهی را به عنوان مبانی معرفت شناختی به رسمیت شناخته است، اما مبانی معرفت‌شناختی تکفیری‌ها عبارت است از نقل ‌گرایی سنتیِ سلفی با عقل ‌ستیزی حداکثری و بدون اعتبارسنجی یعنی تکفیری‌ها حتی اقوال پیشوایان سلف خود را اعتبارسنجی هم نمی‌کنند.

افزون بر این، از نظر مبانی دین ‌شناختی، الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی به جامعیت اسلام در مسیر سعادت دنیوی و سعادت اخروی قائل است و در مقابل، تکفیری‌ها دین حداقلی سلفی را باور دارند و دنیای حداقلی برای آخرت حداکثری مورد نظر آن‌هاست؛ در بعد روش شناختی نیز الگوی پیشرفت، روش تجربی، عقلی و اجتهادی را قبول دارد، اما تکفیری‌ها فقط روش نقلی سلفی که غیرعقلانی و غیراختیاری است را می‌پذیرند و برای عقلانیت و اجتهاد ارزشی قائل نیستند.

در نهایت آنکه رسالت الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی، تعهد آگاهانه و عقلانی ملت و نظام و حرکت در جهت آرمان‌های تجدید تمدن اسلامی- ایرانی است. اما در مقابل، جریان تکفیری رسالت خود را در تشکیل دولت اسلامی سلفی یا همان داعش می‌داند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.