به گزارش گروه اجتماعی «قدس آنلاین: شعبانعلی رمضانیان مسئول سازمان بسیج فرهنگیان طی یادداشتی، آورده است: رهبر انقلاب امسال در بخشی از فرمایشات خود فرمودند: «گزارشهایی که به من میرسد نشان میدهد یک جریان در کشور سعی میکند آموزش و پرورش را از چشمها بیندازد، ارزش آموزش و پرورش را و اعتماد به آموزش و پرورش را در دلها از بین ببرد. مقاصدی دارند، این از بیرون هم هدایت می شود».
اگرچه این یک اعلان خطر است که رهبری معظم انقلاب انجام دادند اما، وظیفه دیگران و مخصوصاً دلسوزان تعلیم و تربیت، شناسایی و شناخت این جریان است و باید با سرعت آن را به جامعه نیز معرفی کنند.
اینکه این جریان چه جریانی است؟ هسته مرکزی و اجزای عملکننده آن چه کسانی هستند، و این اقدام چه مقاصدی را دنبال می کند، نوع اقدامات و برنامههای آنها چیست، چطور باید آنها را شناخت و به دیگران شناساند و... سؤالاتی است که بدو امر به ذهن هر انسان دلسوزی خطور می کند ولی پاسخگویی به آن و اقدام عملی برای رسیدن به عمق هر یک، وظیفه یکایک مسئولان و دستاندرکاران آموزش و پرورش است.
عظمت آموزش و پرورش و بزرگی آن به خاطر آثار و پیامدهای این مجموعه فراگیر است. اگر این مجموعه از وجاهت لازم برخوردار نباشد، اگر در چشم مردم و دستاندرکاران آن به حساب نیاید و اگر آحاد مردم اعتمادشان از آن سلب شود، آن چیزی که آسیب حتمی وجبرانناپذیر خواهد دید، آینده جامعه و یک نسل است.
آموزش و پرورش والا، معلم دارای شأن، تعلیم و تربیت صحیح و عزم و اراده برای رشد و تعالی میتواند جامعه را رشد دهد و به مراتب بالاتر بکشاند.
دشمنان همین اهمیت و تاثیر را دیدهاند که برای از کار انداختن این مجموعه اثرگذار، استراتژی خطرناکی در پیش گرفته اند. ما در طول سالها با مسایل و اقدامات زمین مانده زیادی در آموزش و پرورش روبرو هستیم و سوالات بی جوابی در مقابل خود میبینم.
از یک طرف شاهدیم که فرهنگیان و کارکنان این دستگاه، از رضایتمندی لازم برخوردار نیستند، دانشآموزان و کسانی که قرار است در این دستگاه تحت تعلیم قرار گیرند و برای آینده تربیت شوند، عشق، علاقه و انگیزه و نشاط لازم را ندارند، مدیران و گردانندگان این دستگاه، اعلام نارضایتی میکنند و بدتر از همه جامعه و آن کسانی که باید از خروجی تعلیم و تربیت منتفع شوند نیز از مهارت، تربیت و میزان آمادگی محصولات آموزش و پرورش برای کار و اداره بخشهای مختلف خشنود نیستند و خروجیها را درخور و شایسته نمیدانند و به روشهای مختلف اعتراض خود را بروز میدهد.
در طرف دیگر طی سالهای متمادی اقدام اساسی، کار هدفمند و برنامه روشنی برای چاره جویی و حل این معضلات هم دیده نمیشود. هم همه ذینفعان آموزش و پرورش از روند آن راضی نیستند و هم هیچ اقدام شایستهای برای رفع و حذف آن انجام نمیدهند.
کوتاهیهای فراوان و اقدامات مشکوک و سوال بر انگیز زیاد مثل؛ نپرداختن به نیازهای اساسی معلمان و فرهنگیان، تاخیرهای مکرر و مسئله دار در مطالبات، سرمایه نگذاشتن برای آموزش و پرورش و رساندن این دستگاه عظیم به مرز فلاکت، بی توجهی به شان و کرامت فرهنگیان و تحقیر همیشگی آنها، هجمه به امر مقدس تربیت و حذف نهادهای تربیتی، چاره نکردن برای انگیزه و علاقه دانش آموزان، مطابقت ایجاد نکردن بین نیاز جامعه و نوع دانش و مهارت آموزی در آموزش و پرورش، اجرا نکردن سند تحول و تاخیرهای بی دلیل طولانی در این مسیر، بازکردن روزنه های نفوذ به روی نهادهای به ظاهر بین المللی، تغییر در جهت گیری ها و میل و علاقه به سمت تربیت سکولار، اجرایی کردن آموزش۲۰۳۰، خصوصی سازی و واگذاری مدرسه و کلاس درس به دیگران و از همه مهمتر، برون سپاری تربیت معلم و... اینها همه به نوعی مرتبط با این جریان به نظر می رسد.
اینکه طی سالها، هر روز بر میزان مسایل و مشکلات آموزش و پرورش افزوده شود و همه ذی نفعان (اعم از مسئولان و سیاست گذاران، مدیران و گردانندگان، دانش آموزان و خانواده ها و بخشهای اقتصادی و اجتماعی و غیره که باید از نیروی تربیت شده این مجموعه بهره برداری کنند) از وضع موجود رضایت خاطر نداشته باشند و درعین حال بجای چاره اندیشی اساسی سستی، تعلل، تاخیر و اقدامات وارونه، تحریک کننده و حتی زمینه ساز برای سوء استفاده دیده شود، این می تواند حاکی از نوع اقدامات و برنامه های همین جریان مشکوک باشد.
هدف این اقدامات هم روشن است، همزمان آسیب زدن به دو رکن تعلیم و تربیت جزء اهداف است؛ از یکسو میخواهند عنصر تعلیم دهنده و تربیت کننده را نا امید، بیانگیزه و منفعل کنند و از سوی دیگر اعتماد، اطمینان و خاطرجمعی خانوادهها، دانشآموزان و نونهالان را سلب نمایند تا وارد آموزش و پرورش نشوند و یا وقتی که آمدند علم و خلاقیت و نوآوری و ... را دنبال نکنند. به دنبال آنند تا آن چیزی که به وجود میآید، انسانهای کمخاصیت، بیاراده، کم دانش، غیر خلاق، غیر نو آور و ... باشد.
هدف بسیار عمیق و دقیق به نظر میرسد. اگر این جامعه اسلامی با این ایدئولوژی پیشبرنده بر عنصر کلیدی، یعنی علم و دانش به عنوان مهمترین مؤلفه قدرت و اقتدار دست پیدا کند، آن چیزی که به مخاطره خواهد افتاد و آن کسی که ضرر خواهد کرد دشمنان قسم خورده و استکبار جهانی است.
از نگاه آنها ایران اسلامی نباید پیشرفت کند، نباید به عناصر قدرت دست پیدا کند و برای جلوگیری از این خواسته، بیارزش کردن آموزش و پرورش و ناکار آمد جلوه دادن آن در نظر هر دو رکن این دستگاه یعنی؛ مردم و دانش آموزان و مدیران و گردانندگان، قطعاً هدف مناسبی خواهد بود.
اگر گردانندگان و مخصوصاً معلمان ناامید و بی انگیزه شوند و اگر با افتخار معلمی نکنند و اگر خانوداه ها و دانش آموزان بی اعتماد به این دستگاه شوند و گذران عمر خویش در این دوازده سال را تلف شدن وقت و فرصت و بازماندن از کار و زندگی به حساب بیاورند و علم و علم آموزی را بیخاصیت و بیفایده ببینند، کمترین ضرر و آسیب آن عقب نگهداشتن، وابسته ماندن و وابسته کردن این جامعه به غرب و کشورهای استکباری غربی است.
به همین خاطر است که می بینیم این جریان در آموزش و پرورش شکل میگیرد، اقدام میکند و اهداف مذکور را با اقدامات مشکوک تعقیب مینماید.
این جریان مشکوک یقیناً در قشر فرهیخته، مؤمن، نوعدوست، خیرخواه و دوستدار کشور نیست. حتماً باید آنها را در طیف وابستههای فکری و فرهنگی به غرب جستجو نمود. حتماً همان کسانی که شیفته غرب هستند و در آرزوی رسیدن به آن شب و روز میگذرانند، دستاندرکاران این حرکت خائنانهاند. هیچ انسان متعهد، مستقل و عاقلی حاضر نمیشود آموزش و پرورش کشورش از ارزش بیفتد و آینده کشور و آینده یک نسل به خطر بیفتد.
این عمل و این جنس اقدام فقط و فقط از دستپرورده های بیگانه و از عناصر نفوذی آنها بر میآید که باید ردپای آنها را در مراکز حساس تصمیمگیری و تصمیمسازی پیدا کرد. این جریان متأسفانه جریانی باسابقه است ما در طول دوران بعد از انقلاب، در مقاطع زیادی شاهد کار و تلاش مرموزانه آنها هستیم. فقط در بعضی مواقع که شرایط را مستعدتر و آمادهتر میبینند، ظهور و بروزشان بیشتر و نمایانتر می شوند.
اقدامات کماثر و غیر متناسب با نیازها در دوران سازندگی، جابجایی بعضی زیربناها، مثل امور تربیتی و تربیت معلم در دوران اصلاحات و اکنون هم شتاب در خصوصیسازی و برونسپاری تربیت معلم، کماثر کردن فعالیتهای تربیتی و تمایل به تعطیلی دانشگاه فرهنگیان، امکان نفوذ دادن به منویات جامعه به اصطلاح جهانی در قالب تعامل و همکاری با سازمانها و نهادهای بینالمللی و اجرایی کردن آموزش ۲۰۳۰ همه در همین راستا قابل ارزیابی است.
بر اساس تأکیدات هرساله رهبر انقلاب و همچنین مشاهده واقعیتهای صحنه، باید بپذیریم که آموزش و پرورش در وضع رضایتبخشی نیست و این نارضایتی متاسفانه هدف همان جریان مشکوک است. باید با سرعت جهت شناسایی و از کار انداختن این دستان خطرناک در آموزش و پرورش اقدام کنیم و باید مدیران این دستگاه در درون و بیرون آموزش و پرورش خطر آموزش و پروش ناکارآمد را درک کنند و صادقانه برای اصلاح آن کار کنند.
آموزش و پرورش نیازمند به کاری جهادی و انقلابی است تا هم روزنههای نفوذ را ببندد و هم زمینهها و بسترهای لازم برای رشد و تعالی را فراهم کند.
نظر شما